بیادعا، بیادا، صمیمانه و البته دقیق سخن میگوید. از انتخاب آهنگ پیشواز تلفنش که قطعه «یه تیکه زمین» با صدای محمد اصفهانی است معلوم میشود با آدم خوشذوقی هم طرف هستیم. چیزی که در لابهلای گفتوگو و هنگام مثالزدنهایش بیشتر مشخص میشود. گفتوگوی متفاوت ما با سپنتا نیکنام را بخوانید. او چهره خوشحال این هفته ماست که توانست بعد از 9ماه که سرخط خبرهای داغ بود، با بازگشت به شورای شهر یزد باعث خوشحالی خیلیهای دیگر شود و به قول خودش طعم شیرین گرفتن حق را بچشد.
- چطور از نتیجه جلسه باخبر شدید؟
یکی از دوستان رسانهای از روزنامه ایران با تماس تلفنی به من خبر داد.
- منتظر بودید؟
منتظر نه، ولی یکبار صبح تماس گرفتم و پرسیدم خبری نشد؟ گفت نه و بعد هم خودش ظهر تماس گرفت و خبر داد.
- مژدگانی هم دادید؟
(میخندد) نه!
- پس کملطفی کردید.
در روابط دوستانه شاید مژدگانی زیاد معنی پیدا نکند.
- و بعد از آن، حکم کی بهدست شما رسید؟
هیچ حکمی به من ابلاغ نشده است.
- یعنی با شما هیچ تماس رسمی هم گرفته نشده؟
نه تماس رسمی و نه حکمی، نه برای رفتنم و نه برای آمدنم هیچ حکم و تماسی نبود. هر دو را خودم تصمیم گرفتهام.
- واکنش خانواده چه بود؟
فکر میکنم مخالفانم و خانوادهام از اینکه نمیرفتم خوشحال میشدند. (میخندد)
- چرا؟ بابت حواشی پیشآمده دوست نداشتند به شورا برگردید؟
خب مسلما در این مدتی که شورا نمیرفتم زمان بیشتری را در کنار خانواده بودم و طبیعی بود که این 9ماه فرصت بیشتری برایشان داشتم، بهویژه اینکه خداوند فرزند دومم را به ما داده است و کانون گرم خانوادهمان گرمتر شده. اما الان من زمان کمتری را در خانه هستم و یقینا این 9ماهی که نبودم را باید با کار بیشتر جبران کنم.
- خودتان چقدر خوشحالید؟
بگذارید اسمش را خوشحالی نگذارم. من اسمش را میگذارم حس خوب. نمیگویم خوشحال نیستم چون دروغ است اما آن چیزی که میخواهم بگویم این است که بازگشت به شورا در عین این خوشحالی یک بار مسئولیتی برایم دارد. مثل هر فردی که مسئولیتی را میپذیرد، پدر و مادری که صاحب فرزند میشوند، کسی که موفقیت و دستاوردی بهدست میآورد و در کنارش وظیفهای دارد.
من حسی را تجربه کردم که این، به من خیلی حس خوشحالی میدهد و آن حس حق را چشیدن و عدالت را بهدست آوردن است. بهنظر من اینها حسهاییاست که نمیشود بیان کرد. نمیتوانم بگویم چیست. فقط امیدوارم همه تجربه کنند. حقی را بهدست آوردن و عدالتی را چشیدن واقعا شیرین است و قابل بیان نیست. نهایتا و طبیعتا این حس است که حالم را خوب میکند.
- هماکنون معروفترین عضو شورای شهر در کل کشور هستید. این چه مسئولیتی برایتان ایجاد میکند؟
من فکر میکنم که هر موقعیتی برای انسان ایجاد میشود حکمتی در آن است و همزمان با آن حکمت و موقعیت، مسئولیت را هم افزایش میدهد. اینکه دقیقا چه رسالتی بر دوش من است را نمیدانم اما میدانم الان صرفا بهعنوان معروفترین شورای شهری نیستم؛ معروفترین فرد شورای شهری هستم و شاید بتوانم الان بگویم معروفترین اقلیت ایرانی غیرمسلمان هم هستم و هم شاید بگویم معروفترین زرتشتی.
