خنده روی صورتشان حک شده و قرار نیست آن را ترک کند. هر قسمت از سؤالها را یکی از آنها جواب میدهد و آنقدر حرف لابهلای حرفها بهمیان میآید که رشته کلام از دست میرود. شوخیهایشان تمامی ندارد. کنار هم که میبینیشان تازه عمق دوستیشان را میفهمی. شیطنتها و خندههایشان کنار هم معنی پیدا میکند.
غم و غصهای هم اگر باشد پشت در خانه دوست جا میماند. خانه دوست همان مأمنی است که میشود به آن پناه برد. «گروه دال» نامش را از اول واژهای گرفته که در جان اعضای گروه حک شده است؛ دوستی؛ کلمهای که به محض دیدن آنها معنی پیدا میکند و چه خوش مینشیند. این بچهها دوستی را بهتر از هر چیزی از بَر هستند.
کسانی که با دست خالی و بدون کمک اسپانسر آلبوم دومشان را هم منتشر کردهاند. قرارمان در خانه غزل و شایان، جوانترین زوج گروه دال است و بهانه گفتوگو انتشار جدیدترین آلبوم گروه و البته لغو کنسرتی که قرار بود حالمان را خوب کند.
- اعضای گروه دال، چگونه همدیگر را پیدا کردهاند؟
یزدان: من، امین و میلاد دوستان قدیمی بودیم. شایان در فکر برگزاری کنسرت بود و به همین دلیل با میلاد دوست شده بود و با هم ساز زده بودند. بعد از سال ۱۳۸۹ این همکاری برای برگزاری کنسرت بیشتر شد و دوستی آنها با هم ادامه پیدا کرد. جالب اینکه همه ما در جشن عروسی میلاد دعوت بودیم اما تا آن زمان همدیگر را نمیشناختیم.
شایان: آن سالها ایده پروژهای به نام «نوای شرق» در سرم بود. از سال 89 تا 91 روی آن کار کردیم و برایش ساز زدیم. خروجی آن هم 2کنسرت در تالار وحدت شد. نوای شرق ترکیبی از کارهای سنتی و پیانو بود و برای ما در حد آزمون و خطا ماند. بعد از آشنایی با میلاد، با امین و یزدان هم ساز زدیم و با غزل هم که از سالهای قبل همکار و همراه بودم و خلاصه هسته اصلی گروه دال شکل گرفت. بعد از چندماه تصمیم گرفتیم اینبار قطعههای قدیمی را با رویکرد متفاوت و جدیدی بزنیم و بعد از 7-6 ماه به قطعه «آوازم را میرقصیدی» رسیدیم.
- چه شد که این دوستی به تشکیل گروه و اجرای کنسرت و ضبط آلبوم منجر شد؟
یزدان: شروع کار ما مصادف شد با روزهایی که گروههای جوان دیگری هم سبک تلفیقی را کار میکردند. از طرفی فضای جامعه امیدوارتر بود و مردم از گوش دادن به موسیقی متفاوت استقبال میکردند. روزی رسید که در تمام معاشرتها و رفاقتها و رفتوآمدهایی که داشتیم حرفهای مشترکی پیدا کردیم.
حرف مشترکمان موسیقی متفاوتی بود که خودمان تجربهاش کرده بودیم؛ چه در نوای شرق، چه قبلتر از آن با گروههای مختلف دیگر. ما سلیقه مشترک شنیداری داشتیم و به این فکر رسیدیم که چرا خودمان دست بهکار نشویم. شاید نخستین نشانهها و جوانهها در تولید موسیقی آوازم را میرقصیدی، حاصل همین تصمیمگیری و معاشرتها و ساززدنها در یک فضای مشترک بود.
شایان: ماههای آخر سال 92 تکآهنگ آوازم را میرقصیدی را منتشر کردیم. یکسال باهم کلنجار رفتیم و ساز زدیم. بعد از 3-2 سال با هم ساز زدن، کار برای ارائه داشتیم اما آنچیزی نبود که باید منتشر شود. میتوانستیم قطعات کنسرت نوای شرق را ضبط و منتشر کنیم.
- یزدان: البته تا حدودی داشت این اتفاق میافتاد.
