خبر به سرعت فضای مجازی را درمینوردد و همه از «گوشبری یک کودک توسط شهرداری» میگویند. اگر شما هم یکی از کسانی بودید که با این داستان روبهرو شدید و از همان ابتدا آن را باور کردید، باید بگویم که به عصر «پساحقیقت» خوش آمدید.
از زمانی که اکوسیستم خبر شکل گرفته، جعل و دروغ هم کنار آن بودهاند و تولیدکنندگان خبرجعلی همواره بهدنبال بستری برای نشر محصولاتشان بودهاند. شکلگیری ابزارهای تعاملی مبتنی بر اینترنت در سالهای گذشته شمار زیادی از مردم جهان را وارد کار رسانهای کرده است.
آنچه روزنامهنگاری شهروندی نامیده میشد و تبلور آن فعالیت شهروندان در شبکههای اجتماعی بود، خوشبینانه تصور میشد که به دمکراتیکشدن عرصه خبر کمک کند، اما در عمل بستر روزنامهنگاری شهروندی به زمینهای مناسب و مساعد برای بسط و گسترش خبرجعلی تبدیل شد. در تعاریف دانشگاهی خبرجعلی مطلبی است که از روی عمد و بهصورت اثباتشدهای دروغ است و میتواند خوانندگان را گمراه کند.
خبرجعلی با تکیه بر اعتبار روزنامهنگارانه یا اعتماد شهروندی تلاش میکند تا توجه بیشتری را جلب کند، زیرا مخاطبان وقتی احساس کنند مطلبی که میخوانند دارای اعتبار و یا واجد اعتماد است، با احتمال بالاتری آن را میپذیرند و باور میکنند که مطالب آن درست است.
به فیلم کودک بازمیگردیم. بسیاری از مخاطبان این فیلم در شبکههای اجتماعی با توجه به روایت دردناکی که میشنیدند، خشمگین و عصبانی شدند. یکی از مهارتهای مهم طراحان خبرجعلی همانطور که بالاتر اشاره شد، ارائه چارچوبی نسبتا قابل اعتماد است.
یکی از این چارچوبها، اتکای به اعتماد شهروندان به یکدیگر است. این ویدئو هوشمندانه شبیه یک گزارش شهروندی و مردمی طراحی شده بود. علاوه بر آن، برخی زمینههای ذهنی که از قبل درباره رفتار نامناسب برخی پیمانکاران شهرداری تهران در مخاطبان وجود داشت، سبب شد این خبرسازی علیه شهرداری به سرعت در شبکههای اجتماعی و سپس برخی رسانهها باورپذیر شده و بازنشر داده شود.
نیک دیویس، روزنامهنگار شهیر بریتانیایی در سال۲۰۰۹ درباره روندی که اکنون دنیای خبر را دربرگرفته است، پیشگویی میکند و با انتقاد از روند رو به رشد رقابت بر سر گزارشگری ۲۴ساعتی در رسانههای بزرگ، مفهوم «چورنالیسم» را دربرابر ژورنالیسم بهکار میبرد. این مفهوم به شیوهای در تولید و ارائه خبر گفته میشود که در آن خبرنگاران انواع خبرها را از خبرگزاریهای مختلف دریافت میکنند و درهممیآمیزند و تنها با افزودن یک یا دو عبارت، خبری تازه تهیه میکنند.
دیویس معتقد است که محدودشدن منابع خبری و افزایش حجم پوشش خبری که با گسترش اینترنت، گسترش هم خواهد یافت، دشواریهای زیادی را برای یافتن اطلاعات و خبر درست ایجاد خواهد کرد. همچنین با افزایش نقش ابزارهای هوشمند در جمعآوری و بازنشر اخبار و از میان رفتن قضاوتهای روزنامهنگارانه، روزهای دشواری برای جویندگان حقیقت در راه خواهد بود.
امروز ما در پایان مسیری ایستادهایم که دیویس در سال۲۰۰۹ پیشبینی کرده بود. شاید زمان مناسبی باشد که مفهوم سواد رسانهای برای روزنامهنگاران و شهروندان بازنگری جدی شود. نگاه انتقادی و پرسشگر به محتوای شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای موبایلی یکی از مهمترین مهارتهایی است که در این مسیر باید تلاش کرد و بهدست آورد.
یادمان باشد طراحان خبرهای جعلی دقیقا روی ضعیفترین حلقهها سرمایهگذاری میکنند؛ کسانی که سوادرسانهای بالایی ندارند، تازهواردهای فضای مجازی و آنها که مهارت پرسیدن و مهارت غلبه بر پیشفرضهای ذهنی را ندارند.
فیلم کودک گوشبریده، خیلی زود تکذیب و دست مافیای زباله و شرکای بیرونیاش که بهدنبال بدنام کردن شهرداری تهران بودند، رو شد. اما همین الان که شما این یادداشت را میخوانید، بدون آنکه توضیحات بعدی شهرداری تهران شنیده و یا دیده شود، همان فیلم اولیه در حال بازنشر پیاپی در کانالهای تلگرامی و صفحات اینستاگرامی دغلکار و خوشبیان است.
هزاران نفر دیگر از مردم نیز آن را میبینند و باور میکنند و هرگز هم یا پاسخ شهرداری را نمیبینند و یا باور نمیکنند. زیستن در عصر پساحقیقت با چنین دشواریهایی همراه است و اگر ژورنالیسم حرفهای تلاش نکند که از فضای هیجانی «لایک و ریتوییت و فوروارد» خودش را دور نگاه دارد، از آن به جز پوستهای چورنالیستی چیزی باقی نمیماند؛ همانطور که در داستان اخیر، خبرسازان جعلی بیش از هرچیز گوش روزنامهنگاران هیجانزده را بریدند.