در مقابل، همه اینها شاید برای من یکسری مسئولیت ایجاد میکند و واقعا فعلا در شوکی هستم که باید ببینم با این جایگاهها چه باید کرد. این شوک شاید به آن روز برمیگردد. نمیدانم چرا اما به هر دلیلی شاید برحسب اتفاقاتی که افتاده بود و مدام این هفته و آن هفته، امروز و فردا شده بود آن لحظه که تماس گرفتند و گفتند موضوع حل شده، باورم نمیشد. منتظر بودم یکی زنگ بزند بگوید به این دلیل و به آن دلیل موضوع از دستور کار خارج شده یا به نتیجه نرسیده است.
به هر حال خیلی وقت بود این پرونده در مجمع بود و یکی دوبار هم در صحن مجمع مطرح شده بود اما بهرأی گذاشته نشده بود. در آن لحظه شوکه شدم. اما کلیت ماجرا این است که من ماهها بود درگیر این ماجرا بودم و نمیدانم درست است این واژه را درباره خودم بهکار ببرم یا نه، اما این شهرت و معروفیتی که بهدست آمده چندین وقت است حادث شده و اتفاق یکبارهای نیست. برای همین در این بازه زمانی که برای من بود و گذشت و این موقعیتی که برای من روزبهروز افزایش پیدا میکرد، ذهن من را به این سمت برد که چه مسئولیتهایی بر دوش من گذاشته شده و چه کارهایی باید کرد.
- هیچ وقت به ذهنتان نرسید یک نامه گلایهآمیز اثرگذار بنویسید و انصراف بدهید؟
نه، انصراف به من پیشنهاد شد؛ از اشخاص حقیقی و حقوقی انصراف به من پیشنهاد شد. شاید پیشنهادهای دیگری هم به من شد که ترجیح میدهم بیانشان نکنم.
- در چه زمینهای؟ مثلا پیشنهاد جایگاه دیگری؟
بله. پیشنهاد جایگاه یا زمینهسازی برای جایگاه.
- مثلا نمایندگی مجلس؟
به هر حال خیلیها میدانستند که من از زمان دبیرستانم در فکر مجلس بودم و از آن موقع در حال برنامهریزی. خیلیها گفتند اگر الان کنار بروی شاید بقیه مراحل راحتتر و آسانتر باشد که من نپذیرفتم. گفتم اگر مصوب نشود یقینا برای مجلس میروم اما اگر مصوب شود برای مجلس استعفا نخواهم داد.
- چرا میخواستید این راه را تا انتها بروید؟
قبلا هم گفته بودم، چون دیگر یک موضوع شخصی نبود. دیگر بحث، بحث سپنتا نبود. در مصاحبهام با شرق بود یا ایران که گفته بودم؛ دوست نداشتم نخستین و آخرین غیرمسلمانی باشم که در شواری شهر حضور پیدا میکند. خب اولینش بودم اما دلم نمیخواست آخرینش هم باشم. دیگر بحث تمامی اقلیتها مطرح بود.
همان رسالتی که شما میگویید، یکی از رسالتهایم همین قسمت بود. وقتی من دیدم که این جایگاه برایم ایجاد شده حتی این پیشنهاد مطرح شد که ما فعلا کار شخص خودت را درست میکنیم که تو وارد بشوی اما اصل قضیه بماند برای زمان انتخابات که من این پیشنهاد را نپذیرفتم. همان شب هم توییت کردم که؛ دیگر موضوع سپنتا نیست، موضوع اقلیتهای مذهبی است. این یکی از رسالتها و مسئولیتهای آن شهرتی بود که شما گفتید.
- این پیشنهادها از طرف دوستان و نزدیکان برای دلسوزی و دورشدن از فشار بود؟
در این بین، هم اشخاص حقیقی از اقوام و دوستان، هم یکی از نویسندگان و رسانهایهای یزد بودند و هم اشخاص حقوقی.
- پس پیشنهاد انصراف، هم از طرف آدمهای با نیت خیر بود، هم آدمهایی که زیاد با رفتن شما به شورا موافق نبودند.
نمیدانم واقعا چه تعبیری داشته باشم. نمیتوانم قضاوتی کنم.