شایان: فضاهای کلاسیکتر را با امین برای ضبط بردیم. در فکرش بودیم با همان قطعهها، کارهایی کلاسیک ایرانی انجام بدهیم که خدا را شکر هاردم سوخت و هر کاری هم کردیم برنگشت! (میخندد)
- چرا خدا را شکر؟!
شایان: چون آن چیزی نبود که میخواستیم و به سمت کارهای تکراری میرفتیم.
(امین، کمحرفترین عضو گروه دال است که سر حرف را با پیدا کردن اسپانسر برای دال باز میکند.)
امین: من و شایان با هدف پیداکردن اسپانسر یا تهیهکننده و جمعکردن پول برای ضبط آلبوم، یکسری آدمها را پیدا میکردیم و آخر هفتهها با آنها قرار میگذاشتیم. آخر هفتهها به بهانهای در قرارهای کاری کباب میخوردیم، راجع به آلبوم حرف میزدیم و البته به نتیجهای نمیرسیدیم و تا آخر هفته بعد این قصه ادامه داشت؛ هفته بعد و نفر بعدی. کار را هم که آخر خودمان شروع کردیم و حیف که از کباب خوردن افتادیم! (حرف کباب که راه میافتد همه از خاطرات سفر و دورهمیها و کبابخوردن یاد میکنند و شوخیها شروع میشود. میلاد که میبیند حواس بچهها سمت کباب و شیشلیک رفته مبصر گروه میشود جواب سؤال بعدی را میدهد.)
- با توجه به سخت بودن انجام کارهای گروهی، قطعهها چطور ساخته میشوند؟ آیا ایده اولیه هم، کارگروهی بود یا پیشنهاد یک شخص خاص؟
میلاد: بعضی قطعهها زمانی که دور هم ساز میزدیم شکل میگرفت. «گذر اردیبهشت» را در سفر ساختیم. لاهیجان بودیم. شعر و ملودی ابتدایی را داشتیم اما از آن مطمئن نبودیم و در حال کلنجار رفتن بودیم. «لحظهها را انتظارم»را هم زمانیکه در خانه شایان و غزل دور هم جمع شده بودیم، ساختیم.
شایان: کار ما بداهه ساختن نیست و من هم هیچوقت آدم بداههنوازی نیستم. تم اول را شروع به زدن کردم و امین ناخودآگاه «در هوایت بیقرارم روز و شب، سر ز کویت بر ندارم روز و شب» شهرام ناظری را خواند و همین باعث شد که جرقه اولیه شکل بگیرد و وزن آهنگ ساخته شود و غزل براساس شعر در هوایت بیقرارم روز و شب مولانا، غزل مستقل دیگری با همان مضمون بسراید.
یزدان: در واقع همیشه اول ایده را داریم و بخش موسیقی جلوتر از شعر پیش میرود.
- برخلاف اغلب آلبومهایی که در دوره کار شما موسیقی غمگین تولید میکردند، آیا انتخاب تمهای امیدوار از طرف شما آگاهانه است؟
شایان: ما معمولا روی کانسپت آلبوم کار میکنیم. به این فکر میکنیم که قرار است چه کاری انجام دهیم؟ اعتقاد داریم مجموعهای که میخواهد از طرف ما منتشر شود باید انسجام و مفهومی واحد داشته باشد. معمولا دور هم جمع میشویم. مفهومی را مطرح و درباره آن موضوع صحبت میکنیم. براساس آن یکسری ملودی شکل میگیرد و غزل روی ملودی شعر میگوید. کاملا مشخص است که چه کانسپت و حسی را قرار است منتقل کنیم.
یزدان: جریان رایج موسیقی در آن زمان چه در فرم چه در کلام کمی غمناک بود. اما ما میخواستیم به سمتی برویم که از غمگین بودن به معنی درجا زدن و ناله کردن بپرهیزیم. شرایط اجتماعی هم در آن مقطع زمانی بارقههایی از امید داشت. بهطور ناخودآگاه همه ما اعتقاد داشتیم به امیدی که باید داشته باشیم و منتقلش کنیم.
