همینها از تهران شهری ساخت که خیلیها حسرت گذشته آن را خوردند؛ شهری که در گذشته جایی برای زندگی بود و مردم از رفتوآمد در پایتخت احساس آرامش میکردند؛ موضوعی که ابتدا محمدعلی نجفی، شهردار تهران بعد از تشکیل دوره پنجم شورای شهر را بر آن داشت تا جلوی بعضی از اتفاقات ناخوشایند در دوره قبل خود را بگیرد.
او که مدت زمان کوتاهی شهردار بود، با کنارهگیری از این پست جای خود را به سید محمدعلی افشانی داد. او با شعار «شهر زیستپذیر و شهروند مشارکتپذیر» شهردار تهران شد. دغدغه افشانی از باب شهر زیستپذیر مورد توجه قرار گرفت؛ اینکه تهران به شهری برای زندگی برای شهروندان تبدیل شود. به همین دلیل، اظهارنظر 3هنرمند را درباره «شهر زیستپذیر» جویا شدیم.
- تهران، دیگر شهر نیست
محمدعلی نجفی،کارگردان و معمار
تهران را دیگر نمیشود گفت که شهر است. برای اینکه مانند پارکینگ است. شهر باید مراکز، محلهها و فضاهای شهری داشته باشد که شهروندان بتوانند در ساعات فراغت در آنجا قدم بزنند، انتخاب کنند و قرار بگذارند اما تهران جایی است که گویی باید کاری انجام داد و رفت؛ مانند کسی که یک پیغام میدهد و میرود.
در تهران فضای شهری دیده نمیشود؛ حتی همین پل طبیعت که خیلی هم جذاب و زیبا شکل گرفته، آن فضای شهری را بهمعنای واقعی ندارد. گویی همه رهگذر هستند. در اصفهان میدان نقش جهان است، همینطور میدان جلفا، پل خواجو و بهطور کلی جاهایی است که شما میتوانید بایستید و تمرکز کنید. البته در تهران اراضی عباسآباد است اما باید دید دسترسی به این مکانها چگونه است. بهنظر من، برای یک عده خاص است که در این ریتم شهری امکان حضور در آنجا را دارند.
در تهران رستورانها اغلب پُر است و معنی و مفهوم آن این است که همهچیز درست است ولی آیا واقعا همینطور است؟ یک موقعی تهران شهر بوده، مثلا شما یک لالهزار داشتید، دانشگاه تهرانی بود که روبهرویش جماعتی میتوانستند قرارهای خود را بگذارند. کافههای خاصی مانند کافه نادری بود. کتابفروشیها، سینما، تئاتر و مراکزی بودند که مردم به آنجا میرفتند. البته الان هم هست اما مشکلاتی وجود دارد.
من اغلب در شهر کتاب شریعتی قرار میگذارم که یک کافیشاپ هم دارد ولی بسیار شلوغ است؛آنقدر شلوغ است که گویی آمدهایم یک کاری انجام بدهیم و به سرعت از آنجا دور شویم. خانه هنرمندان قرار میگذاریم، باز هم به همین شکل است؛ مثل اینکه همهچیز توریستی است. اینکه شما تمرکز کنید، فکر کنید و تنهایی داشته باشید، کم شده است. کوه تنها جایی بود که میشد تنها بود و لذت بُرد از زندگی اما کوه هم دیگر آن ویژگی را ندارد.
- آفتاب تهران به رنگ طلا نیست
ابوالفضل جلیلی، کارگردان
من به شهرهای زیادی در جهان سفر کردهام. البته بهواسطه برگزاری فستیوالهای فیلم وگرنه از تهران نمیتوانستم خارج شوم. بعضی شهرها به دلم نشسته و به دیگران پیشنهاد کردهام؛ مانند لوکارنو در سوئیس و در بخش ایتالیایینشین آن، یا روتردام هلند، پاریس فرانسه و اکثر شهرها در ژاپن. اینها شهرهایی هستند که یک جور آرامش، امنیت و حال و هوای خاصی دارند.
