در تعریف دیگری از آمایش سرزمین آمده است: «تنظیم رابطه بین انسان، سرزمین و فعالیتهای انسان در سرزمین بهمنظور بهرهبرداری درخور و پایدار از جمیع امکانات انسانی و فضایی سرزمین برای بهبود وضعیت مادی و معنوی اجتماع در طول زمان». فارغ از تعاریف متعددی که برای آمایش سرزمین وجود دارد، در این نوشتار تلاش میشود به اختصار پیامدهای نامطلوب نبود آمایش سرزمین بر محیطزیست و منابع پایه (آب، خاک، پوشش گیاهی و هوا) بازگو شود.
بهرغم آنکه طرح آمایش سرزمین نقشی انکارناپذیر در حفاظت از محیطزیست و توازن صنعت در یک سرزمین دارد، اما هنوز در کشور ما، آمایش سرزمین در طرحهای اجرایی و بهطور کلی توسعه جایی ندارد. در نبود طرح آمایش سرزمین است که طی سالهای اخیر، اتفاقات ناگواری در پهنه سرزمین کشور رقم میخورد. ایجاد صنایع آببر در اصفهان، یزد و کرمان نمونهای از اجرای طرحهایی است که با آنکه با هدف توسعه اجرا شد، اما ارمغان این طرحها به جای توسعه، معضلات متعددی ازجمله کشمکش برسرآب در استانهای مختلف است.
در نبود طرح آمایش است که پای صنایع مغایر با زیستبوم به استانهای شمالی کشور باز میشود؛ استانهایی که مهمترین کاربری آنها گردشگری است و اگر هم قرار باشد صنایعی در این استانها ایجاد شود صنایع مرتبط با کشاورزی و فرآوری محصولات زراعی در این مناطق است و باز در نبود طرح آمایش سرزمین است که بیتوجه به توان سرزمین و بدون جانمایی مبتنی بر ارزیابی محیطزیستی، سدهای پرشماری در نقاط مختلف کشور احداث شد.
سازههای گرانقیمتی که نهتنها دردی از معضل کمآبی دوا نکرد که خشک شدن بسیاری از زیستبومهایآبی کشور بهویژه تالابها و تشکیل کانونهای گردوغبار در جای جای کشور را در پی داشت. نابودی معیشت چندین هزار ساله جوامع محلی و مهاجرت ناگزیر آنها به حاشیه شهرها و صدها معضل اجتماعی و فرهنگی، از دیگر پیامدهای سدسازی است. همه این سدها با شعار توسعه ساخته شد؛ توسعهای که نتیجه آن خشک شدن دومین دریاچه شور جهان (ارومیه) بود.
همچنانکه سد گتوند اکنون به معضل لاینحلی در خوزستان تبدیل شده است. اجرای طرح آمایش سرزمین البته میتوانست مانع بروز معضلاتی از این دست شود و یا حداقل سرعت تخریب سرزمین را کاهش دهد؛ اما با وجود آشکار شدن پیامدهای ناگوار این تخریبها، این روند همچنان ادامه دارد.
سخن پایانی: نزدیک به 30سال است که جامعه دانشگاهی بهطور پیوسته و شماری از مسئولان دولتی گاه و بیگاه بر ضرورت اجرای طرح آمایش سرزمین تأکید میکنند، اما هنوز نه تصمیمسازان به طرح آمایش سرزمین بها میدهند و نه تصمیمگیران. بهنظر میرسد آنچه مانع از اجرای طرح آمایش سرزمین در کشور شده و میشود قرار گرفتن مدیران غیرمتخصص در جایگاه مدیریتی است؛ مدیرانی که با رویکرد سیاسی تلاش میکنند به هر طریقی که شده امنیت غذایی کشور را تأمین کنند.
در نتیجه حاکم بودن همین نگاه است که بیتوجه به توان سرزمین و قابلیت اراضی، در عرصههایی که مناسب کشاورزی نیست شاهد توسعه کشاورزی هستیم و اراضی مناسب کشاورزی در شمال کشور و مناطق آبرفتی به ویلاسازی و گسترش شهرکسازی اختصاص مییابد.
با همین نگاه مدیریتی است که هنوز برای مقابله با کمآبی، راهکارهای سازهای نظیر انتقال آب خزر به سمنان در دستور کار قرار دارد. احداث جاده و معدنکاوی در زیستگاههای حیات وحش هم ناشی از همین رویکرد است و باز با همین نگاه است که بهرغم انتقادهای جامعه دانشگاهی، جزیره آشوراده با توجیه اشتغالزایی برای اجرای طرح گردشگری واگذار میشود. همه این موارد گرچه تحت عنوان توسعه در حال اجراست، اما مغایر با توسعه پایدار است. فراموش نکنیم که کشور ما بیش از هر زمان دیگری نیازمند توسعه پایدار است و توسعه پایدار با اجرای طرح آمایش سرزمین دستیافتنی است.