- تا چه حد توانستهاید گروهمحوری خود را حفظ کنید؟ آیا در گروه دال همه به یک اندازه دیده میشوند؟
غزل: قطعا خواستیم این اتفاق بیفتد و برای آن تلاش کردیم. فکر میکردیم اگر ما اسممان یک گروه است، باید معنای گروه در ما دیده شود. همه ما اعتقاد داریم هر کدام از ما اگر در گروه دال نبودیم فضای کاری و هنریمان شکل دیگری داشت. بحث ارزشگذاری مطرح نیست اما اگر این گروه نبود ما هر کدام آدم دیگری بودیم. ما در مجاورت هم این اثر را تولید کردیم. کنار هم و با همفکری هم یکی شدیم. ترکیبی از تفکرات، هنر و انتظارات ما از موسیقی بود که دال را ایجاد کرد. خدا را شکر در گروه هیچکدام از بچهها روحیات زیادهخواهی یا توقع شهرتهای یکشبه یا مادیگرایی را نداشتند.
برای همین هیچوقت حرفهایی از این دست که «من خوانندهام باید اسم من بیشتر مطرح باشد یا چون نوازنده خاصی هستم باید بیشتر دیده شوم» را نداشتیم. از طرفی در تفاهمهای اولیه ما نفع دال همیشه در اولویت بوده حتی اگر نفع شخصی افراد تحتالشعاع قرار بگیرد.
امین: این موضوع کاملا آگاهانه بود و بازخوردهای زیادی از آن گرفتیم. از منتقدان خیلی حرفهای موسیقی شنیدم که دال، شعرش از موسیقی بیرون نمیزند، سلوی یک ساز خارج از کلیت گروه نیست. خواننده روی گروه سایه نینداخته، یک همگنی در گروه دال بهوجود آمده که ناشی از همان گروهمحوری ماست.
میلاد: من فکر میکنم اینطور درست است! ما در ایران تجربه گروهمحوری را کمتر دیدهایم اما در خارج از ایران خیلی وقتها ما تنها اسم گروههای موسیقی را میشناسیم و اسم اعضا را جزء به جزء نمیدانیم.
شایان: از طرفی اما عجیب نیست اگر در گروهی یکسری افراد شاخصتر باشند و دیده شدن یک نفر در گروه اتفاق کاملا مرسومی است. یکسری آدمها کاریزمای بیشتری دارند، ظاهر جالبتری دارند یا مثلا به هر دلیلی از نظر مخاطب جذابترند. روی صحنه حرکتهای متفاوتتری نسبت به باقی گروه دارند و چه بسا که بار گروه روی دوش آنهاست و مغز متفکر گروهند و بالطبع بیشتر دیده میشوند. اما ما در دال سعی کردهایم اینطور دیده نشویم و روی فضای گروه بیشتر مانور دادهایم.
- از خوشحالی انتشار نخستین آلبوم بگویید.
شایان: ما تقریبا همه آلبوم اول دال را بهصورت تکآهنگ منتشر کردیم؛ 4تکآهنگ. آلبوم جمعکردن برای گروهی که تازهکار است، هیچکس را در بازار موسیقی نمیشناسد، به هیچ جایی وصل نیست و باید از جیب خودش خرج کند، خیلی سخت است. اما جدا از مسائل مالی که مهمترین بخش تهیه آلبوم است، عشق ما به کارمان و هیجان انتشار آهنگ برایمان مطرح بود که اصل و ذات موسیقی بود. آنقدر که جنبه معنوی و عشق به کار برایمان مهم بود، جنبه مالی آن مهم نبود. شاید به همین دلیل بود که هر کاری میساختیم با ذوق و شوق منتشرش میکردیم.
- آلبوم اول را با هزینه شخصی منتشر کردهاید. برای آلبومهای بعدی چه برنامهای دارید؟ انتشار آلبوم بدون اسپانسر و با جیب خالی چگونه ممکن است؟
شایان (میخندد): آلبوم دوم و سوم را هم با همین روند و با هزینه خودمان منتشر میکنیم. از روز اول که دور هم جمع شدیم مسائل مالی را مدیریت کردیم؛ صندوقی را مشخص کردیم. میلاد صندوق ما شد و پولهایمان را بهحساب او میریختیم. زندگی میلاد در آن سالها متحول شد. ماشینش را عوض کرد. مسافرت رفت. (همه میخندند)
میلاد: برای ضبط هر آهنگ مبلغی را در صندوق نگه میداشتیم تا از آن خرج کنیم. برای آلبوم دوم اما مدیر برنامه داشتیم. از نظر مالی تأمینکننده آلبوم خودمان هستیم.
