کنوانسیون تنوع زیستی بهعنوان میثاق جهانی، همه دولتهای عضو- شامل جمهوری اسلامی ایران- را موظف به حفاظت از گونههای زیستی در محدوده جغرافیایی خود کرده است.
حفظ این گونهها، نه فقط برای سلامت امروز ما و بقای کره زمین ضرورت دارد بلکه بقای فرزندان ما به کاهش فشارهایی بستگی دارد که انسان بعد از صنعتیشدن بر کره زمین وارد کرده است.
ایران بهدلیل جایگاه خاص جغرافیایی و آب و هوایی دارای تنوع زیستی خوب ولی بسیار شکننده است. این شکنندگی به دوعلت اقلیم قارهای و بهشدت تغییرپذیر و دخالتهای برگشتناپذیر ساکنان ایران شرایط بسیار سختی را برای بقای گونههای گیاهی و جانوری فراهم کرده است.
با وجود آنکه در بسیاری از کشورهای در حال توسعه و توسعهیافته و حتی کشورهای فقیر اهمیت حفظ تنوع زیستی هرروز جدیتر گرفته میشود ولی نگاهی بر آنچه اینروزها بر تنوع زیستی ایران میگذرد جایی جز تأسف برای امروز و فردای این سرزمین نگداشته است.
گو اینکه دوسازمان بزرگ مسئول حفظ محیطزیست و جنگلها و مراتع سالهاست که از نگاه علمی و اکولوژیکی دور شدهاند و مدیریت حاکم بر ایندو دستگاه بیش از آنکه دغدغه حفظ سرزمین طبق اصل 50قانون اساسی را داشته باشند، خود را مدیون کسانی میدانند که آنان را در صندلی نامربوط مدیریت نشانده یا خود را موظف به حفظ منافع زمینخواران، رودخانهخواران، معدنخواران و کوهخواران میدانند.
فقط اگر به 2رخداد اخیر کشتهشدن 5گورخر در مسیر انتقال از پارک ملی توران توسط سازمان حفاظت محیطزیست و صدور مجوز تخلیه درختان و بقایای خشک شده جنگل توسط وزیر و قائممقامی که خود سالها در سازمان محیطزیست معاون بوده، بیندازیم به عمق فاجعه بحران در تمامی عرصههای طبیعی کشور پی میبریم.
کشور ایران بهعنوان یکی از فقیرترین کشورها از نظر پوشش جنگلی نیاز به درک اکوسیستمی از جنگل دارد؛ این درک شامل جلوگیری از سدسازی در مناطق جنگلی بهمنظور حفظ تعادل آبی، جلوگیری از قطعهقطعه شدن زیستبوم جنگلی توسط جادهسازی، ویلاسازی یا برداشت بیرویه از گونههای جنگلی، جلوگیری از آتشسوزیهای عمدی و سهوی، جلوگیری از ورود زباله در پهنههای جنگلی و جلوگیری از ورود گونههای غیربومی است. هرکدام از این عوامل جنگل را در مقابل بیماری مستعد کرده و ما هرسال تعدادی از باارزشترین گونههای بومی خود را از دست میدهیم.
به عقیده نگارنده دولت با بیتوجهی به حفظ محیطزیست و حفظ جنگلها و مراتع کارنامه خوبی از خود بهجا نگذاشت. تجربه نشان داده است که نگاه توسعهگرایانه بدون دوراندیشی و پایداری سرزمین، کشور را بیش از بیش در مقابل تلاطمهای سیاسی، اقتصادی و طبیعی آسیبپذیرتر میکند. به همین دلیل اگر مدیریت کشور همچنان بر تزریق پول به بخشهایی چون صنایع آلودهکننده، سدسازی و جادهسازیهای افراطی ادامه دهد و از آموزش، پژوهش و محیطزیست غافل شود، هزینههایی که در حال و آینده بر دوش مردم ایران تحمیل میشود بهمراتب بیشتر خواهد بود.
شاید زندهترین مثال اخیر، سیلهای شمال باشد که میتوانست درصورت حفظ پوشش گیاهی به آبخوانها تزریق شود. ولی تأسفآور است که درست در زمانی که باید اهمیت حفظ جنگل بهعنوان مهمترین منابع حفظ آب تأکید شود، وزیر نیرو وعده ساخت 100سد را در شمال میدهد و وزیر جهادکشاورزی هم دستور تخلیه جنگل از بقایای خشک شده را صادر میکند. ایندو شاهد نشان میدهد که سیاستگذاران کلان ما تا چه حد از درک حفظ تنوع زیستی دورند و اگر این نگاه اصلاح نشود کشور در آینده متحمل خسارتهای برگشتناپذیری خواهد شد.