هرکسی هم از کاری لذت میبرد. یک نفر ممکن است با کتاب خواندن سرگرم شود و یک نفر از ورزش کردن یا نقاشی کشیدن لذت ببرد اما بعضی از آدمها خیلی زرنگاند! چون مثل دوستان این هفته ما کارهایی میکنند تا علاوه بر سرگرمی، افتخار هم کسب کنند. «هلیا شکرخواه» و «سارا صدوقی» دو نوجوان نقاشی هستند که در مسابقات مختلفی مقام آوردند. مثلا هلیا دوسال پیش درمسابقات دوسالانه نقاشی کانون پرورش فکری به عنوان شایسته تقدیر انتخاب شده و در مسابقات بینالمللی نقاشی تهران مقام آورده است. سارا هم مثل هلیا برگزیده مسابقات دو سالانه کانون شده و پارسال به عنوان نفر برتر مسابقات بینالمللی نقاشی کشور ازبکستان انتخاب شده است. امروز به سراغ دوستان نقاشمان رفتیم و با آنها گپ زدیم.
- با نقاشی حرف میزنیم!
همین اول صحبتم از بچهها میپرسم نقاشی کشیدن و شرکت در مسابقات نقاشی چه فایدهای دارد؟ هلیا میگوید: «به نظر من آدمها با نقاشی کشیدن احساساتشان را راحتتر بیان میکنند. همیشه حرفهایی وجود دارد که آدمها نمیتوانند به راحتی درباره آن صحبت کنند. در صورتی که با نقاشی کشیدن میتوانند به راحتی حرفشان را بگویند و پیامشان را منتقل کنند.» سارا ادامه میدهد: «یک نقاش فقط دنبال دیده شدن است. کسی که نقاشی میکشد هیچ وقت به خاطر جایزه در مسابقات شرکت نمیکند چون جایزه آنچنان بزرگی نمیگیرد. مثلا من وقتی در مسابقات بینالمللی برنده شدم، جز یک لوح تقدیر و مدال چیز دیگری دریافت نکردم اما خوشحال شدم! چون میدانستم نقاشیام دیده شده است!»دوست داشتن با رسم شکل!
میخواهم بدانم اگر قرار باشد با نقاشی کردن برای آدمها پیامی بفرستند، چه چیزی میکشند؟ سارا میگوید: «به اینکه چه چیزی باید بکشم فکر نکردم اما مطمئنم چیزی میکشم که عشق انسانها به همدیگر را نشان دهد. عشقی که به رنگ پوست و نژاد آدمها کاری نداشته باشد و فقط عشق آنها به یکدیگر را نشان دهد.» هلیا هم میگوید: «من دوست دارم درباره اتحاد آدمها نقاشی بکشم. اتحادی که در واژه دوست داشتن تعریف میشود. به اینکه چطور باید این اتحاد را نشان دهم، فکر نکردم اما من اتحاد را شبیه کعبه میبینم. اگر دقت کنید کعبه در میان مسلمانان به عنوان یک محور عمل میکند و همه چیز دور آن میچرخد. من فکر میکنم اتحاد این شکلی است. چون همه کنار هم هستند و اصلا به اینکه از کجا آمدند، کاری ندارند.»
- نوجوانیات را رنگ بزن!
از بچهها میپرسم اگر قرار باشد زندگیتان را نقاشی کنید چه میکشید؟ سارا کمی فکر میکند و میگوید: « من ترجیح میدهم زندگیام را رنگارنگ بکشم. برای همین رنگها را روی صفحه میپاشم. به نظر من آدمها روحیات مختلفی دارند و به چیزهای متفاوتی علاقه مندهستند . معتقدم همین تفاوتها باعث شده که زندگیمان زیبا شود. چون سلیقههای متنوع، باعث میشود زیباییها به وجود بیایند. من هر سلیقه را یک رنگ میبینم و دوست دارم زندگیام را رنگارنگ بکشم.» هلیا هم میگوید: «من زندگیام را به رنگ سفید میکشم. چون رنگ سفید است که آدمها را آرام میکند و مطمئنم که آدمها در تمام زندگیشان، دنبال آرامش میگردند.»
- زندگی هنرمندانه یک نوجوان
سارا در مدرسه تیزهوشان درس میخواند و هلیا در نمونه دولتی. یعنی هردو دوست نوجوان این هفته ما به جز کار هنری که یاد دارند، از آن بچههای درس خوان هستند! هلیا درباره تاثیر هنر بر زندگی یک هنرمند میگوید: «هنر به نوعی غذای روح است. من فکر میکنم لازم است هرکسی بسته به علاقهاش یک کار هنری انجام دهد تا به آرامش برسد. هنر، یک کار زمانبر است. آدمها برای اینکه نتیجه کارشان را ببینند باید صبر داشته باشند. پس هنر آدم را صبورمی کند.» سارا هم ادامه میدهد: «خیلی از بچهها فکر میکنند آدمهایی که بیشتر درس میخوانند با هنر غریبهاند. یعنی هنر چیزی مخالف علم است اما اینطور نیست. مثلا در مدرسه ما کلی آدم هنرمند وجود دارد که در تئاتر، خوشنویسی، نقاشی و... فعالیت دارند. اتفاقا هنر، آدمها را خلاق میکند و این خلاقیت کمک میکند آدمها با دقت بیشتری به مشکلات اطرافشان توجه کنند.»
*منبع: آخرین خبر