یزدان: دال شغل ما نیست.
شایان: در واقع حیات مالی ما وابسته به گروه دال نیست ولی دوست داریم این اتفاق بیفتد اما نمیشود! اصول کار حرفهای داشتن اسپانسر است.
- پس چرا از راه درست پیش نمیروید؟
شایان: اسپانسرداشتن نیازمند بستن یکسری قراردادهاست.
غزل: کسی پیدا نمی شود که فقط اسپانسر مالی باشد. افرادی که اسپانسر هستند خودشان را تهیهکننده کار میدانند و روی موسیقی هم اعمال سلیقه میکنند.
میلاد: ما از اینکه اسپانسر مستقل داشته باشیم استقبال میکنیم. اما چهکسی این پول را دارد؟ کسی که روابط دارد. تهیهکننده در ایران نقش هنری ندارد، نقش مالی دارد. تجارتش این کار است؛ یعنی به واسطهای به منابع مالی وصل است که میتواند به گروههای موسیقی پول تزریق کند. به دلیل همین واسطه فکر میکنند چون پولی پرداخت کردهاند پس میتوانند در مقوله موسیقی و هنر هم دخالت کنند.
شایان: تهیهکننده موسیقی بهتنهایی یک تخصص و یک رشته دانشگاهی است. در همه جای دنیا افرادی که تهیهکننده هستند، حتما موسیقی خواندهاند و به بازاریابی هنر علم کامل دارند. سلیقه مردم را میشناسند و تاریخ هنر میدانند. اما تهیهکنندههایی که تا امروز با ما صحبت کردهاند هیچ کدام این معیارها را نداشتند.
یزدان: بدیهی است شخص سرمایهگذار به سوددهی سرمایهاش فکر میکند. سودده بودن هم خیلیوقتها تابع شرایطی است که به گروه تحمیل میشود؛ اینطور باید روی استیج باشی، کاور آلبوم یا عکسهایت باید آنطور باشد و ... کل کار میشود سفارش تهیهکننده. این اتفاق درواقع بد نیست،
منتهی تهیهکننده فقط کارش این نیست. باید باتوجه به دانشی که روی موسیقی دارد در استودیو حضور داشته باشد، روی پروژه ضبط موسیقی تأثیرگذار باشد و با توجه به دانشی که از شرایط پیرامون دارد، سیاستگذاریها را انجام دهد. اما در ایران فقط همان جنبه سرمایهگذاری است که تهیهکننده پولی به جیب بزند. شاید واقعا آدمهای کار بلدی هم حضور دارند اما ما ندیدیم.
اگر جیب پری وجود نداشت، کار ضبط میشد؟ خیلیها فکر میکنند شما بچهپولدارهایی هستید که دور هم ساز میزنید و با هزینه خودتان منتشرش میکنید.
شایان: اگر خودمان بودجهای برای ضبط آلبوم نداشتیم الان اینجا نبودیم. ما هر کدام جای دیگری کار میکنیم و پولش را برای موسیقی میگذاریم. تولید آلبوم اول خیلی هم کمهزینه نشد و هزینه آلبوم دوم خیلی بیشتر از اولی شد.
امین: خوب یادم است که آلبوم منتشر شده بود و من هنوز 2قسط از ماجرا عقب بودم و باید به میلاد قسط تِرَک سوم را میدادم.
غزل: اگر یک پروژه تک نفری بود شرایط قطعا خیلی سختتر بود. اما چون هزینهها بین چند نفر تقسیم میشد، کار عملی شد.
شایان: این تصویر کاملا غلط است!
امین: نمیخواهم بگویم ما آدمهای فقیر و بیچارهای هستیم. ما هم جوانهای معمولیای هستیم که شاید یک شب هم پول توی جیبمان نباشد.
