آنها گاهي در درون مخلوقات اتفاق ميافتند و ما به آنچه در درون مخلوقات اتفاق ميافتد آگاه نيستيم.
از خودم ميپرسم ممکن است عابري که در خيابان از کنارش ميگذرم، همين حالا به يک آگاهي رسيده باشد؟ ممکن است برگي که از روي درخت ميافتد، در مسير پايين آمدنش به سمت زمين، شگفتي بزرگي در جانش اتفاق افتاده باشد؟ و يا ستارهاي که بسيار دورتر از ما از آسمان ميگذرد، ميتواند حامل يک شگفتي بزرگ براي نسلهاي آيندهمان باشد؟ حتي ممکن است پرندهاي که در سکوت سپيدهدم پشت پنجرهي خانهمان نشسته است همان لحظه در حال حرفزدن با تو باشد. آبهاي درياهاي جهان نيز در مسير جزر و مد خود، در مسير هدايت دروني خود، شايد به شگفتي خاصي دست پيدا کرده باشند.
در دل هر شگفتي نوعي آگاهي وجود دارد. من نميدانم آن برگي که به سمت زمين ميافتد و آن ستارهاي که در آسمان پيش ميرود از شگفتي بزرگي که با خود حمل ميکنند آگاهند يا نه. اما ميدانم اين آگاهي مانند گنجي است که در پستوهاي شگفتيها وجود دارد. تنها، کسي که براي بهدستآوردن گنج در پستوها پيش ميرود، به آن دست پيدا ميکند و تنها، کسي به اين آگاهي ميرسد که در پستوي شگفتي کندوکاو ميکند.
فکرکردن بايد چيز عجيبي باشد. فکرکردن پر از باريکههاي نور است که ذهن آدم را روشن ميکند. اين باريکهها گاهي آنقدر عميقاند که به قلب و روح ميرسند و جان آدم را روشن ميکنند. حتماً يکي از راههاي جستوجو در پستوهاي شگفتيها، فکرکردن است.
وقتي در طول مسيري راه ميروم، پيش رويم مرتب آشکار ميشود و در مسير چيزهاي بسياري ميبينم که تا پيش از حرکتکردن، از وجود آنها بيخبر بودهام. وقتي شروع به فکرکردن در مورد شگفتيها ميکنم، آگاهيها مرتب پيش ميآيند و از چيزهايي آگاهم ميکنند که پيشتر، از آنها باخبر نبودم.
آگاهي برگ تنها به برگ مربوط نيست؛ براي من نيز نشانه است. آگاهي ستارهي دنبالهدار تنها به خود ستاره مربوط نيست؛ براي من هم نشانه است.
هرروز زندگي پر از شگفتيهاي بسياري است که درون مخلوقات مختلف اتفاق ميافتد. هرشگفتي يک آگاهي با خودش ميآورد و هرآگاهي براي من نيز يک نشانه است. مانند وقتي که شادمانه در مسير هجوم باراني شديد قرار ميگيرم و بلند ميخندم، هر روز در مسير هجوم اينهمه آگاهي قرار ميگيرم و از تصور روشنشدن قلبم، شادمانه ميخندم.
اين متن به موضوع آگاهي و از جمله آيات زير اشاره دارد:
بنگر چهگونه آيات [خود] را گوناگون بيان مىكنيم باشد كه آنان بفهمند. (سورهي انعام، آيهي 65)
همانان كه خدا را [در همهي احوال] ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مىكنند و در آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند [كه] پروردگارا اينها را بيهوده نيافريدهاى. (سورهي آلعمران، آيهي 191)