ضرورت بازیابی اعتماد مردم و کاهش گسستها و فاصلهها، موضوعی است که حاکمیت و جامعه ایران بهشدت به آن نیاز دارد. اتفاقاتی در لایههای عمیق اجتماعی در حال رخ دادن است که بهطور طبیعی باید در سطوح تصمیمگیری، در سطوح ظاهری فرهنگی و در موضوع انتصابات دولتی تجلی پیدا کنند.
این در حالی است که برخی عوامل تلاش میکنند که مانع از بروز و ظهور این اتفاقات اجتماعی در سطوح یادشده شوند. تلاشها برای انکار رخدادها و تحولات اجتماعی و پاک کردن صورت مسئله که اغلب با توجیه حفظ ظواهر صورت میگیرد، در بلندمدت نتیجه نخواهد داد و متراکم شدن مطالبات اجتماعی موجب شکلگیری اتفاقات ناگهانی در عرصههای مختلف خواهد شد.
برای مثال در ادارات و ارگانهای دولتی و رسمی مجموعهای از اخلاقیات و ارزشها حکمفرماست که با آنچه در جامعه جاری و ساری است، همخوانی ندارد. در مثالی دیگر میتوان به حاشیههایی که در انتخاب سپنتا نیکنام بهعنوان عضو شورای شهر یزد ایجاد شد اشاره کرد. تلاشها برای ممانعت از حضور او در شورا با وجود انتخاب وی توسط مردم نمونه بارز از تلاشها برای ایجاد گسست در جامعه است.
گسست به این معناست که حکمرانان جامعه به سمتی برانند که با مسیر حرکت جامعه متفاوت باشد. مسئله گسست اجتماعی در عرصه فرهنگی بیش از سایر حوزهها خود را نشان داده است؛ فیلتر کردن تلگرام که بیش از 40میلیون کاربر ایرانی دارد، به این معناست که ذائقه مسئولان کشور با ذائقه مردمی که عضو این شبکه اجتماعی هستند، همخوانی ندارد.
گسستهایی که به این شکل در جامعه ایجاد شدهاند، برای همیشه قابل انکار نیست و در بلندمدت اثر خود را در حوزههای مختلف نشان خواهند داد. اگر حاکمیت میخواهد آبی بر آتش بیاعتمادی و گسترش گسستها بنشاند باید در جهت کاهش این فاصلهها اقدام کند.
به اعتقاد نگارنده در 3سال آینده جامعه ایران در شرایط جدیدی قرار خواهد گرفت. گروهها و جریانهای سیاسی، قشرهای مذهبی و ارزشی و روحانیت باید صادقانه تکلیف خود را با جامعه روشن کنند و به این سؤال پاسخ دهند که آیا میخواهند شیوه زندگی خود را به جامعه تحمیل کنند یا اینکه اجازه میدهند جامعه خود شیوه زندگی خود را انتخاب کند؟ روحانیت باید پاسخ بدهد که آیا به ظاهرگرایی ارزشی رضایت میدهد؟ مجموعه حاکمیت باید با واقعیتهای جامعه آشتی کند و با واقعیتهایی که در اجتماع جریان دارد کنار بیاید و به مردم اجازه دهد تا مسیر زندگی خود را انتخاب کنند.