یزدان: بخشی از آلبوم اولمان را در یک اتاق 6متری ضبط کردیم و چند قطعه دیگر را در پارکینگ زیرزمین مجتمع که هرازگاهی صدای روشن شدن موتور ماشین در آن میپیچید. قسمت عمدهای از آلبوم «گذر اردیبهشت» را با صرفهجویی و با کمک دوستانمان جلو بردیم. چند قطعه را در استودیوی شخصی دوستمان مهرداد عالمی ضبط کردیم که ساز ویولنسل را برای گروه میزد. برای ضبط آهنگها ارزانترین استودیوی ممکن را انتخاب میکردیم. صرفهجویی منجر به این شد که کار را بارها و بارها بشنویم. با وسواس آنها را ادیت کنیم. شاید یکی از دلایلی که پروسه ضبط آلبوم ما را طولانی کرد، همین اتفاقات بود. ما مطلقا بچهپولدارهایی نبودیم که از سر دلخوشی موسیقی کار و آلبوم ضبط کنیم. کیفیت کار برایمان مهم بود اما ما کف مطالبات را داشتیم.در پروسه ضبط تلاش کردیم در عین حفظ کیفیت، اسیر استودیوهای گران آنچنانی نشویم. در شرایط اینچنینی مجبور بودیم با دقت گزینهها را انتخاب کنیم و خیلی بلندپروازی مالی آنچنانی نداشته باشیم.
شایان: مطمئن باشید اگر ما بچهپولدار بودیم تا امروز برای هر آهنگمان موزیکویدئو ساخته بودیم. موزیکویدئو روی دیدهشدن یک گروه تأثیر زیادی دارد اما ساخت آن بسیار پرهزینه است. خیلی از ایدههایمان متوقف ماندهاند که موقعیت مالی آنها فراهم شود تا بتوانیم کار با کیفیتی تولید کنیم.
یزدان: آیا این موضوع که آدمها از راه موسیقی پولدار میشوند در این جغرافیا معنی و مفهومی دارد؟ جز درصد محدودی، آن هم در یک مقطع زمانی محدودتر، زندگیشان دچار تغییر و تحول شده است و این به معنی پولدار شدن نیست. این یک واقعیت است ما در چنین شرایطی تصمیم گرفتهایم از موسیقیمان لذت ببریم.
جنبه معنوی یعنی همان حال خوبگرفتن از موسیقی برایمان مهم است. حتی به شهرت هم فکر نمیکنیم. تلاش نکردهایم که بهزور مشهور باشیم یا در همه جا حضور داشته باشیم. ما نه دنبال مشهور شدن هستیم، نه پولدار شدن.
- اینروزها کنسرتهای موسیقی یکی در میان لغو میشوند و اغلب خوانندهها دلیل لغو کنسرت را حال بد جامعه میدانند. حال مردم بد است یا اسپانسرها پول نمیدهند؟ دلیل کنسلشدن کنسرت گروه دال چه بود؟ آیا به بحثهای مالی مرتبط بود یا پای ماجرای لغو کنسرتها در میان بود؟
شایان: به همان دلیلی که باقی کنسرتها کنسل شد. به هر حال شرایط اجتماع اصلا شرایط پایدار و مشخصی نیست. آینده جامعه در این روزها خیلی غیرقابل پیشبینی شده و ما هم بهواسطه اینکه باید سرمایهگذاری بزرگی برای کنسرت میکردیم و ریسک بالایی داشت، کنسرت را به تاریخ دیگری موکول کردیم. به هر حال نخستین اجرای آلبوم «کلاغ سفید» بود و میخواستیم کنسرتی متفاوت همراه با ارکستر بزرگی روی صحنه ببریم و این کنسرت مخارج بالایی داشت.
میلاد: ما اعلام میکنیم اگر اسپانسری باشد که هزینههای کنسرت را بدهد، گروه دال ریالی بابت اجرا نمیگیرد و کنسرت رایگان برگزار خواهیم کرد. از اواخر خردادماه بعد از کنسل شدن کنسرت در فکر این کار بودیم. اما نخواستیم آن را رسانهای کنیم چون ادعایی که عملیاتی نشود تنها در حد تیتر باقی خواهد ماند.
شایان: از نظر قانونی دست ما بسته است. اجرای موسیقی و تجمع بدون مجوز ممنوع است. همین الان اگر میشد و غیر قانونی نبود سازهایمان را برمیداشتیم و وسط سن پارک آب و آتش یا باملند ساز میزدیم تا مردم را خوشحال کنیم. اما برای اجرای برنامه باید هزاران مجوز از اماکن بگیریم. در نهایت هم اجازه نمیدهند عدهای جوان و اهل موسیقی جایی جمع شوند. مردم دوست دارند هنرمندان در این شرایط کنسرت رایگان برگزار کنند اما فضایی برای این کار نیست.
