«یه قصه بگو که این حیوونا توش باشه... » بعد هم اسم چندتا حیوان را می گفت.
يك شب گفت: «يه قصه بگو كه شير و آهو و كلاغ توش باشه».
من هم مثل هر شب با آب و تاب قصهاي را در ذهنم ميبافتم و برايش ميگفتم. اما آن شب به ميانههاي قصه كه رسيدم، گفتم: «شير بدجنس داشت نقشه مي كشيد كه آهوي بيچاره رو بخوره كه ...» پسرم وسط حرفم پريد كه: «چرا ميگي شير بدجنس؟» گفتم: «خب براي اينكه ميخواد آهو رو بخوره...»
پسرم عصباني شد و گفت: «آخه باباجون شير يه حيوونه كه گوشت ميخوره؛ گوشت نخوره، ميميره. اگه گوشت آهو نخوره، پس چي بخوره؟ علف بخوره؟!».
القصه: بايد يك بار ديگر حيوانيت را تعريف كنيم. حيوانات حتي اگر درنده باشند، به اندازة نيازشان ميدرند و ميخورند. حيوانات براي تفريح همديگر را نميكشند. هيچ حيواني همنوع خود را - و حتي غير همنوع خود را - شكنجه نمي كند. حتي گرگ و پلنگ و گربة وحشي طوري شكارشان را ميكشند كه شكار بخت برگشته كمترين زجر را تحمل كند. هيچ حيواني احتكار بلد نيست؛ اگر هم گاهي چيزي را براي قوت زمستانشان كنار ميگذارند، به اندازة نيازشان برمي دارند.
شايد حيوانات در سختيها به كمك يكديگر نشتابند؛ اما فرصت طلب نيستند كه در شرايط سخت، يكديگر را آزار دهند. حيوانات دروغ بلد نيستند؛ غيبت نمي كنند؛ رياكاري و ربا خواي از آنها برنميآيد. تاكنون هيچ روباهي خودش را شغال جا نزده است. هيچ حيواني در سختترين جدالها نيز همنوع خود را نميكشد. كانونهاي مدافع حقوق حيوانات تاكنون هيچ گزارشي از كودك آزاري حيوانات به ثبت نرساندهاند. هيچ حيواني سهمالارث خواهر و بردارش را بالا نكشيده است..حتي حقه باز ترين حيوانات نيز سر همنوع خود كلاه نميگذارند. هيچ حيواني حيوان ديگر را به دليل مليت و هزار چيز ديگر آتش نميزند.
به نظرم اگر ما به كودكانمان چيزي را القا نكنيم(منظورم بدجنس بودن بعضي از حيوانات است ) آنها نيز كه گرگ و شير و پلنگ را حيوانات بدجنسي نميدانند. اصلا بدجنسي و شرارت صفتي است كه از انسانها سرمي زند. به حيوانات تهمت نزنيم.
ميگويم: اگر نمي توانيم انسان خوبي باشيم، دست كم حيوان باشيم.