چگونه در سرزمینی که درگیر بحرانهای متعدد زیستمحیطی و کمآبی مفرط است، امکان زیست وجود دارد؟ آیا ایرانیها در عهد باستان نیز درگیر بحرانهای شدید زیستمحیطی بودند؟ آنها چگونه از بحرانهای عمیق عبور کردند؟ ایرانیها چرا در هزارههای گذشته ناگهان خانه و کاشانهشان را رها میکردند و به نقطهای دیگر در این سرزمین پناه میبردند و چگونه با طبیعت همساز میشدند؟ جنگ، بیماریهای فراگیر و خشکسالی همواره در طول تاریخ، ساکنان سرزمین را ناگزیر از مهاجرتهای جمعی کرده است.
اکنون ایران بهزعم سیدمحمد بهشتی، رئیس پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری بر سر یک دوراهی ایستاده است. یا باید به مهاجرتهای عظیم جمعیتی همانند آنچه هزاران سال پیش در شهرها و روستاهای عصر باستان بهدلیل تداوم خشکسالیهای پیاپی رخ داد، تن بدهد و داستان هزارههای گذشته بار دیگر تکرار شود، یا آنکه با تکیه بر تجربه گذشتگان و شیوه زیست آنها در این سرزمین از عمیقتر شدن مصایب ناشی از بحرانهای متعدد جلوگیری کند.
کافی است سری به شهرهای شمالی کشور بزنید تا ببینید خوزستانیها چگونه از هجوم ریزگردها فرار کردهاند و ناچار به کوچ جمعی به مازندران شدهاند. کافی است به استان گلستان بروید و ببینید چگونه سیستانیها و اقوام بلوچ بهدلیل خشکسالی و مشکلات ناشی از بیآبی و طولانی شدن توفان شن بادهای 120 روزه زادگاه رستم را رها کرده و به جنگلهای گلستان پناه بردهاند.
گزارشهای باستانشناسی از محوطههای تاریخی متعلق به هزارههای گذشته در شرق، جنوب و مرکز ایران بیانگر آن است که ایرانیان در طول تاریخ با مصایب زیستمحیطی که حالا نیز کشور را در خود غرق کرده است، دستبهگریبان بودهاند، اما آنها توانستند با تکیه بر دانش خود در هزاران سال پیش از این بحرانها عبور کنند.
- سازگاری ایرانیان قدیم با بحرانهای زیستمحیطی
همان مصیبتها بار دیگر دامان ایران را گرفته است. اما تفاوت در این است که ساکنان این سرزمین در هزارههای گذشته میدانستند چگونه باید بحرانهای طبیعی را پشت سر بگذارند و با طبیعت همخوان شوند و ما انسانهای عصر مدرن نمیدانیم از مهلکه بحرانهای متعدد چگونه عبور کنیم و مستاصل ماندهایم. سیاستگذاریهای غلط در دهههای گذشته نیز بر عمیقتر شدن بحرانهای سرزمینی سایه انداخته است.
اما چرا ایرانیها تا همین 100 سال قبل میتوانستند در سرزمینی زیست کنند که به نوشته سیاحان اروپایی که در عصر صفوی به ایران آمدند قابل زیستن نبود. چگونه میتوانستند از بحرانها به سلامت عبور کنند و شاهکارهای عظیم در میدان نقش جهان یا حتی اگر به عقبتر بازگردیم باغهای هخامنشی شیراز در تختجمشید را خلق کنند؟ تفاوت در شیوه زیست ایرانیان در سرزمینی است که بهزعم سیاحان اروپایی قابل زیستن نبود؛ موضوعی که سیدمحمد بهشتی، رئیس پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری نیز بر آن اذعان دارد.
او در پاسخ به این سؤال همشهری که آیا مرگ سرزمینی جدی است؟ و چگونه میتوان به نجات سرزمین اندیشید؟ در نشستی که به مناسبت برپایی دومین همایش میراثفرهنگی و توسعه پایدار برگزار شد، گفت: چارهای جز بازگشت به شیوه سازگاری با بحرانهای محیطزیستی در ایران، شبیه آنچه از عصر صفویه تا همین 100 سال پیش جریان داشت، وجود ندارد.
