رسانههای چاپی در کشور ما به جز مقاطع کوتاه و خاص، هیچگاه روزگار خوشی نداشتهاند. عمر کوتاه، حیات اقتصادی بیمارگونه و ضعیف و گاه وابسته و فشار به کارکنان آن از طریق تهدید ، دستگیری و حبس، اثرگذاری آنها را به کمترین میزان رسانده است. اتفاقا شک و شبههها در مورد دلیل این نوع برخورد با رسانهها و عمدتا مطبوعات امروزه برطرف شده است. فساد سیاسی و اقتصادی در جامعهای که سرمایه افسارگسیخته و عمدتا با منشأ پول نفت یکهتازی میکند تنها با نظارت عمومی و از طریق مطبوعات و رسانههای آزاد قابل مهار کردن بوده و هست. ممکن است در زمانی که بستن روزنامهها و تحت فشار قرار دادن روزنامهنگاران سکه رایج سیاست داخلی کشور بود، افرادی بهخطا آن را مثلا راهکاری برای مقابله با نفوذ دشمن و یا اختلاف سیاسی یا فرهنگی تلقی میکردند اما اینک تقریبا بر همگان آشکار شده است که موضوع اصلی آن برخوردها رفع موانع برای برخورداری از رانت و یکهتازی در بهرهمندی از منابع عمومی و بیتالمال بوده است.
نقص جدی در نحوه تقسیم قدرت در قانون اساسی را دیگران مورد اشاره قرار دادهاند، اما آنچه میتوانست بموقع و پیش از وارد آمدن خسارتهای اینچنین جلوی سیستماتیک شدن فساد را بگیرد، بیتردید رکن چهارم دمکراسی یعنی مطبوعات آزاد بود و هست. عمده مخالفتها با کارکرد آزاد مطبوعات بهدلیل نقش بیبدیل آن در جلوگیری از فساد است.
نفس مطبوعات نیمه جان با گسترش فضای مجازی به شماره افتاد. این در واقع صورت مسئله جدیدی است که میتوان و باید در مورد آن صحبت کرد. بخشی از این مشکل در نگاه اول بهنظر میرسد که متناسب با پیشرفت تکنولوژیهای ارتباطی باشد و احیانا تقصیر نظام و نهادهای حکومتی نباشد. اما نکته اینجاست که نهاد مطبوعات موقعیت خود را از دست داده و نوع دیگری از رسانه که تعهد، مسئولیتپذیری و اطمینانبخشی لازم و کافی را داشته باشد جای آن را نگرفته است. مسئله این است که در شرایط طبیعی برای گذار از رسانههای کاغذی و سمعی و بصری (رادیو و تلویزیون) به رسانههای دیجیتال میبایست اعتبار آن رسانهها به رسانههای جدید منتقل میشد. رفتارهای غیرعقلانی، هیجانی و البته منفعتطلبانه و از سر قدرت باعث شد که این اتفاق ضروری نیفتد. اگر میبینیم که کانالهای تلگرامی یا توییتر میتوانند بر وضعیت اجتماعی و تا حدودی ثبات سیاسی و اقتصادی تأثیر بگذارند و افکار عمومی را به نحو پریشان و گاه به بیراهه هدایت کنند مشکل از تلگرام و توییتر نیست، مسئله این است که حاکمیت درک درستی از لاجرم بودن پیشرفتهای تکنولوژی ارتباطی نداشت و گمان میکرد با سلب اعتبار و مرجعیت از مطبوعات میتواند محتوای مورد نظر خود را به جامعه تحمیل کند.
در شرایط طبیعی باید پدیدهای مثل شهروند خبرنگار دایره نفوذ رسانههای معتبر و رسمی را افزایش دهد. خلأهای آن را بپوشاند و نقش نظارتی و آگاهیبخشانه آن را صدچندان کند ولی وقتی رسانههای رسمی از سکه اعتبار بیفتند که افتادهاند، دهها هزار شهروند که نه بهدرستی اصول تهیه خبر و گزارش را میدانند و نه امکان دست یافتن به صحت و سقم خبر را دارند به تولید محتوایی اقدام میکنند که تجربه نشان میدهد در کنار برخی آثار مثبت گاه جامعه را به بیثباتی رهنمون میشود.
روش فیلتر کردن، ممنوع کردن و بگیر و ببند بدترین روشی است که میتوان در چنین شرایطی پیش گرفت. آنکه و آنچه از فعالیت محروم میشود در فضای جامعه ایران به سرعت تبدیل به مظلوم و محق میشود و البته دنیای جدید به او امکان میدهد که خود را دهها برابر سریعتر منتشر کند.
جامعه ما و رسانههای ما با چنین دشواری عظیمی که به قول کارشناسان امنیت ملی ما را تهدید میکند مواجه است.
در روز خبرنگار، به تلخی میتوانیم اذعان کنیم که رسانههای مستقل امکان کسب اعتبار، تقویت و افزایش کارکنان متخصص و آزموده و نهایتا ایفای نقش آگاهیبخشی خود را تا حد زیادی از دست دادهاند و بهعنوان بنگاههای اقتصادی از عهده دخل و خرج خود برنمیآیند. همچون سایر بخشهای اقتصاد مشکل مطبوعات هم سیاسی است و راهحل سیاسی دارد. پا گرفتن مطبوعات و رسانههای مستقل و ضدفساد بدون تضمین امنیت جستوجوی خبر و دسترسی به منابع، انتشار آن و آزادی پس از انتشار از سوی تمامی اجزای حاکمیت امکان ندارد. مطبوعات و رسانهها باید بتوانند خبری را که خود جستهاند و تولید کردهاند بفروشند. اتفاقا در چنین شرایطی ممکن است این رسانهها نیاز به یارانه هم نداشته باشند. نظام قضایی اگر در مقابله با فساد آنچنان که ادعا میکند جدی است باید تا حد ممکن قوانین را به نفع آزادی تفسیر کند درست نقطه مقابل وضعیت فعلی که قوانین به نفع مقولاتی چون امنیت یا مصلحت تفسیر میشوند. گمان میکنم برای بخش مهم و بزرگی از جامعه ایران و آنها که به منافع ملی میاندیشند روشن شده باشد که هیچ مصلحت و امنیتی بالاتر از کارآمدساختن حکومت و مقابله با فساد نیست.
در روز خبرنگار نمیتوان یکسویه به قاضی رفت. البته اگر شرایط خبرنگاران طبیعی بود میشد با جرأت بیشتری به انتقاد از خود هم پرداخت. گو اینکه جواب میشنویم که اگر شرایط طبیعی بود بسیاری از مسائل و مشکلات مبتلابه خبرنگاران و رسانهها اساسا وجود نداشت و البته این سخن حقی است. خبرنگاران هم لازم است ضمن تقویت نهادهای صنفی خود، دانش و مهارتهای خود را مطابق مقتضیات عصر جدید افزایش دهند. استانداردهای کار را ملکه ذهن خود سازند و با تولید محتوای معتبر و قابل ارجاع، فضاهای از دست رفته را بازستانند. در این مورد خاص هیچکس مثل خود خبرنگاران نمیتواند دستگیر خبرنگاران باشد. شرایط بد را همه درک میکنیم اما هنوز قدرتی که بتواند به تمامی جلوی اراده و خلاقیت انسان را بگیرد بهوجود نیامده است.