به گزارش همشهري آنلاين به نقل از گاردين، براي آنكه بدانيم گرمايش جهاني چه بر سر زندگي مردم ميآورد، بايد ابتدا با اين واقعيت كنار بياييم كه زمين جامد نيست. زندگي اين سياره چهار و نيم ميليارد سال پيش در قالب گويي پر از مايع داغ آغاز شد و روند سرد شدن آن ادامه يافت. درست در مركز زمين هستهاي جامد از تركيب دو فلز آهن و نيكل در دماي تقريبي پنج هزار درجه سانتيگراد وجود دارد اما چرا ساكنان زمين بدون دغدغه روي آن زندگي ميكنند؟
آن هسته پنج هزار درجهاي را يك لايه دو هزار كيلومتري اقيانوسي از مواد مذاب (باز هم عمدتا تشكيلشده از آهن و نيكل) پوشانده و روي آن هم لايهاي از سنگ قرار گرفته است كه بين 500 تا 900 درجه حرارت دارد. در اين دماهاي سرخ، سنگ در بازههاي زماني كوتاه (ثانيه، ساعت و روز) مادهاي جامد و در زمانهاي طولانيتر (ماه و سال) مايع است. هر چند سنگ مذاب نيست اما روي لايه پاييني حركت ميكند.
تمام آنچه تا اينجا گفتيم مربوط به گوشته زمين بود. سرانجام نوبت به پوسته ميرسد كه كاركردي شبيه پوست براي زمين دارد و با ضخامتي بين 30 تا 100 كيلومتر سنگ سرد، تمام اقيانوسها، جنگلها، كوهها، رودخانهها و قارههاي دنياي ما را در خود جاي داده است. از آنجا كه پوسته روي گوشته شناور است، هر چقدر وزن آن بيشتر شود (مثلا با بيشتر شدن حجم يخهاي قطبي) پوسته بيشتر بر گوشته فشار ميآورد و در آن فروميرود.
اين همان اتفاقي است كه در زمينهاي جنوبگان و گرينلند ميافتد؛ سرزمينهايي در جنوب و شمال زمين كه قطر يخهاي روي آنها به دو تا سه كيلومتر ميرسد و اگر با افزايش گرماي زمين تمام اين حجم يخ آب شود، حدود 50 متر به سطح آبهاي درياها و اقيانوسها افزوده ميشود. در اين حالت، تمام شهرهاي ساحلي جهان زير آب ميروند و صدها ميليون نفر بيخانمان روي دست دولتها ميگذارند.
از سوي ديگر، آب شدن تمام يخهاي جنوبگان چنان فشاري بر پوسته زمين ميآورد كه سنگهاي روي گوشته را جابهجا ميكند و پديده بازگشت پسايخبندان اتفاق ميافتد. در قطب شمال و گرينلند هم همين ماجرا تكرار ميشود؛ پوسته زمين وزن سه ميليون تريليون ليتر آب را در قالب كوههاي يخ تحمل ميكند و با آب شدن اين يخها، بر وسعت بخشهايي از زمينهاي آمريكاي شمالي افزوده ميشود. در اين حالت، اگر ارتفاع قاره آمريكا بالاتر از سطح آبهاي آزاد باشد، خبري از سيلهاي ويرانگر نخواهد بود.
شايد گمانهزني براي اتفاقهايي كه ميافتد بيش از همه براي نسلهاي آينده مهم باشد. با گرمتر شدن كره زمين اين آيندگان هستند كه بايد فكري براي حجم آبهاي حاصل از آب شدن يخهاي جنوبگان و گرينلند بكنند. از ابتداي قرن بيستم تا امروز سطح آب درياها 20 سانتيمير بالا آمده كه بخشي از اين هم به دليل افزايش حجم آبها به دليل گرمتر شدن اقيانوسهاست. بخشي ديگر هم به آب شدن يخهاي قطبي مربوط ميشود.
بالا آمدن آب درياها پديدهاي جهاني است و تقريبا تمام مناطق ساحلي دنيا را تحت تاثير قرار ميدهد. جز جزيرههاي كوچك در اقيانوس آرام كه تماما زير آب ميروند، فقط يك متر بالاتر آمدن آب دريا كافي است تا يكپنجم كشوري مانند بنگلادش را غرق و 30 ميليون شهروند اين كشور آسيايي را بيخانمان و آواره كند. خبر خوب اينكه در قطبهاي شمال و جنوب اوضاع به وخامت ديگر نقاط دنيا نخواهد بود و فقط سواحل مرتبط با اين دو منطقه تحت تاثير آب شدن يخها قرار ميگيرند.
از شواهد و قرائن و پيشبيني دانشمندان چنين برميآيد كه يخهاي نيمكره شمالي زودتر آب ميشوند و به اين ترتيب، سطح آب در گرينلند بالاتر از آب درياها خواهد بود و بخشهايي از منطقه آمريكاي شمالي زير آب ميرود. اگر ماجرا برعكس و يخهاي جنوبگان زودتر آب شود، اين تمام مناطق شرقي آمريكاي شمالي است كه بيش از ديگر نقاط دنيا غرق ميشود. بزرگترين معما در اين ميان سرعت آب شدن يخهاست كه هنوز كسي گمانهاي درباره آن ندارد.
با رسيدن قرن بيست و يكم به ميانههاي راه و آب شدن بيشتر يخها، اين ماجرا آشكارتر ميشود كه كدام كشورها بيشتر در معرض تهديد هستند و بايد خود را با دگرگونيهاي شديد آب و هوايي بيشتر تطبيق دهند. كشوري مانند روسيه تقريبا از خطر پديده غرق شدن سرزمينهاي ساحلي در امان است اما آمريكا نهتنها در بخشهايي از خشكسالي رنج ميبرد، بلكه بايد از همين حالا به فكر حجم آب رهاشده از يخهاي جنوبگان در سواحل شرقي خود باشد.