به گزارش ايرنا، در یمن هواپیماهای مدرن آمریکایی، حامل موشک های پیشرفته انگلیسی، توسط خلبان های عربستان بر اساس الگوهای پروازی صادره از سوی مستشاران نظامی صهیونیستی، کودکان را می کشد و ائتلاف اعراب نیز از این حمله دفاع می کند و قاتل داستان ما اثر انگشتش در جای جای صحنه باقی می ماند اما آنقدر صحنه جنایت شلوغ و خون آلود است که ردش گم می شود.
در کابل پایتخت افغانستان هم خبر یمن شنیده می شود، همانطور که اخبار سوریه و عراق شنیده می شد و می شود اما فرصتی برای تحلیل واقعیت داستان نیست ، چرا که مردمان این دیار خود در خانه درگیر جانیانی با نام داعش و طالبان هستند که قدرت تمرکز را برای درست اندیشیدن از آنها گرفته است و از همین رو در این گرفتاری امید زیادی به عربستان دارند تا طالبان را به میز مذاکره صلح بنشاند تا شاید کمی اوضاع برای فکر کردن بهتر شود.
البته حمله انتحاری چهارشنبه گذشته در کابل، کار طالبان نبود و آنها خیلی مسئولانه درهمان ساعات نخست که خون آن همه دختر و پسر زیر 20 سال در محوطه آموزشکده کنکور«مهدی موعود (عج)» تازه بود، اعلام کردند که نقشی در این جنایت ندارند و طبیعی بود که تنها یک گروه تروریستی دیگر می ماند که چنین شیوه های ناجوانمردانه ای را در کارنامه داشته باشد که با نام مستعار داعش خوانده می شود که با یک روز تاخیر گفت : کار ما بود.
شاید فکر کنید چون عربستان از طالبان، القاعده و داعش از روز نخست تشکیل آنها تا امروز حمایت معنوی و مادی کرده است ، پس منظور از رد انگشت قاتل در صحنه جنایات در یمن و کابل آل سعود باشد، اما این طور نیست.
درست است که سایت «ویکی لیکس» با افشای متن ایمیل «هیلاری کلینتون» وزیر امور خارجه اسبق آمریکا به «جان بودستا» مدیر ستاد مبارزه تبلیغاتی ریاست جمهوری او روشن ساخت که آمریکا از حمایت های عربستان از تروریست ها مطلع است.
کلینتون در آن ایمیل بودستا را از اوضاع در سوریه و عراق و احتمال نبرد با گروه داعش در این دو کشور آگاه کرده و در آن از امکان جذب جنگجویان پیشمرگه کرد و گروه مسلح موسوم به ارتش آزاد سوریه برای مقابله با عناصر مسلح داعش سخن گفته و افزوده است: « درحالی که در این عملیات نظامی و شبه نظامی گامی برداشته میشود؛ ضروری است که از سرمایه دیپلماتیک و اطلاعاتی سنتی خود برای اعمال فشار بر دولتهای قطر و عربستان استفاده کنیم که از گروه داعش و گروههای سنی افراطی دیگر در منطقه حمایت مالی میکنند.»
هیلاری و همه مقامات آمریکایی خبر داشته و دارند که عربستان از گروه های تروریستی شاخص در منطقه حمایت می کند و حتی برخی گروه ها مانند القاعده با سفارش خود آمریکا به بهانه ضربه زدن به شوروی سابق در افغانستان تشکیل شدند و همه این دلایل کافی است برای نقش عربستان در خلق، رشد و تولید مثل گروههای تکفیری و تندروهای متحجر.
گزارش مبسوط «رابرت فیسک» روزنامه نگار ایندیپندنت که مهر ماه 1396 منتشر کرد و در آن به خرید سلاح توسط عربستان در سطح جهان و پیدا شدن آن سلاح ها در دست گروه های تروریستی سوریه و عراق پرداخت، می تواند مکمل دیگری باشد برای اسناد نقش عربستان در تجرکات تروریست های تندرو اسلامی در جهان.
همچنین می توان به سخنان «تولسی گابارد»، عضو مجلس نمایندگان آمریکا در مصاحبهای با شبکه «سی ان ان» اشاره کرد که با توصیف عربستان به عنوان «یکی از بزرگترین حامیان گروههای تروریستی مانند القاعده و داعش»، حمایت واشنگتن از ریاض را با ادعای این کشور درباره مبارزه با تروریسم متناقض خوانده بود.
وی در بخشی از اظهاراتش، ادعای آمریکا درباره مبارزه با تروریسم را از یک سو و حمایت آمریکا از عربستان را که هیچ سابقه مردم سالاری در ساختار حاکمیتی آن نیست از سوی دیگر امری متناقض خواند.