- همکاران و بقیه اعضا چه واکنشی داشتند؟ خوشحال شدند؟
خوشبختانه مورد لطف همه اعضا واقع شدم. اصولگرا و اصلاحطلب هم فرقی نمیکرد. همه این حرفها تکراری است. در صحن شورا هم گفتهام اما برای اینکه حق مطلب ادا شود باز هم میگویم. این 9ماه تعلیق برای من یک نکته و یک درس داشت. نکته بزرگش این بود که فهمیدم چقدر مردم مهربانی داریم؛ از زن و مرد، پیر و جوان، بازاری و اداری، خانواده شهدا، اصولگرا و اصلاحطلب، هر جا که میرفتم حتی برای کمک به زلزلهزدگان کرمانشاه که رفته بودیم، مردم در آن حال اسفبار خودشان من را هرجا میدیدند ابراز همدلی میکردند، حال و احوال میکردند.
همه همراه بودند. از کرمانشاه، گرگان، بندرانزلی و از خیلی جاهای دیگر در این 2روز تماس داشتم و پیام تبریک گرفتم. با 118یزد تماس میگیرند و شماره تلفن خانهام را پیدا میکنند، تماس میگیرند، تبریک میگویند و این لطف مردم خیلی نکته بزرگی است. درس بزرگ هم همان است که نوشتم؛ با هم بودنمان پیروزی است؛ یعنی واقعا فهمیدم وقتی همه با هم بخواهیم، نمایندگان مجلس، مردم، رسانهها و شورایعالی همه داد بزنند میشود. وقتی موضوعی تبدیل به یک خواسته ملی بشود، به نتیجه میرسد.
- چهکسی از همه بیشتر خوشحال شد؟
(سکوت)
- سؤال سختی است؟
واقعیت این است که خانواده من درباره این اتفاق حس دوگانهای دارند؛ هم خوشحال هستند و هم خوشحال نیستند.
- عکسالعمل مردم چطور بود؟
پیامهای خیلی زیادی از طرف مردم دارم. به غیراز آنهایی که تا الان رسیدهام جواب بدهم، همین الان بالای 300پیام خوانده نشده دارم که باید همه را جواب بدهم. من دوست ندارم حتی برای تبریک نوروز هم یک پیام را برای همه بفرستم. حداقلش این است که الان این کار را میکنم. پیامی را نوشتهام و اسم اشخاص را ابتدای پیام مینویسم؛ مثلا اگر اسم کسی که پیام را میخواهم برایش بفرستم آرش باشد، ابتدایش مینویسم؛ سپاس آرش جان و در ادامه پیام را کپی میکنم. دوست ندارم یک متن کلی را به همه بفرستم، چون وقتی یک نفر برای من ارزش قائل شده و پیام فرستاده من هم باید پیامم را کاملا خطاب به او بنویسم.
- در شهر هم نشانههایی از خوشحالی مردم هست؟ بنر یا تابلویی؟
بنر و تابلو نه ولی در رفتار مردم و عکسالعملها خوشحالی مشخص است.
- اتفاق جالبی هم در این 9ماه برایتان افتاده است؟
هم ابراز لطف قشرهای مختلف اعتقادی برایم جالب بود، هم تجربه جدیدی از شهرت. من در شهر خودم تقریبا شناخته شدهبودم اما اینکه در تهران در تاکسی کسی آدم را بشناسد دیگر خیلی جالب است. زندگی جدیدی را دارم تجربه میکنم. خیلی از آزادیهای شخصیام را از دست دادهام، خیلی باید تغییر کنم، خیلی محدودیتها باید ایجاد شود. زندگی جدیدی است که باید روی خیلی از موضوعات دقت داشته باشم و بیشتر فکر کنم.
- در مدت تعلیق چهکار کردهاید؟
2ماهش را مشغول درس خواندن بودم و درکنکور دکتری شرکت کردم و در رشته مدیریت دولتی در دانشگاه آزاد قبول شدم. رشته قبلیام اقتصاد بود. در مصاحبه دانشگاه از من پرسیدند چرا این رشته را انتخاب کردم که گفتم علت این است که میخواهم جایگاههای بالاتری را بهدست بیاورم.
- عجیبترین تیتری که برایتان زده شد چه بود؟
«سپنتا شد». نفهمیدم یعنی چی. این «شد» نمیدانم به چه معنی است. قبلا در ادبیات «شد» را رفتن میدانستیم. نمیدانم منظورش این بود که سپنتا رفت یا چیز دیگری.
