درسآموز هم بود و اشکها و لبخندهای دلاری و آه و افسوسهای ارزی نشان داد که اسیر هیجان بازارها شدن تا چهاندازه مخرب است و این تخریب نهتنها سطح اعتماد عمومی به سیاستها و تصمیمگیریها را کاهش میدهد، بلکه در بلندمدت باعث گسست اجتماعی هم میشود.
روی سخن این نوشته هم خطاب به دولت بهعنوان نماد حاکمیت ملی و البته سایر قوا و تصمیمگیرندگان است و هم شهروندان تا متوجه شوند که ذات بازار بهگونهای است که باعث تنبیه کسانی میشود که اشتباه تصمیم میگیرند. حال این افراد میتوانند مسئولانی باشند که دیر یا اشتباه تصمیم گرفتند یا مردمی که تحتتأثیر نوسانات شدید قیمتها اقدام به خرید و فروش ارز کردند و حالا شاهد از دست رفتن ارزش پساندازشان هستند.
بنابراین اکنون وقت تحقیر یا تخریب کسانی نیست که زیاندیدهاند، بلکه فرصتی است برای دقیق اندیشیدن و منطقی تصمیم گرفتن تا در آینده دوباره شاهد اشکها و لبخندهای دلاری نباشیم.
درنگ در این گزاره که «کار خودشان است» نشان میدهد که درست یا غلط برخی شهروندان بر این باور هستند که دلیل بالا و پایین رفتن قیمت ارز در ماههای اخیر بهدست دولت صورت گرفته تا کسری بودجه خود و حتی بانکها را جبران کند، به همین علت دلار را گران کرد تا مردم عادی بخرند و با ارزانسازی آن، باز مردم را تشویق به فروش ارزهایشان کنند. چنین گزارهای نشان از یک گسست در اعتماد عمومی به دولت است و کارآمدی سیاستهای اقتصادی و بهویژه ارزی را مخدوش میسازد.
گزاره دیگر این است که اگر کسانی ارز خریدهاند تا گران بفروشند، پس حالا حقشان است که زیان ببینند، چنین تلقیای هم البته ناقص و ناقض حقوق شهروندی مبنی بر حق انتخابشان است، چه اینکه افرادی با این تحلیل که قیمت ارز بالا میرود و ارزش پساندازشان آب میشود، وارد بازار حساس و شکننده ارز شدند و حالا نگران، ناراحت و حتی عصبانی هستند و شاید هم طلبکار که دولت باید زیان آنها را جبران کند.
آنها باید متوجه باشند که قیمتها همیشه و مداوم نمیتواند رو به افزایش باشد و بهتر همان که از این نوسانات درس بگیرند و در انتخاب گزینههای سرمایهگذاریشان دقت کنند و وارد بازارهای پرریسک نشوند؛ همانگونه که دولت هم مسئولیت دارد تا با ایجاد ثبات ارزی و تعادل در بازارها، جاذبههای سرمایهگذاری در بازارهای مختلف را تقویت کند تا افراد بسته به قدرت ریسکشان بتوانند تصمیم بگیرند تا پساندازهای خود را در کدام بازار وارد کنند.
آنچه رخ داد، در تاریخ اقتصاد ایران بارها تجربه شده و تکرار آن هم بعید نیست، اما باید بپذیریم که یک خطای ملی و قصور همگانی باعث شد تا این تجربه دوباره تکرار شود، قصوری هم از سوی دولت و هم از سوی مردم و برخی شهروندان که چه برای حفظ ارزش سرمایههایشان و چه تحتتأثیر ولع خرید ارز، گام در بازار ارز نهادند. تکرار پدیده نوسانات ارزی نشان از آن دارد که همه بازندهایم و همه مقصر هستیم و اگر بپذیریم همه در یک کشتی نشستهایم،
پس وقتی نرخ ارز بهعنوان لنگر کشتی اقتصاد، دچار تلاطم میشود، تلاش برای نجات خود براساس منافع فردی و نادیده گرفتن منفعت ملی خطای بزرگی است. هوشیار باشیم نه آنهایی که در روزگار ارزانی ارز دلار نخریدند مستحق تحقیر و تنبیه هستند و نه آنهایی که ارز خریدند و شاهد ارزانتر شدن آن هستند مستوجب تحقیر و شماتت که این دوگانه چون تازیانهای است که بر شاخص اعتماد عمومی جامعه زده میشود.
بازار ارز این روزها درسهای مختلفی برای اقتصاد و مردم ایران دارد و تکرار هرگونه نوسان شدید به زیان ملی میانجامد. خاصیت بازار تنبیه مقصران و افرادی است که بدون شناخت و آیندهنگری تصمیم میگیرند و تشویق کسانی که دقیق و منطقی گام برمیدارند. این روزها میگذرد و انتظار آن است که عبرت بگیریم و بدون شناخت و تحتتأثیر اشتباهها و هیجانها تصمیم نگیریم و خود را به خطر نیندازیم.
دولت حاضر هم درس خوبی گرفته که دیگر با تأخیر تصمیم نگیرد و به سرکوب بازار روی نیاورد و دیگر تصمیم به دستوردادن برای اقتصاد و بازار نگیرد و به جای آن راه را هموارتر و آینده را روشنتر سازد. از دولت و بانک مرکزی هم باید خواست تا دقیقتر و شفافتر جزئیات تصمیمهای جدید ارزی را تشریح و تبیین کنند تا مردم بهتر متوجه شوند که چه آیندهای در انتظار آنهاست. اکنون نوبت دولت و بانک مرکزی است تا اعتمادها را تقویتکنند.