آواي خوش باد، وقتي ميان برگهاي غروب پنجشنبه ميپيچد، يادآور اوست اما خودش هربار نتهاي تازهاي براي شنيدهشدن دارد. شب را ميگويم که هربار کشف تازهاي نشانم ميدهد.
شب از نيمه گذشته بود و داشتم از پنجره بيرون را تماشا ميکردم. با خودم فکر کردم در همين ساعتهايي که بيشتر آدمها خوابيدهاند، بعضي هنوز هم بيدارند. با خودم گفتم هر نوري که در هرپنجرهاي روشن است، روايتگر بيداربودنِ دستكم، يک نفر است. اينهمه پنجرهي روشن، اينهمه آدم شببيدار، يعني زير اين آسمان و در همين ساعت، داستانهاي بسياري در جريان است.
شب، ماجراهاي جالبي دارد. گاهي فکر ميکنم طوري ادامه دارد که انگار هيچوقت تمام نميشود. شبيهِ شعري است که هرچه ميخواني به پايانش نميرسي. شبيه موسيقي ممتدي است که بيوقفه به گوش ميرسد. شبيه معجزهاي است که پيوسته بُعد تازهاي از آن نشانم داده ميشود.
از نورهاي پنجرهها گذشتم. به درختان خيابان رسيدم. در تاريک و روشن شبي مهتابي، در جايشان آرام بودند و گهگدار با نسيمي شبانه تکاني ميخوردند. انگار در رؤيايي شيرين، ميان رؤيا و واقعيت معلق بودند. تکانخوردنهايشان شوري عجيب داشت.
گفته بودي تمام مخلوقاتت تو را با زبان خودشان ستايش ميکنند. گفته بودي درختان پيوسته ذکر تو را ميگويند. به اين فکر کردم هميشه اين ساعت از شب خواب بودهام و شکوه تسبيحگفتن آنها را نديدهام. اما آنها هرشب بيدار بودهاند و تا صبح تو را ستايش کردهاند. حالا هم صدايشان را نميشنوم، زبانشان را نميدانم، اما از اين تکانخوردنهاي رؤيايي حس ميکنم كه بايد حرفي از اسم تو درميان باشد.
شب، شبيهِ نيايشي است که هيچوقت متوقف نميشود. همان شوري است که در جان درختهاست، وقتي در اين ساعتها تو را ميخوانند.
شب از نيمه گذشته بود و داشتم از پنجره بيرون را تماشا ميکردم. چشمهايم را بستم و با خودم فکر کردم صداي منحصر بهفرد چند تسبيح دارد به گوش تو ميرسد؟ درخت، باد، ذرات هوا، ستارههايي که آسمان را با آنها آراستهاي، ماه، تاريکي زيباي شب، کوههاي دورتر، گلهاي لب پنجره، سنگريزههاي کنار خيابان و نورِ پيدا در هر خانه. هرکدام به زبان خودشان نام تو را ميگويند و بسيارند صداهاي تسبيح ديگري که من نميدانم براي کدام مخلوقات است. اگر لحظهاي ميتوانستم اين صداها را بشنوم، از حيرت هجوم اين شکوه، زبانم بند ميآمد.
شب از نيمه گذشته و خواب سراغم آمده است. فکر ميکنم حتي خوابها و رؤياهايم هم به زبان خودشان تو را ستايش ميکنند. با اين حساب ذکر نام تو هرلحظه از هرسوي جهان شنيده ميشود.
اين متن به موضوع تسبيح مخلوقات و از جمله آيات زير اشاره دارد:
تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَن فِيهِنَّ وَ إِن مِّن شيَءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ کاَنَ حَلِيمًا
غَفُورًا
هفت آسمان و زمين و هر چه در آنهاست تسبيحش ميکنند و هيچ موجودي نيست جز آنکه او را به پاکي ميستايد، ولي شما ذکر تسبيحشان را نميفهميد. او بردبار و آمرزنده است. (سورهي اسرا، آيهي 44)
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ کَثيرٌ مِنَ النَّاسِ
آيا نديدهاي که هرکس در آسمانها و هرکس که در زمين است و آفتاب و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان و بسياري از مردم، خدا را سجده ميکنند؟ (سورهي حج، آيهي 18)