- و زیباترین عکس؟
زیباترین عکس، عکس روزنامه ایران بود که در یک صحنه مجموعهای از احساسات دیده میشود. شوقِ من در چهرهام است، گلی که در دستم است نشان لطف مردم به من است، دستی که روی سینه گذاشتهام نماد تقدیر من از مردم است و آن اشکهایی که خانم عامری از چشمشان پاک میکنند در کنار لبخند من تضاد جالبی است. چون اشک و لبخند که کنار هم قرار میگیرند نشانه شوق است. برای همین این عکس را خیلی دوست داشتم.
- روزنامههای امروز را برای خودتان آرشیو کردهاید؟
من هیچکدام از این روزنامهها را کاغذی خریداری نکردم. در فضای مجازی دیدم و همانجا هم آرشیو کردم. اما در فکر هستم که کتابی از خاطراتم بنویسم. از شروع این ماجرا، حتی از ورودم به شورای چهارم، شورای پنجم، تعلیقم، آنچه در مدت تعلیق گذشت و پایان تعلیق.
- به اسمش هم فکر کردهاید؟
امیدوارم «سپنتا شد» نگذارم. (میخندد)
- شعار تبلیغاتیتان چه بود؟
هیچوقت شعار تبلیغاتی نداشتم. در شورای چهارم که وارد شدم تبلیغات کردم و هزینه کردم اما در شورای پنجم کمترین هزینه را کردم. فکر میکنم کمتر از 10میلیون تومان. فکر میکنم که نه! مطمئن هستم اما چون دقیق یادم نیست 6یا 7میلیون بود، میگویم زیر 10میلیون تومان. هیچ تبلیغات کاغذیای به در و دیوار شهر نصب نکردم و همین هم شعارم شد؛ من هیچ تبلیغات کاغذی به در و دیوار شهر وصل نمیکنم. اگر خواهان تغییر در شهر هستیم، تغییر را از خودمان شروع کنیم.
- همین شعار را چطور به گوش مردم رساندید؟
هم از طریق فضای مجازی و هم پوسترهای کوچکی را به تعداد محدودی چاپ کردیم و دوستانی که در ستاد تبلیغاتی زحمت میکشیدند مثلا میرفتند به سوپرمارکت و صحبت میکردند، اگر مغازهدار اجازه میداد آن برگه را در مغازه نصب میکردند که این انتخاب شخصی بود و مشکلی نداشت. دوست نداشتم با چسباندن اینها به در و دیوار و روی تیر برق منظر شهر را خراب کنم، اما در ستاد تبلیغاتیام بنرهای بزرگی را نصب کرده بودم.
- برنامهتان در شورا چیست و میخواهید چه موضوعاتی را پیگیری کنید؟
میخواهم این سؤال را به فوتبال تشبیه کنم. وقتی یک مهاجم دوباره افتخار بازی در تیم ملی فوتبال نصیبش شود، شاید نتواند خیلی درباره برنامههای شخصیاش بگوید؛ یعنی مثلا اگر از آقای سردار آزمون بپرسند برنامهات در تیمملی ایران چیست، او اگر بگوید من میخواهم توپ را بردارم 5نفر را دریبل بزنم و توپ را جلو ببرم و گل بزنم، شدنی نیست.
او باید برنامهاش را در قالب تیمی بگوید. او باید برنامهاش را در قالب بهبود عملکرد حرفهای خودش تشریح کند. من هم ایدههایی دارم اما کار، کار گروهی است. کار، کار شورایی است و نمیشود در مجموعهای که شورایی است و بودجهای که سال قبل مشخص شدهاست، خیلی تکروی صحبت کرد اما موضوعی که سعی میکنم بیشتر به آن توجه کنم و اگر در بودجه هست که یقینا هست، آن را بیشتر پیش ببرم، آن چیزی است که من در این مدت که از فضای کار دور بودم خلأ آن را بیشتر حس کردم.
مثل وقتی که کسی بخواهد یک بوته شمشاد را شکل بدهد و هرازگاهی باید 2قدم فاصله بگیرد، ببیند کار را به کجا رسانده و دوباره برگردد و ادامه دهد. این چند قدم فاصله برای من همین 9ماه بود. شاید بزرگترین کاری که من میتوانم با پیگیریهایم انجام دهم مکانهای تفریحی و افزایش نشاط و شادابی باشد.