میلاد: اگر حمایت دولتی یا غیر دولتی وجود داشت ما هم هرکاری برای بهتر شدن حال مردم انجام میدادیم. شعارش داده میشود اما هیچ وقت عملیاتی نمیشود.
هر کسی اگر بخشی از کار کنسرت را بهعهده بگیرد کنسرتها بهراحتی برگزار میشوند؛ هزینه سالن، اماکن، نورپردازی، صدابردار، هزینههایی که باید به دولت پرداخت شود و البته مجوزها و...
غزل: ساززدن و برگزاری کنسرت حال ما را هم خوب میکند. از طرفی برگزاری کنسرت تنها راه درآمد گروههای موسیقی است. آلبوم گذر اردیبهشت با وجود آنکه بیشترین فروش را در بازار موسیقی داشت اما نسبت به هزینههایی که برای تولید آن شد برای ما دریافتی نداشت. در نتیجه ما هم به اندازه مخاطبانمان تمایل به اجرای کنسرت داریم.
یزدان: شرایط اقتصادی ما پایدار نیست. حال عمومی برای هر دو طرف. هم برگزارکننده هم مردم، خوب نیست و متأسفانه همه، قسمت مهم ماجرا را پنهان میکنند. اتفاقا برای برگزارنکردن کنسرتشان منت هم میگذارند که چون حال عموم مردم خوب نیست کنسرت برگزار نمیشود. اما ما آن بخش مهمتر را میگوییم. یک بحثی است بهعنوان ریسک سرمایهگذاری، ریسک سرمایهگذاری درباره کار ما در مواجهه مستقیم با حال جامعه و جیب جامعه است. برای ما این ریسک با توجه شرایط، ریسک پرهزینهای میشد.
حساب دو دوتا چهارتاست. خیلی از آنهایی که میخواهند کنسرت برگزار کنند، حساب میکنند با این وضع حتی با حداقل قیمتها هم مردم توان پرداخت ندارند یا اولویتشان پول خرج کردن برای کنسرت نیست. وقتی شرایط جامعه ملتهب است بهراحتی هر کنسرتی لغو میشود. اگر همه هزینهها را هم پرداخت کنید و بلیت هم بفروشید اگر کنسرت لغو شود چهکسی هزینه ضررها را پرداخت میکند؟ هر هنرمندی مقدار زیادی از بقایش را در مواجهه با مخاطب میگیرد. برای ما هم بسیار مهم است از نزدیک مخاطبانمان را ببینیم؛ فرقی نمیکند در سالنهای کنسرت باشد یا در پارک یا در کافهای کوچک یا حتی کنار خیابان.
شایان: همه جای دنیا در هر گوشه و کناری چند گروه موسیقی در حال ساززدن هستند. فضای موسیقی در خیابانها، پاساژ و حتی گلفروشی در جریان است. اگر دولت از گروههای موسیقی حمایت کند و بتوانیم جاهایى که اجازه مى دهند ساز بزنیم و جمعیتی را در کنارمان داشته باشیم، در این شرایط زمانی بدون هیچ چشمداشت مالی برای خوشحال کردن مردم اجرا مى کنیم.
- بهنظر میرسد آلبوم کلاغ سفید به اندازه آلبوم اول، فضای امیدواری ندارد. آیا این برداشت درستی است؟
یزدان: آلبوم کلاغ سفید، آلبوم آینده است. شاید خیلیها آنطور که باید و شاید این روزها آن را درک نکنند. در آلبوم اول امیدوارتر بودیم و این روزها درست مثل باقی مردم حال و روزمان با توجه به شرایط جامعه تغییر کرده و دغدغههای بیشتری داریم. اما با وجود این در آلبوم کلاغ سفید هم امید را در ترانهها میبینیم.
شایان: نمیتوان گفت آلبوم کلاغ سفید نسبت به آلبوم اول غمگین یا ناامید است. هیچوقت نخواستیم خودمان آهنگهای آلبوم را برای مخاطبمان توضیح بدهیم. دست مخاطب باز است و برچسب زدن کار درستی نیست. برداشت هر شخص از یک اثر هنری متفاوت است.
