سؤال از وزرا براساس قانون، باید در مواقعی مطرح شود که نمایندگان رفتاری غیرمتعارف و غیرقانونی را از یک وزیر مشاهده کنند و در اینصورت با ابزار نظارتی «سؤال»، وزیر را برای پاسخگویی احضار کنند. اما مسئله این است که نمایندگان امور مختلف را دستهبندی نمیکنند و مسائل کوچک و بزرگ را در هم میآمیزند.
از آنجا که تعداد سؤالات ریز و غیرمهم زیاد میشود، تا زمانی که نوبت به سؤالهای مهم و ملی برسد، احتمالا آن مسئله منتفی شده و یا موضوعیت خود را از دست میدهد. اساسا نمایندگان قبل از طرح هر سؤال باید با وزیر یا معاون او گفتوگو کنند و آنها را به مجلس دعوت کنند تا آنها درباره موضوع مورد سؤال توضیح دهند.
گفتوگو میتواند بسیاری از اختلافنظرها را به اتفاق نظر تبدیل کند. اما متأسفانه، از آنجا که نمایندگان به مسائل بزرگ و مسائل کلان کشور رسیدگی نمیکنند و درگیر مسائل ریز و غیرملی میشوند، نهایتا منجر به افشاگری و تخریب یکدیگر شده و خاصیت آن موضوع و سؤال از بین میرود.
مسئله دیگری که وجود دارد این است که متأسفانه برخی نمایندگان ابزارهای نظارتی اعم از سؤال و استیضاح وزرا را برای تحمیل خواستههای موردنظر خود مورد استفاده قرار میدهند. از آنجا که وزرا قدرت کافی برای ایستادگی در برابر توقعات غیرمعقول را ندارند، در مواقعی که خود را مجبور میبینند به خواستههای نامعقول برخی نمایندگان تن میدهند.
برای مثال نمایندگان در انتصابات مدیران که از اختیارات وزراست دخالت میکنند و تلاش میکنند با اعمال برخی فشارها افراد مورد نظر خود را به وزیر تحمیل کنند. زمانی که وزیر در مقابل این خواستهها مقاومت میکند، آن نماینده برای تحت فشار قراردادن او به طرح سؤال و استیضاح میپردازد. اینگونه رفتارها و استفاده از ابزارهای مجلس در واقع نوعی سوءاستفاده از قدرت و خیانت در امانت محسوب میشود.
برای اینکه از هرگونه سوءاستفاده نمایندگان از ابزارهای نظارتی جلوگیری شود، باید آگاهی مردم را بالا برد و سازمانهای مردمنهاد را تقویت کرد و از حریت روزنامهنگاران و آزادی و استقلال رسانهها حمایت کرد تا آنها بتوانند نمایندگان خود را بازخواست کنند و از تکرار سوءاستفادهها ممانعت شود.
یکی دیگر از دلایلی که موجب بروز چنین رفتاری از سوی نمایندگان میشود، فقدان احزاب قدرتمند در کشور است. در این شرایط نمایندگان بهجای تصمیمگیریهای سازماندهیشده، بهصورت انفرادی به طرح مسائل و طرح مطالبات میپردازند. در شرایط نبودِ احزاب، نمایندگان نمیتوانند وعدههای ملی بدهند و آن را عملی کنند.
در این شرایط، نمایندگان به وعدههایی رو میآورند که برای مردم حوزه انتخابیه قابل لمس باشد؛ برای مثال وعده میدهند که جاده فلان آبادی را به اتوبان چهاربانده تبدیل کنند. در حالیکه این جزو وظایف نماینده مجلس محسوب نمیشود و در حوزه وظایف وزیر راه و شهرسازی است.
اینگونه وعدهها باعث میشود که آن نماینده در صورت راهیابی به مجلس، خود را مجبور میبیند وزیر را تحت فشار قرار دهد تا منابع مالی لازم برای حوزه انتخابیه خود را تأمین کند. این نماینده در واقع دیگر نماینده ملت ایران تلقی نمیشود، بلکه یک کارپرداز حوزه انتخابیه محسوب میشود. چنین فردی دیگر نمیتواند نماینده ملت ایران باشد.