بهشتی وضعیت سرزمینی ایران در شرایط کنونی را جدید نمیداند و میگوید: کسانی که اکنون با مقوله سرزمین سروکار دارند نگاه تاریخی به موضوع سرزمینی ایران ندارند. به همین دلیل با این سوءتفاهم مواجه میشوند که با پدیدههای جدید روبهرو شدهاند. در حالی که باستانشناسها و متخصصان میراثفرهنگی میدانند اتفاقات سرزمینی ایران جدید نیست و ایران در موقعیتی قرار دارد که در طول تاریخ سرزمین بحرانها نام داشته است.
اما ایرانیها با استمرار زیست در این سرزمین در طول هزارهها آموختهاند که همواره بین 2بحران دائمی زندگی میکنند. حالا سهمی که ما در شرایط فعلی سرزمین داریم آن است که نخست بدانیم بحرانهای زیستمحیطی کنونی نخستینبار نیست که اتفاق افتاده و دیگر آنکه گذشتگان ما چه الگوی رفتاری در مواجهه با بحرانهای سرزمینی داشتند. این اطلاعات کمک میکند که برنامهریزیهای مناسبی در دستگاههای اجرایی کشور در مقابله با بحرانهای کنونی سرزمینی انجام شود.
رئیس پژوهشگاه میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری میگوید: سالهاست که این پژوهشگاه در حال مطالعه روی بحران آب است چون از سالها قبل پیشبینی شده بود که ایران با بحران آب مواجه میشود و پژوهشکده مردمشناسی پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری 70کتاب در موضوع انسان و آب در دست انتشار دارد که در اختیار دستگاههای مختلف قرار میگیرد تا آنها با توجه به تجربیات تاریخی موجود در ایران، در برخورد با چنین بحرانی اقدام به برنامهریزی صحیح با تکیه بر مطالعات تاریخی میراثفرهنگی و محیطزیست داشته باشند.
- ضرورت استفاده از تجارب پیشینیان
سیدمحمد بهشتی به یافتههای باستانشناسی اشاره میکند که وجود بحرانهای زیستمحیطی در ایران شبیه با بحرانهای کنونی را مورد تأکید قرار میدهند. او میگوید: در اواخر هزاره سوم قبل از میلاد یعنی بیش از 4هزار سال قبل، جریان زندگی در تمام محوطههای تاریخی که اطراف کویر لوت و کویر مرکزی ایران قرار داشتند قطع میشود و بهمدت 800سال زندگی در داخل دشتهای این محدوده امکان تداوم نمییابد و ساکنان این مناطق در مهاجرت جمعی به مناطق کوهستانی ایران پناه میبرند. اما آنها تمهیداتی برای تداوم زندگی در سرزمین ایران داشتند، بنابراین بحرانهای کنونی سرزمینی در ایران موضوع جدیدی نیست.
او تأکید میکند که در مواجهه با وضعیت کنونی سرزمینی ایران میتوان به همان تجربیات تاریخی رجوع کرد و دانست که ایرانیان چگونه اجازه انقطاع زیست در این کشور را ندادند.
سیدمحمد بهشتی میگوید: متأسفانه از 100 سال گذشته تا امروز فراموش کردهایم که شیوه زیست ایرانیان در طول تاریخ در این سرزمین چگونه بوده و البته که این فراموشی یک قرن به طول انجامیده است اما هرگز این فراموشی، بهمعنای از بین رفتن فرهنگ زیستن در جامعه ایران نیست. اکنون هم راهی جز بهیاد آوردن فرهنگ زیستن در ایران برای عبور از بحرانهای کنونی سرزمینی نداریم.
در 3دهه اخیر شدت تخریب سرزمین در ایران افزایش یافته است و وضعیت نیمی از 602دشت ایران که برخیشان لایههای تمدنی هزارانساله دارند، بحرانی است. خشکسالی و بحران آب به جان ایران افتاده است. فرونشست زمین در گوشه و کنار کشور زنگ خطر را بهدلیل برداشت بیرویه از سفرههای آب زیرزمینی به صدا درآورده است.
بخش زیادی از جنگلهای هیرکانی برای احداث خانه و ویلا و جادهکشی همانند آنچه در جنگلهای کیاسر، مازندران و گلستان رخ داده، نابود شده است. یکمیلیون هکتار از 3میلیون هکتار تالابهای ایران بهدلیل مدیریت غلط منابع آب، خشک شدهاند.