دوست دارم اینگونه موارد را بیشتر پیگیری کنم و برنامهای در ذهن دارم که اگر خدا بخواهد جاده سلامت را که مسیری در شهر یزد است که قبلا مسیل بوده، به جاده تبدیل کنم. در شورای چهارم پیگیر آن بودم اما پیشرفت چشمگیری نداشت. امیدوارم با کمک همکارانم بتوانم آنرا به نتیجه برسانم.
واکنشها به تعلیق و بازگشت «سپنتا نیکنام»
محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام
«نظام اسلامی بن بستی ندارد؛ مجمع تشخیص در صورت تشخیص مصلحت قادر است از تصمیم مجلس شورای اسلامی و شورای محترم نگهبان نیز عبور کند. اگر مجلس و شورای نگهبان نتوانند مسئله سپنتا را حل کنند، به مجمع تشخیص مراجعه کنند، حل میشود.»
«تصویب حقوق اقلیتها در مجمع تشخیص مصلحت نظام نشان داد که بنبستی در نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد. محسن رضایی در صفحه توییتر خود نوشت: تصویب حقوق اقلیتها در مجمع تشخیص مصلحت نظام نشان داد که بنبستی در نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد. قبلا هم گفته بودم که اگر همه به قانون اساسی پایبند باشند، هیچ بن بستی در نظام بهوجود نمیآید. قوای سهگانه بیش از دیگران باید به قانون اساسی پایبند باشند.»
غلامعلی سفید، رئیس شورای اسلامی شهر یزد
« ما باید در این قضیه توجیه شویم و اگر اصرار در این زمینه باشد از سمت ریاست شورا کناره خواهم گرفت. تعلیق عضویت عضو زرتشتی شورا با عقل، قانون و آزادی در تعارض است.»
«رأی مجمع تشخیص مصلحت نظام در مورد برگشت عضو زرتشتی شورای شهر یزد، احترام به عقلانیت ملت ایران به ویژه مردم دارالعباده است. خوشبختانه در دهه کرامت و در آستانه ولادت امام رضا(ع) مجمع تشخیص مصلحت نظام هدیهای مهم به مردم کشور و جمهوریت نظام دادند. رأی مجمع تشخیص مصلحت نظام در مورد برگشت سپنتا نیکنام(عضو زرتشتی شورای شهر یزد) احترام به عقلانیت ملت ایران به ویژه مردم دارالعباده است.»
محسن هاشمیرفسنجانی، رئیس شورای شهر تهران
« از آنجا که دولت و مجلس برگزارکنندگان این انتخابات بودند، باید مدافع حقوق مردم باشند و شورای شهر نیز نمیتواند به این موضوع ورود کند. رئیس مجلس قول داد که با اختیارات و شخصیت حقیقی که دارد، این مسئله را حل کند و امیدواریم در این شرایط حساس بینالمللی این موضوع مرتفع شود.»
«از آقای الویری که در اولین ملاقات شورا با رئیس مجلس موضوع سپنتا نیکنام را مطرح و پیگیری کرد نیز تشکر میکنم. شفافیت، افزایش خدمترسانی و مبارزه با رانت و فساد، اعتماد عمومی را ترمیم میکند.»
حجت الاسلام مصباحی مقدم، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام
«...در طول دوران حیات نظام جمهوری اسلامی، در مجلس شورای اسلامی نمایندگان اقلیتهای دینی حضور داشته و دارای حق رای و تصمیمگیری در سرنوشت کشور خویش بودهاند. البته نظرشورای محترم نگهبان درمود تفسیر قانون اساسی و خلاف شرع بودن مصوبات مجلس شورای اسلامی نظر قانونی و فصل الخطاب است.»
«... طبعا آثار مثبتی این تصمیم خواهد داشت؛ چرا که نگرانی هایی ایجاد شده بود که اقلیت ها نمیتوانند در شوراهای شهر و روستا شرکت کنند اما الان با این تصمیم مجمع تشخیص مصلحت این نگرانی رفع شده و اقلیت ها میدانند از این جهت با سایر شهروندان جمهوری اسلامی ایران برابر هستند.»