گابارد گفت: «ما داریم پول مالیاتدهندگان آمریکایی را در نقاظ مختلف دنیا برای این جنگ با تروریسم هزینه میکنیم، اما از طرف دیگر میبینیم که همین چند ماه پیش دولت ترامپ همکاریها و ائتلافش با کشورهایی مانند عربستان سعودی که همچنان یکی از بزرگترین حامیان این گروههای تروریستی مانند القاعده و داعش در سراسر دنیا هستند را مضاعف میکند.»
اما با همه این مدارک، منظور از قاتل عربستان نیست، آن کشور را باید به عنوان وسیله و ابزار قتل در نظر گرفت ، یعنی عربستان و آل سعود به عنوان حاکمان آن دیار ابزاری برای قاتل محسوب می شوند ، همانطور که داعش و طالبان یا القاعده و ابوسیاف یا جبهه النصره و گروه خراسان ابزارهایی برای کشتاردر دست قاتل اصلی هستند.
عربستان با دلارهای نفتی مدارس تندورهای اسلامی را قدرت می بخشد و طلاب این مدارس تروریست هایی انتحاری تربیت می کنند و وضعیت امروز افغانستان و پاکستان گواه روشن این سیاست است که برای همه آگاهان و حتی افرادی با اندکی توانایی ذهنی نیز قابل مشاهده است.
اما همانطور که گفته شد عربستان ابزار است و قاتل آن اندیشه و قدرتی است که شاید بیشترین رد را بتوان از او و سیاست های مستکبرانه اش در همه رخدادهای تاسف بار تروریستی جهان اسلام و بلکه کل جهان پیدا کرد.
آمریکا و هم پیماناش مانند انگلستان و رژیم صهیونیستی در حالی که از عربستان در کشتار مردمان یمن حمایت می کنند و با آن کشور به عنوان شریک اصلی خود در منطقه پیمان همکاری می بندند و به جای عربستان با آن همه اتهام در داستان 11 سپتامبر، افغانستان را تنبیه می کنند و به آن یورش می برند ، چطور می تواند در نزد سیاستمداران دیگر کشورها خود را به عنوان همکاری مطمئن برای رسیدن به صلح جا بزند و مردمان مسلمان یک دیار به جای توجه به ریشه فتنه ها مشغول نام هایی شوند که هرگز معلوم نیست در برگیرند چه کسانی است؟
بعد از 18 سال حضور نظامی آمریکا و همپیمانانش در افغانستان به بهانه نابودی تروریست های مقصر در 11 سپتامبر و ایجاد امنیت و رفاه برای مردمان افغانستان، امروز مردم این کشور شاهد وخیم تر شدن اوضاع هر روز خود نسبت به روز قبل هستند.
امروز طالبان قویتر از قبل قدرت نمایی می کند و در آخرین حملاتش، هفته گذشته درست یک روز بعد از حمله عربستان به اتوبوس بچه های یمنی ، به شهر غزنی حمله کرد و چهار روز نیروهای دولتی را مشغول ساخت و در نهایت خرابه های شهر را ترک کرد و البته این جنایت را هر روز در گوشه های دیگر افغانستان هم تکرار می کند.
دولت وحدت ملی افغانستان به پشتوانه پیمان نامه امنیتی با آمریکا و وعده عربستان برای همراهی در رسیدن به صلح و از گذرصدور فتوای جمعی علمای دینی افغانستان مبنی بر حرام خواندن حملات انتحاری و کشتار مسلمانان در افغانستان به دنبال راضی کردن طالبان برای مذاکرات صلح و حضور آنها در نقش قدرت سیاسی نه نظامی در ساختار حاکمیت افغانستان است ؛ اما هنوز این پرونده را نبسته که داعش سر بلند کرده است.
بسیاری از کارشناسان نظامی منطقه و نیروهای امنیتی افغانستان به دفعات گفتهاند که غالب نیروهای داعش در افغانستان ، همان طالبان هستند که پرچم سفید خود را به پرچم سیاه تغییر می دهند و در برابر نیروهای امنیتی در راستای اهداف منطقه ای نه مانند طالبان محدود به مرزهای افغانستان میجنگند.
«داوود اساس » یکی از تحلیلگران مسایل سیاسی مانند بسیاری دیگر بر این باور است که « حالا تلاش میشود که طالبان جایش را به داعش بدهد و سربازهای طالبان به داعش بپیوندد.»
همه نشانه ها بیانگر آن است که طالبان در نتیجه روند مذاکرات صلح البته منظور اغلب فرماندهانشان است، دست از خشونت نظامی خواهند کشید ، اما داعش به خشونتهایش بیش از قبل ادامه خواهد داد و دامنه فعالیت هایش را به بیرون از مرزهای افغانستان می کشاند.