- انتقاداتی بابت هزینه خرید آنلاین آلبوم کلاغ سفید بهچشم میخورد. بهنظر خودتان این مبلغ برای خرید آنلاین آلبوم زیاد نیست؟
میلاد: خیلیها از قیمت فروش آنلاین ناراضی هستند اما سیاستگذاری قیمت آلبوم کلاغ سفید با گروه دال نبود. گروه بیپتونز فروش مجازی آلبوم را از ما خریده و ما در آن نقشی نداشتیم.
شایان:
شرایط اجتماع اصلا شرایط پایدار و مشخصی نیست. آینده جامعه در این روزها خیلی غیرقابل پیشبینی شده و ما هم بهواسطه اینکه باید سرمایهگذاری بزرگی برای کنسرت میکردیم و ریسک بالایی داشت، کنسرت را به تاریخ دیگری موکول کردیم
یزدان:
بحثی مطرح است بهعنوان ریسک سرمایهگذاری، ریسک سرمایهگذاری درباره کار ما در مواجهه مستقیم با حال جامعه و جیب جامعه است. برای ما این ریسک با توجه به شرایط، ریسک پرهزینهای میشد
میلاد:
ما اعلام میکنیم اگر اسپانسری باشد که هزینههای کنسرت را بدهد، گروه دال ریالی بابت اجرا نمیگیرد و کنسرت رایگان برگزار خواهیم کرد. از اواخر خردادماه بعد از کنسل شدن کنسرت در فکر این کار بودیم اما نخواستیم آن را رسانهای کنیم چون ادعایی که عملیاتی نشود تنها در حد تیتر باقی خواهد ماند
غزل:
در دال، ترانه ها را به زبان معیار و بیشتر نزدیک به شعر مى نویسیم و سوار بر ملودی میکنیم. این شیوه بیشتر من را یاد تصنیف سازی دهه های30 و 40 میاندازد
- ترانهسرایی به شیوه دال
غزل بگو!
در روند شکلگیری یک قطعه موسیقی معمولا ترانهای از پیش آماده است که روی آن ملودی ساخته میشود اما در دال کمتر این اتفاق میافتد. اعضای گروه قبل از هر چیز درباره ایده و مفهوم ترانه صحبت میکنند و بعد از آن ملودی ساخته میشود و غزل ترانهای میگوید؛ ترانهای که با همفکری هم به آن رسیدهاند و غزل آن مفهوم را به کلامی چون ترانه تبدیل میکند.
- شما اول ملودی را میسازید و غزل روی آن ملودی، ترانه میگوید. این روش، کار ترانهسرایی را برای غزل سخت نمیکند؟
غزل: سالها علاقهام شعر کلاسیک بود. خیلی اهل شعر و ادبیات هستم؛ دوره کارشناسى را در دانشگاه تهران، زبان و ادبیات فارسی خواندم. شعرهایم همه کلاسیک بود و به غزل هم به طور خاص علاقهمند بودم. تا قبل از اینکه دال به این مفهوم شکل بگیرد. روی ملودیهای شایان شعر میگفتم و قبل از آن به شکل دیگر و با آدمهای دیگر هم به صورت پراکنده کار کرده بودم. اما با گروه دال این کار به صورت منسجمتری انجام شد.
ترانهسرایی من در دال اتفاق افتاد و بخش زیادی هم ایدههایی بود که تفکر گروه به من منتقل میکرد.خیلى وقت ها با هم به یک ایده مشترک مى رسیم و من آنها را تبدیل به کلام میکنم. خیلی وقتها هم ترانه صرفا از ایده خودم میآید. شیوه ترانهسرایی که ما در دال داریم با شیوه ترانهسرایی رایج متفاوت است.
