در عصر حاضر که بین هنرها هیچ حد و مرزی وجود ندارد تأثیر ادبیات بر سینما تأثیری زیبا، عمیق، ماندگار و غیرقابل اجتناب است که علاوه بر خلق آثار سینمایی عمیق و زیبا موجبات ماندگاری آن را نیز در هنر جهان فراهم میآورد.
در سینمای ایران، در دورهای شاهد این تأثیر بودیم، اما در سینمای فعلی ایران متأسفانه این مسئله بهدلیل گرایش غالب سینماگران به ساخت فیلمهای تجاری بسیار کمرنگ و بیرونق شده است.
نشست سینما و تفکرکه در ادامه سلسله مباحث هنر و اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری تهران (4دی) با حضور دکتر اکبر عالمی برگزارشد، تأثیر و ارتباط ادبیات بر سینما و آثار تصویری را مورد نقد و بررسی قرار داد.
دکتر اکبر عالمی در این نشست با مرور کوتاهی بر تاریخ تولد سینمای ناطق در سال 1930 و سبقه 77 ساله آن در جهان و مرور دوره طلایی دراما و نمایش در یونان باستان، گفت: در سال 1930 وقتی سینما مجبور شد از پانتومیم و صحنهای که خودش را فقط با تصویر بیان میکند، رها شود دست نیاز به سمت ادبیات دراز کرد.
در واقع بعد از این زمان بود که ضرورت دانستن ادبیات در میان سینماگران مطرح شد. در حقیقت خوانش ادبیات موجب شد تا نگاه سینماگران به روی سوژهها و موضوعات با ریزبینی و موشکافی توأم شود. خوانش ادبیات این فرصت را برای سینماگران فراهم آورد تا دیدگاه روانشناختی و جامعهشناختی را نیز در آثارشان تقویت کنند.
به هرحال وقتی سینماگری به سراغ ادبیات میرود، انتظار میرود با اثری که خلق میکند، شرایط ارتقای اثر ادبی را نیز فراهم آورد.
دکتر عالمی در مورد چگونگی ایجاد تصویرهای مختلف از سوژهای واحد میان مخاطبان یک اثرهنری- ادبی گفت: مخاطب اثر هنری بنا به دانش و تجربیات شخصی خود از اثر هنری تصاویر متفاوت و دریافتهای مختلفی دارد. در حقیقت مخاطب متناسب با اندازه فکر و وسعت اندیشهاش آن را درک میکند.
البته سینماگر نیز میبایست متناسب با شعور و وسعت اندیشه مخاطبش برای او فیلم بسازد. در ادبیات، واژه گل یک معنا دارد و واژه آب معنای دیگری، اما کنار هم قرار دادن این 2 واژه «گلاب»، مفهوم دیگری را سوای 2 مفهوم اولیه برای مخاطب به همراه دارد.در سینما نیز همین اتفاق میافتد.
یعنی تصویرهایی کنار هم قرار میگیرند که به تنهایی دارای مفهوماند و در کنار هم قرارگرفتنشان نیز مفهوم دیگری را به دست میدهد.
البته زمانی که کارگردانی میخواهد اثری ادبی را به فیلم تبدیل کند دقت زیادی لازم دارد.
وقتی کارگردان میخواهد جملهای از یک اثر را در قاب محدود و مستطیل شکل به تصویر بکشد و به مخاطب نشان دهد، آن اثر نگاه کارگردان از اثر ادبی بوده و مخاطبی که اثر ادبی را خوانده، طعمی دیگر از آن اثر راچشیده و این طعم برای مخاطبان مختلف متفاوت است، پس کارگردان میخواهد با سلیقه خودش از اثر ادبی تصویری به مخاطب خود ارائه دهد و این کار مشکل است.
مرغ خیال در خوانش یک رمان یا یک اثر ادبی به هرکجا که خواست پر میکشد، در حقیقت تصویر در ذهن مخاطب و بنا به خواست او ترسیم میشود، در حالیکه در فیلم مخاطب این تصویر را بنا به خواست و سلیقه سینماگر میبیند.
این پژوهشگر و استاد دانشگاه درخصوص استقبال مخاطبان از فیلمی که بر اساس یک رمان تهیه شده گفت: مخاطبان عام که غالبا افرادی تحصیلکرده را شامل میشوند که حوزه مطالعاتی آنها خارج از سینماست، در انتخاب یک اثر ادبی مثل رمئو و ژولیت و فیلمی که از آن ساخته شده، غالبا فیلم را انتخاب میکنند و مخاطب خاص، کسی که در حوزه سینما به هر طریقی فعال است، هر 2 اثر را – ادبی و سینمایی- انتخاب میکند، زیرا اولین نکتهای که از ذهن او میگذرد همخوانی و مقایسه فیلم با اثر ادبی است.
هنر بدون علم هنر نیست
دکتر عالمی در ادامه این نشست با اشاره به کتاب مینوی خرد در ایران باستان گفت: ایرانیان باستان در این کتاب آوردهاند علم بدون خرد علم نیست. مفهوم این عبارت این است که علم بدون خردورزی مانند چاقویی تیز است در دست زنگی مست. علم بدون خرد نتیجه اش فاجعه هیروشیماست.
از طرفی معتقدیم، هنر بدون علم هنر نیست، هنر میبایست مخلوط و معجونی باشد از علم و خرد ورزی. همانطور که اشاره رفت، علم بدون خرد علم نیست و هنر بدون علم هنر نیست، پس هنر هم علم میخواهد، هم خرد. وقتی هنر وارد جامعهای بشود همزمان خردورزی نیز بر آن جامعه وارد میشود و جهل و نادانی و کجفهمی از آن جامعه بیرون میرود.
عضو فرهنگستان هنر در مورد به کارگیری ادبیات در سینما به سینماگران جوان گفت: اثر ادبی را بخوانید و در آن غرق شوید، اجازه دهید آن اثر با همه حال و هوایی که دارد شما را در خود ذوب کند، سپس از فضا بیرون بیایید، روح و فکرتان را رها و آزاد کنید، در این حالت دیگر اسیر پاراگرافها و عبارات اثر ادبی نیستید، این زمان بهترین فرصت برای خلق اثری سینمایی است، در این حالت شما جوهره معنا را از اثر ادبی دریافت کردهاید و آن را به اثر خود منتقل میکنید.
دکتر عالمی درخصوص چگونگی استفاده ازجوهره معنا در عرصه سینما ادامه داد: بدترین نوع هنر این است که شما بگویید آسمان و در فیلم آسمان را نشان دهید. مسئله این است که فیلمساز لازم است جوهره معنای آسمان را دریابد و آن را به تصویر بکشد. فیلمساز باید سایهای از معنا را بگیرد و در اثرش آن را لحاظ کند.
وی با اشاره به فیلم دکتر ژیواگو بر اساس اثر بوریس پاسترناک گفت: وقتی رمان دکتر ژیواگو را میخوانیم و در کنارش فیلم دکتر ژیواگو را میبینیم این احساس به ما دست میدهد که فیلم چندین سرو گردن از رمان بالاتر است، این موضوع اصلا به معنای بیارزش کردن و کمرنگ کردن ساختار و ارزش ادبی رمان نیست، اما مسئله این است که هر اثر موفق و وامگرفته از ادبیات، اگر بتواند موجب ارتقای آن اثر ادبی شود باید کلاه از سر برداشت، خم شد و کارگردان و خالقش را ستایش کرد.