سیزدهمین مرحله از طرح رعد که با مشارکت تمام کلانتریهای پایتخت به اجرا درآمد به دستگیری بیش از هزار سارق، موادفروش، مالخر و قاچاقچی منجر شد.
به گزارش همشهری، این عملیات در روزهای اخیر و در نقاط مختلف پایتخت به اجرا درآمد و در جریان آن ۴۷۹ سارق و مالخر، 278فروشنده موادمخدر، 28قاچاقچی کالا و 441مجرم دیگر دستگیر شدند. سردار حسینرحیمی، رئیس پلیس پایتخت، گفت: در این عملیات ۳۱۰پاتوق و مخفیگاه سارقان بازرسی شد و سارقان دستگیر شده در تحقیقات اولیه به 685 فقره سرقت اقرار کردند.
وی افزود: از افراد دستگیر شده ۱۱۷ خودرو، ۸۸ موتورسیکلت و دهها دوچرخه و همچنین تعدادی سلاح جنگی و سلاح سرد کشف شد. این تنها بخشی از دستاوردهای سیزدهمین مرحله از طرح رعد بود؛ چراکه مأموران پلیس پایتخت در حوزه موادمخدر نیز 278فروشنده موادمخدر که در 15باند فعالیت میکردند را بهدام انداختند که از آنها 80کیلوگرم موادمخدر کشف و ضبط شد.
درمیان متهمان دستگیر شده اعضای باندی خانوادگی نیز بودند که در خانه خود اقدام به تولید گراس کرده و سپس آن را در شهر توزیع میکردند. اعضای این باند خانوادگی در خانه ویلایی خود در جنوب تهران اقدام به کاشت گراس کرده و به گفته خودشان زیرزمین خانه را محلی برای تولید و بستهبندی موادمخدر کرده بودند.
سردار رحیمی در ادامه از شناسایی ساختمان 3طبقهای که به محل دپو و احتکار مواد خوراکی قاچاق تبدیل شده بود، خبر داد و گفت که صاحب این ساختمان دستگیر و مشخص شده که پیش از این نیز به اتهام جرایم مشابه بازداشت شده است. وی همچنین به کشف ۱۱هزار سیدی غیرمجاز، مستهجن و غیراخلاقی اشاره و بیان کرد: در این خصوص 39پرونده قضایی تشکیل شده است.
- کارت شناسایی جعلی افراد مشهور در جیب پلیس قلابی
یکی از متهمانی که در سیزدهمین مرحله از طرح رعد دستگیر شده، مردی است که در نقش پلیس، اتباع خارجی را شناسایی کرده و دست به اخاذی از آنها زده است. پلیس هنگام دستگیری این فرد سابقهدار، چندین کارت شناسایی جعلی بهدست آورد که متعلق به افراد سرنشناس است.
- از این کارتها برای چه کاری استفاده میکردی؟
من مدتی در نمایشگاه کار میکردم و این کارتها را افراد مختلف در اختیارم قرار دادند. من از جعلی بودن آنها خبری نداشتم.
- ماجرای سرقتهایت چه بود؟
مشکلات مالی داشتم و با درآمدی که داشتم، نمیتوانستم خرج زندگیام را تأمین کنم. این شد که نقشه خلاف را کشیدم.
- از شگردت بگو؟
خودم را پلیس جا میزدم و طعمههایم را از میان افراد افغان یا پاکستانی انتخاب میکردم. اگر سوار بر موتور بودند به سمتشان میرفتم و میگفتم مأمور هستم. تجهیزات هم داشتم؛ مانند دستبند، کارت، شوکر و... . به آنها میگفتم گزارش شده که مواد حمل میکنید. اقدام به بازرسیشان میکردم و میگفتم اگر میخواهید برایتان پرونده درست نکنم باید هرچه پول دارید در اختیارم قرار دهید. آنهایی که غیرقانونی در ایران هستند و مجوز ندارند، حساب بانکی هم ندارند و برای همین پول و طلاهایی که میخرند همیشه همراهشان است؛ به همین دلیل حاضر میشدند هرچه پول و طلا داشتند به من بدهند تا آزادشان کنم.
- چند نفر را با این شگرد به دام انداختی؟
دقیق یادم نیست اما 2ماهی میشود که این کار را شروع کردهام و هرازگاهی با دیدن طعمهای در جای خلوت نقشهام را عملی میکنم.
- سابقه داری؟
حدود 6 ماه پیش آزاد شدم. قبلا به همین جرم دستگیر شده و یک سال زندان بودم. حالا هم یکی از طعمههایم از من شکایت کرده و پلیس در تعقیبم بود تا اینکه دستگیر شدم.