در مـوسیـقیهای امروز برای ترانهها یا از اشعار کلاسیک استفاده میکنند یا از ترانه هاى پاپ امروزى که لحن محاوره اى و سادهتری دارد و اتفاقاً ترانهسراهای بسیار خوب و قوی هم در این زمینه داریم. اما در دال، ترانه ها را به زبان معیار و بیشتر نزدیک به شعر مى نویسیم و سوار بر ملودی میکنیم. این شیوه بیشتر من را یاد تصنیف سازی دهههای 30 و 40 میاندازد. مثلاً به شیوه «تو ای پری کجایی» تصنیف جاودانه اى که شعرش اثر استاد هوشنگ ابتهاج است. یا عمده کارهاى آقاى بیژن ترقى یا معینى کرمانشاهى و سایر استادان آن دوره.
- آیا تصمیمتان این است که ترانه های تمام قطعه ها را غزل بسراید؟
غزل: در دال هیچ چیز خطر قرمز نیست البته تا جایی که به پیشرفت گروه کمک کند. دال محدودیتی در قبال پیشرفت گروه ندارد. هر چند معتقدیم این همراهى و همفکرى و سلیقه ما چند نفر است که هویت دال را مى سازد، اما به هر حال از هر چیزی که بتواند دال را از آن جایی که هست یک پله جلوتر ببرد استقبال خواهیم کرد.
میلاد: خط قرمز ما موسیقی ماست اما از این بابت که کسی به موسیقی ما لطمهای وارد نکند.
شایان: در گروه ما چهارچوبی وجود ندارد، از خلاقیتها و ایدههای هم استفاده میکنیم و تمام تصمیمات دال را با همفکری هم میگیریم.
- موسیقی حالمان را خوب میکند
بچههای گروه دال حال و روزهایشان با موسیقی خوب است و معتقدند به صرف حرف زدن از حال بدمان، حالمان خوب نمیشود. از همان ابتدا که گروه دال شکل گرفته معتقد بودند که نباید برای چیزهایی که حال ما را بد میکند، غمبرک بزنیم و زانوی غم بغل بگیریم. اتفاقا هنرمند در شرایط بغرنج امروز باید بتواند حرفش را بزند که ما قبلتر در کلاغ سفید به نوعی حرفهایمان را زدهایم. ما از هر چیزی که منجر به کار کردن و فعالیتمان باشد استقبال میکنیم. اگر این اتفاق هم نیفتد ما باز به راهمان ادامه میدهیم و هیچوقت موضع انفعالی نداریم و ناامید نمیشویم.
- غزل مهدوی
(شاعر و ترانهسرا)
سن: 29سال
شغل: معلم و نوازنده پیانو
موقع ناراحتی گریه میکنم. با گریه سبک میشوم و بعد از آن حال بهتری دارم. در هر دورهای از زندگی سبک و سیاق موسیقی گوش کردنم متفاوت بوده. شایان و غزل هر دو این روزها بهواسطه فضایی که در موسیقی تجربه میکنند، ترانههای مینیمال و نئوکلاسیک حالشان را خوب میکند.
- یزدان بهمنی
- (نوازنده سازهای هندپن و پرکاشن)
سن: 35سال
شغل: معلم موسیقی
به ناراحتیهایم فکر میکنم؛ به اینکه چرا ناراحتم. سعی میکنم آن را برطرف کنم و ملعبهای بهدست میآورم که از آن موضع عبور کنم و اجازه میدهم تا بگذرد. از صبح تا شب موسیقی گوش میدهم و موسیقی حالم را خوب میکند.
- شایان شکرآبی
- (آهنگساز و پیانیست)
سن: 30سال
شغل: پزشک
برای سادهترین اتفاقهایی که ناراحتم میکند به روانشناس مراجعه میکنم و پیشنهاد میکنم همه برای حل مشکلات و ناراحتیهایشان این کار را انجام دهند.
- امین هدایتی
(خواننده)
سن: 35سال
شغل: طراحی داخلی
سعی میکنم بهصورت موقت هم که شده از موضوعی که ناراحتم کرده دور شوم. فیلم میبینم، موسیقی گوش میدهم یا کلا از خانه بیرون میزنم. اغلب برای خوب کردن حالم موسیقی گوش میدهم و محبوبترین آهنگهایم در سبکهای کلاسیک و سنتی هستند و گاهی موسیقی خارجی گوش میدهم.
- میلاد سعدی
(نوازنده سازهای کوبهای)
سن: 33سال
شغل: مدیر شرکت دارویی
موقع ناراحتی موسیقی گوش میکنم و فکر میکنم.