«یکی» که کشور در دوران مدیریت سیاسیاش بهترین دوران ثبات و رونق اقتصادی 40ساله گذشته را شاهد بود، به نقد عملکرد کلیت نهادهای تصمیمگیری، مدیریتی و رسانهای پرداخت و با مستحکمخواندن جایگاه نظام و بروز برخی نشانههای بیاعتمادی به مدیران کشور خواهان ترمیم رابطه مردم با نظام و احیای اعتماد مردم شد و «دیگری» که دوران عملکردش بهعنوان رئیسجمهوری با وجود آنکه اقتصاد ایران بیشترین میزان ورود درآمدهای نفتی را شاهد بود به مرزهای فروپاشی و ازهمگسیختگی نزدیک شد و عملکردش در سیاست خارجی دستاوردی جز چندین قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در چارچوب بند هفتم منشور ملل متحد نداشت، در سخنانی ویدئویی استعفای سران 3قوه (و شاید سپردن دوباره منصب کلیدی نظام به خود) را خواستار شد تا بلکه کشور را از گردابی که در آن افتاده نجات دهد.
شاید زمینه برای نقد منصفانه سخنان آن «یکی» در سپهر سیاسی امروز فراهم نباشد ولی درباره بیانیه آن «دیگری» با توجه به نزدیک و ملموس بودن کارنامهاش درنظرگاه مردم بهعنوان صاحبان واقعی کشور بتوان اندکی گفت و میزان انصافش را سنجید.
پیداست که هر کسی میتواند درباره عملکرد دیگران به نقد بنشیند و این حق را بهویژه از یک رئیسجمهور سابق که 8 سال سکان مدیریت کلان کشور را داشته نمیتوان گرفت اما همچنین این حق را نمیتوان بدون مسئولیتپذیری و پاسخگویی به کسی داد که در دوران مدیریتش، کشور را به آستانه برخوردهای نظامی و شدیدترین تحریمهای اقتصادی و انزوای تاریخی برد و بیسابقهترین نوسانات بازار ارز، سکه و ... تا آن زمان را پدید آورد.
عملکرد بیحساب و کتاب مؤسسات مالی و اعتباری و اختلاسها و فسادهای مالی و مدیریتی به دوران او برمیگردد. اگر آن «دیگری» بهخاطر عملکردش در دوران ریاستجمهوری و هزینههای انسانی، معنوی و مادی که بر کشور تحمیل کرد در محضر مردم حساب پس میداد شاید امروز به آسانی و طلبکارانه نمیتوانست از مسائلی انتقاد کند که گرچه بهرههایی از حقیقت دارند ولی خود او اولی به مرجع بودن این انتقادات است.
بله حق هر شهروندی انتقاد از کژیها و اظهارنظر درباره مسائل مهم کشورش است؛ بهویژه اگر آن شهروند 8 سال رئیسجمهور بوده باشد، اما شرط داشتن این حق، پذیرش مسئولیت خود در دورانی است که از قضا بیشترین تاوان و خسارت به اقتصاد کشور و سرمایه اعتماد ملی وارد شد، نه فرافکنی و انداختن تقصیر به گردن دیگران آن هم در شرایطی که کلیت جامعه جهانی حق را به ایران میدهند و ایران با وجود تنگناها و دشواریهای غیرقابل انکار که در عرصه مدیریتی و اقتصادی دارد توانسته است طرف مقابل را به انزوایی بیسابقه بیندازد و شگفتآورتر آنکه برای توجیه عملکرد غیرقابل دفاعش که چندین قطعنامه شورای امنیت به کشور تحمیل کرد و با افتخار میگفت اینقدر قطعنامه صادر کنید که ... امروز مدعی شود که مسبب صدور آن قطعنامهها هم رئیسجمهور فعلی است. این سخنان همچون بسیاری از موضعگیریهای مالوف آن «دیگری» نشان میدهد که او همچنان جایگاهی برای بینش و آگاهی مردم قائل نیست درصورتیکه شرط صداقت در گفتار توهین نکردن به درک دیگران است.