توکیو شهر بسیار بزرگی است که یک بخش از آن از گذشته دستنخورده مانده است.
وقتی به آنجا میروم، آرامش عجیبی به من دست میدهد و احساس میکنم همهچیز پاک است و به جای آفتاب بهاصطلاح پودر طلا پاشیدهاند. در تهران اما همیشه فکر میکنم آنقدر گناه زیاد است و آنقدر دروغ، تضاد و دورویی بسیار است که آفتابش به رنگ طلا نیست و آدم را آزار میدهد.
در همین کشور خودمان وقتی به چابهار میروم، احساس میکنم که آفتابش پاک است روزهایش مانند روزهای عید زمان کودکی ما میماند. دلیلش مردم هستند؛ مردمی با ایمان و صادق. حالا شاید این سؤال مطرح شود که در خارج کشور وضعیت چگونه است؟ وقتی به ژاپن میروید احساس میکنید که آنها هیچوقت دروغ نمیگویند یا قصد کلک زدن ندارند. به طبع همه اینها به مردم و باطن آنها برمیگردد.
بهعقیده من، تهران اصلا جای مناسبی برای زندگی نیست و مانند یک زندان بزرگ است که همه فکر میکنند در این شهر آزادانه زندگی میکنند. اگر من قدرتی داشتم، به بقیه شهرها رسیدگی میکردم و بعد پایتخت را از تهران میگرفتم و یک امنیت و آرامش را در تمام کشور پخش میکردم. هماکنون زندگی در تهران خلاصه و شهر شلوغ شده است.
- با آلودگی نفس راحت نمیتوانیم بکشیم
امینالله رشیدی، خواننده موسیقی سنتی
من بهتازگی در سرای محله شهرک دریا در انتهای بزرگراه آزادگان در یک برنامه خیریه شرکت کردم؛ درست در یک جای پرتی که حداقل 40کیلومتر با محل زندگیام یعنی تجریش و نیاوران فاصله داشت. در مسیر متوجه شدم که تهران چقدر بزرگ و قشنگ شده است. اما اگر شهرک دریا را با همین شمال شهر تهران مقایسه کنید، میبینید که اصلا نمیشود در خیابانهای نیاوران پیادهروی کرد. هوای آلوده و دود ماشینها که همه بهاصطلاح برای عهد بوق هستند و قرار است ماشینها را عوض کنند و نمیکنند، شرایط را برای شهروندان سخت کرده است.
درواقع مردم با این آلودگی نفس راحت نمیتوانند بکشند. بنده 50سال است که هر روز نرمش صبحگاهی در اتاق خانه میکنم ولی وقتی پنجره را باز میکنم تا هوای تازهای به داخل بیاید، هوای آلوده وارد خانه میشود. واقعا حیف نیست که یک شهر به این خوبی و زیبایی به این روز افتاده باشد. یادم هست 10، 12سال پیش رئیس راهنمایی و رانندگی علنا در روزنامه همشهری اعلام کرد که ترافیک تهران چارهای ندارد. دلیلش این است که روزبهروز به تعداد ماشینها اضافه میشود، خیابانها همان است وگرچه تهران تا کرج گسترش یافته ولی بار ترافیک کم نشده است.
یادم هست تهران 50سال پیش چنین نبود و یک چهاردیواری بود. غرب تهران خیابان نواب بود، شرق خیابان 17شهریور، جنوب خیابان راهآهن و شمال آن را بلوار کرج میگفتند اما الان تهران بسیار وسیعتر شده و به نوعی ولنگ و واز است. همانطور که در عالم سیاست عقلا باید گردهم بیایند و از بروز اختلاف، جنگ و... جلوگیری کنند، در مدیریت شهری هم باید کارشناسان برای رسیدن به شهر زیستپذیر چاره بیندیشند.