- دستگیری مهندسها با 2600 گنجیاب
دورتا دور حیاط پلیس پیشگیری، خودروهایی پارک شده که پلیس از متهمان کشف کرده است؛ از پراید و پژو گرفته تا ماشینهای مدل بالا و حتی کامیونهایی که با آن اقدام به قاچاق کالا میکردند. محتویات یکی از کامیونها صدها دستگاه گنجیاب است که در تحقیقات مشخص شده 2فرد تحصیلکرده دستگاهها را از یکی از شهرهای جنوبی کشور خریده و قصد داشتند در پایتخت بفروشند. یکی از متهمان دستگیر شده مهدی، کارشناس ارشد مهندسی برق و دیگری، نوید دانشجوی کارشناسی ارشد است. گفتوگو با آنها را در ادامه بخوانید:
- این دستگاهها را از کجا تهیه کردهاید؟
نوید: من دانشجو هستم و مدتی میشود که شغل درست و حسابی ندارم. درواقع بیکار هستم. حتی مدتی با ماشین کار میکردم و راننده اینترنتی بودم تا اینکه چند وقت پیش به یکی از شهرهای جنوبی کشور سفر کردم. در آنجا فردی به من گفت که دستگاه مینیاب و فلزیاب دارد. نمیدانستم کاربردش چیست اما با خودم گفتم این دستگاهها را میخرم و در تهران میفروشم و به سود خوبی میرسم؛ البته فردی که این دستگاهها را به من فروخت میگفت سودش خوب است. من که خودم سردرنمیآوردم.
- هر دستگاه را چند خریدی؟
نوید: همه را یکجا از یک ضایعاتی خریدم. بخشی از پولش را پرداخت کردم و گفتم اگر مشتری پیدا کنم آنها را میفروشم. برای همین از یکی از دوستانم خواستم تا با کامیون به شهرستان بیاید و بعد با بار زدن این وسایل به تهران آمدیم.
- نقش مهدی چه بود؟
مهدی: نوید از من خواست تا دستگاهها را تقویت کنم و حساسیتشان را درخصوص شناسایی گنج بالا ببرم. قرار بود روی یک دستگاه امتحان کنم ببینم جواب میدهد یا نه؟ راستش هنوز کارمان را شروع نکرده بودیم که گیر افتادیم.
- قرار بود هر دستگاه را چند بفروشید؟
مهدی: نوید میگفت اگر دستگاه را تقویت کنی، هر دستگاه را 500هزار تومان میخرند و پول خوبی بهدست میآوریم. من اصلا نمیدانستم که این کار جرم است. با خود گفتم کار من برق است و میتوانم دستگاهها را تقویت کنم و پولم را بگیرم؛ همین.
- چه شد که دستگیر شدید؟
مهدی: نوید به من گفت مشتری خوبی پیدا کرده است. نمیدانم گویا در اینترنت آگهی داده بود. میگفت تمام محموله را 300میلیون تومان میخرند. 100میلیون سهم من میشد و مابقی خودش. خب، پول کمی نبود. زمانی که با مشتری قرار گذاشتیم، مأموران یگان حفاظت میراثفرهنگی دستگیرمان کردند. نمیدانم فکر میکنم فردی ما را لو داده بود.
- چطور نمیدانستی که فروش گنجیاب ممنوع است؟
مهدی: واقعا نمیدانستم. با خود گفتم تب گنج داغ است و افرادی را میشناختم که عاشق اینجور کارها و ماجراجوییها بودند؛ آنهایی که همه عشقشان این بود که جستوجو کنند تا زیرخاکی بهدست بیاورند. اگر میدانستم جرم است هرگز سمت این کار نمیرفتم.
- عمو، مربی سرقت برادرزاده
کوچکترین متهمی که در تازهترین طرح رعد دستگیر شده 17ساله است. او از زمانی که پا در 15سالگی گذاشت، عمویش آموزش سرقت به او را شروع کرد و حالا با گذشت 2سال هرچه عمویش تعلیم داده یاد گرفته و اجرا میکند.
- اهل تهرانی؟
نه شهرستان زندگی میکنم. هیچکس از اعضای خانوادهام خبر ندارند. به آنها گفتم برای کار با عمویم به تهران میآییم اما نمیدانستند قرار است خلاف کنیم.
- چه خلافی؟
عمویم به من باز کردن در خودرو و سرقت موتور را یاد داده بود. در تاریکی شب یا هنگام ظهر در مناطق خلوت وقتی میدیدم که موتوری کنار خیابان پارک شده آن را سرقت میکردم. علاوه بر این شاهکلید هم درست میکردم و با آن در خودروها را باز میکردم تا عمویم لوازم ماشینها را سرقت کند.
- موتورها را چند میفروختی؟
بین 200 تا 250هزار تومان به مالخر میفروختیم.
- پدرت هم خبر نداشت که عمویت به تو آموزش سرقت میدهد؟
پدرم فوت شده و عمویم حکم پدرم را دارد. هرچه او میگفت گوش میکردم؛ با اینکه سابقهدار است و بارها به جرم سرقت دستگیر و زندانی شده است. من هم چون عاشق هیجان سرقت بودم از او خواستم به من آموزش بدهد. حالا که برای نخستینبار گیر افتادهام خیلی پشیمانم. اشتباه کردم. من از زندانیشدن میترسم.