به گزارش همشهری، چند روز پیش زن جوانی نزد مأموران پلیس رفت و از 2 جوان موتورسوار که کیف پر از طلایش را سرقت کرده بودند، شکایت کرد. وی توضیح داد: اوایل امسال از همسرم جدا شدم و در جریان رفتوآمد به دادگاه خانواده و پیگیری پروندهام با فردی به نام سعید آشنا شدم. سعید هم در کشوقوس جدایی از همسرش و پرداخت مهریه او بود.
او میگفت که در کار صادرات و واردات است و پیشنهاد کرد که در این زمینه سرمایهگذاری کنم و به دلار سود بگیرم. من هم وسوسه شدم و پیشنهادش را پذیرفتم. قرار شد همه طلاهایم را بفروشم و پولش را در اختیار او قرار دهم. او گفت یکی از بستگانش طلافروشی دارد و به همین دلیل همه طلاهایم را داخل کیفم گذاشتم و همراه سعید به سمت طلافروشی رفتیم اما وقتی از ماشین پیاده شدم و منتظر بودم تا سعید ماشین را پارک کند، ناگهان 2 نفر که سوار بر موتور بودند به من نزدیک شدند و در یک چشم برهم زدن کیفم را قاپیدند و فرار کردند.
با این شکایت، گروهی از کارآگاهان پلیس آگاهی تهران تحقیقات خود را در اینباره آغاز کردند. تیم تحقیق به نخستین کسی که مظنون بود سعید، همان مردی بود که به شاکی پیشنهاد سرمایهگذاری داده بود. کارآگاهان حدس میزدند که سعید با فریب زن جوان نقشه سرقت طلاهای او را کشیده است؛ به همین دلیل او را به پلیس آگاهی احضار کردند و آنجا بود که حدس کارآگاهان درست از آب درآمد و مشخص شد طراح نقشه سرقت کسی جز سعید نبوده است. او دربازجوییها به سرقت اقرار کرد و گفت برای اجرای این سناریو، 2 سارق اجیر کرده است که با راهنمایی وی 2 سارق اجیر شده نیز دستگیر شدند. ''
- مهریه سنگین
سعید مهندس کامپیوتر است و در یک شرکت معتبر کار میکند. او که به گفته خودش تا به حال پایش به اداره پلیس و دادسرا باز نشده، حالا در 37سالگی به جرم سرقت دستگیر شده است. مرد جوان در گفتوگو با همشهری انگیزهاش از سرقت را اینچنین شرح میدهد:
- چه شد که مردی تحصیلکرده به خلافکار تبدیل شد؟
گرانشدن سکه و پرداخت مهریه همسرم مرا به این روز درآورد.
- چرا؟
2 سال پیش به خواستگاری دختری رفتم که از آشنایان دوستانم بود. دختری بود که در یک خانواده پولدار بزرگ شده بود. آن روزها فکرش را نمیکردم که به این وضعیت دچار شوم؛ سکه گران شود و همسرم مهریهاش را بخواهد. هنگام ازدواج وقتی گفت دلش میخواهد سکههای مهریهاش به تعداد سال تولدش باشد با خودم گفتم کی مهریه داده و کی گرفته است. یک عدد است که ثبت میشود و مهم زندگی و خوشبختی ماست.
چشمانم کور بود و گوشهایم کر. حتی وقتی برادر بزرگم در مراسم خواستگاری با این مهریه مخالفت کرد تا مدتها با برادرم صحبت نمیکردم. ما ازدواج کردیم اما در آستانه دو ساله شدن زندگیمان، همسرم مهریهاش را به اجرا گذاشت و بعد هم با گران شدن سکه وضعیت من بهشدت وحشتناک شد.
- چه شد همسرت مهریهاش را به اجرا گذاشت؟
اواخر پارسال بود که با همسرم دچار اختلاف شدم. مدام سرش توی گوشی موبایل بود و یک جورهایی اعتیاد پیدا کرده بود. به او شک کردم و موبایلش را از او گرفتم. 2 روز در خانه حبسش کردم اما پس از چند روز احضاریهای به دستم رسید و آنجا بود که متوجه شدم برای انتقام به دادگاه خانواده رفته و مهریهاش را به اجرا گذاشته و درخواست طلاق داده است.
بدون چون و چرا طلاقش دادم و گفتم مهریهاش را هم میپردازم. فکرش را نمیکرد بهراحتی طلاقش بدهم. با خودش تصور میکرد التماسش میکنم و بهخاطر مهریه سنگینش به پایش میافتم و از او میخواهم که زندگی کنیم اما غرورم اجازه نداد ولی نمیدانستم که قیمت سکه روزبهروز بالا میرود و به 4میلیون میرسد.
وقتی همسرم مهریهاش را به اجرا گذاشت و من محکوم شدم ماهی یک سکه بپردازم، سکه یک میلیون تومان بود. در چنین وضعیتی به دادگاه خانواده رفتم و درخواست اعسار دادم تا اینکه در جریان رفتوآمد به دادگاه با زنی به نام پرستو آشنا شدم که در کشوقوس جدایی از همسرش بود.
- نقشه سرقت را چطور کشیدی؟
وقتی با پرستو درخصوص وضعیت زندگیهای امروز صحبت کردیم از لابهلای حرفهایش شنیدم حدود 200میلیون تومان طلا دارد. این شد که به بهانه سرمایهگذاری و پرداخت سود نقشه سرقت طلاهایش را کشیدم. از سوی دیگر از 2 نفر از دوستانم خواستم تا در فرصتی مناسب کیفش را سرقت کنند. اصلا فکر نمیکردم لو بروم. با خود گفتم هرگز پرستو و پلیس به من شک نمیکنند اما اشتباه فکر میکردم.
- با طلاهای سرقتی چه کردید؟
یکی از دزدان اجیر شده آشنا داشت و تمام طلاها را به قیمت 150میلیون تومان فروختیم و نفری 50میلیون تومان برداشتیم. میخواستم همه آن را بهحساب همسر سابقم واریز کنم تا شاید راضی شود و مابقی سکهها را ببخشد اما دستگیر شدم.