البته در این میان آمریکا همواره مدعی است که با داعش در جنگ است اما صحنه میدان نبرد نشان می دهد که بین شعار و عمل آمریکا فاصله معنا داری وجود دارد و واقعیت ها نشان می دهد که اقدامات آمریکا حتی آنجا که پرنده بی سرنشین می پراند و ادعای کشتن فرماندهان داعش را می کند نتیجه حرفش در عمل ثابت نمی شود زیرا داعش هر روز پررنگ تر می شود.
انتطار نابودی داعش توسط آمریکا و شرکایش هم آن اندازه غیر منطقی است که روزگاری برخی فکر می کردند با آمدن آمریکا به افغانستان طالبان و القاعده ریشه کن می شوند و متاسفانه تجربه تلخ و خونین 18 سال گذشته در افغانستان گواه بازگشت دوباره گروههای تروریستی با قدرت چانه زنی بیشتر است و مردم را به مرگ گرفته اند تا به تب راضی شوند.
آمریکا در حالی این وعده های خوشگل را به مردم افغانستان می دهد که درعمل متضاد آن رفتار می کند و برای نمونه می توان به داستان بندر چابهار اشاره کرد.
افغانستان مانند هر کشور دیگر برای روی پا ایستادن و گرفتن ارکان زندگی به دست خود نیاز به اقتصاد پویا دارد و بندر چابهار در ایران به عنوان یکی از شاخص ترین معبرهای کالا برای افغانستان در اولویت استفاده تاجران این کشور قرار گرفته است ، زیرا هم آنها را از انحصار بنادر پاکستان نجات می دهد که به گفته مقامات افغان و آمریکایی ها متهم به حمایت از گروههای تروریستی است و هم رونقی در اقتصاد افغانستان در بلند مدت فراهم می کند.
اما آمریکا با طرح تحریم دوباره ایران در عمل مسیر این رونق را برای افغانستان تنگ کرده و تاجران افغان را ترسانده است و سرمایه گذاری های چند صد میلیون دلاری هندوستان را نیز که با وعده حمایت آمریکا برای حمایت از نقش آفرینی بیشتراین کشور در کمک به بهبود وضعیت افغانستان در بندر چابهار صورت گرفته است را با خطر روبرو ساخته است.
از طرف دیگر پاکستان را که به اتهام حمایت از تروریست در قالب برنامه راهبرد نظامی آمریکا در جنوب آسیا و آسیای مرکزی که مرداد ماه سال قبل توسط رئیس جمهوری آمریکا رونمایی شد، تهدید به انزوا کرده است، اما در عمل کمک های مالی خود را در بخش های غیر نظامی به افغانستان کاهش می دهد.
شاید بتوان مردمان یمن را هوشیارتر از مردمان افغانستان دانست ، چرا که آنها بعد از هر جنایتی که عربستان انجام می دهد، مستقیم آمریکا و رژیم صهیونیستی را مخاطب شعارهای خود قرار می دهند و این نشانگر آن است که قاتل اصلی را به عنوان دشمن خود شناخته اند.
متاسفانه در افغانستان بعد از هر فاجعه ای خونین، افکار عمومی را به سمت اسامی طالبان و داعش سوق می دهند و کسی سوال نمی کند خاستگاه اجتماعی و فکری این گروه ها کجاست؟ حامیان مالی و معنوی آنها چه کسانی هستند ؟
البته همان کسانی که به افکار عمومی اجازه رسیدن به پاسخ درست را نمی دهند ، آدرس هایی انحرافی و غلط هم مانند ایران و روسیه می دهند و باز کسی سوال نمی کند کدام عقلی می پذیرید که برای تامین منافع خود، خانه همسایه را آتش بزنید با توجه به این که حتما آتش به خانه خودت هم خواهد رسید؟
جالب است که آمریکا بعد از انفجار انتحاری روز چهارشنبه 23 مرداد ماه جاری در کابل که به طور مشخص مانند صدها عملیات خونبار قبلی داعش جامعه اقلیت شیعیان افغانستان را هدف قرار داد و به محض بلند شدن صدای حفاظت از خود توسط خود، نگران تفرقه میان مسلمانان شد و اعلام کرد که این حمله تلاشی برای ایجاد تفرقه مذهبی در افغانستان است.
مسلمانان باید درک کنند که خون ریخته شده از هم کیشان و همنوعانشان درسوریه و عراق ، لیبی و افغانستان و یمن و فلسطین تمامی توسط وسوسه های شیطان انجام می شود که امروز نماد آن دشمن حتمی بشر، در جلد حاکمان پنهان و آشکار آمریکا حلول کرده است و برای داشتن امنیت چاره ای نیست جز این که متحدانه در برابر قاتل هوشیار باشیم و از خود دفاع کنیم.