یکی از ما 4نفر فردا ناچاریم این شرم عادت شده را مرتکب شویم. تا دری بسته یا گشوده شود و این تلخترین واقعیت روزگار ماست. چرا؟ چون با بحران مشارکت، یگانگی و توزیع ناعادلانه عدالت روبهرو هستیم! آمار میگوید در همان 5سال پیش(2013) مبلغ رشوهای که یکچهارم مردمان جهان بهناچار دادهاند بالغ بر یکتریلیوندلار بوده است.
نکته؛ وقتی به موازات هم یا برخلاف هم راه میرویم یعنی از باهم بودن خود را محروم کردهایم به علت خودخواهی یا عدم اعتماد بهیکدیگر! پسگفتار و عمل درست محقق نمیشود زیرا فاقد قدرت است و قدرت در آلودگی به فساد است؛ مثل رشوهدادن و گرفتن که قاعده و قدرت روزانه ما شده است! یعنی مالی منقول یا غیرمنقول را به کسی میدهیم تا باطلی را حق یا حقی را باطل جلوه دهد.
مثلا مقصر راننده نیست، عابر است چون پیاده راه میرفته، قدبلند و سر بههوا هم بوده است. یا رشوه میدهیم تا کارمان سریعتر انجام شود یعنی از ته صف نه به جلوی صف که به داخل اتاق میرویم.
سوال ساده؛ ساختار سازمانی و اجتماعی و انسانی ما هرکدام بهسویی میروند؟
پاسخ ساده؛ همینطور است. چون احتمالا آقای پرسنل حقوق میگیرد تا سرکار بیاید و رشوه میگیرد تا کار کند زیرا دلار گرانقدر و هزینهها گرانرفتار و آقای پرسنل بیگناه است!
... و چنین است که هر عملی از سوی ما خودبهخود تبدیل به عوامل فردا، پسفردا و آینده زیست عمومی ما در سویههای مختلف میشود. یعنی در مشارکتی همگرا اما اعلام نشده بنیانهای هرگونه عدالت اجتماعی، توسعه فرهنگی و حتی سیاسی و اساسا توسعه پیروزمندانه ملی را از بین میبریم. آیا ما مردمان محترم و مطیع و مسئولان گرامی هیچکدام نمیدانیم یا نمیخواهیم بدانیم رشوه از هرنوع یکی از بارزترین نشانههای فساد عمیق و ویرانگر ساختارهای نظام اداری و اجتماعی است؟
ما مردمان ساده مطیع احتمالا اگر ندانیم بیتردید قابل انواع سرزنش هستیم ولی مدیران و مسئولان اگر ندانند قابل بخشش نیستند. زیرا آنان باید بدانند وقتی کاری با رشوه حل میشود یعنی روباه را با روباه میتوان گرفت. روزگاری بود که میگفتند راستی یکرنگ و دروغ رنگارنگ است. آن زمان خیلی دور نیست، همین سالهای جنگ بود که همه مردم، مسئولان و مدیران کوچک و بزرگ میدانستند، یعنی باور داشتند که این نبرد برای دفاع از آزادی است نه برای زورآزمایی.
سوال ساده؛ آیا حالا و اکنون آزادی آسیب دیده، و جایش را به زورگویی داده است مثل پدیده حقیر رشوه دادن و گرفتن؟
پاسخ ساده؛ متاسفانه کمی تا قسمتی بله! و البته زور یا همان قدرت، تابع هیچ قید و بندی نیست، یعنی قانون را بهسادگی نادیده میگیرد و حتی وجودش را منکر میشود پس فساد به تولید انبوه میرسد. همان 5 سال پیش که از هر 4نفر ساکنان زمین یکی بهناچار رشوه میداد، دانمارکیها کمترین رشوه را پرداخته و سومالیاییها ردیف آخر یعنی صدوهفتادوهفتم را مال خود کرده بودند. فکر میکنید رتبه ما ایرانیان در این جدول چندم بود؟ بهگمانم کم و بیش همه میدانند و کمبیش همه میدانند حالا کجای نمودار هستیم؟
فرجام؛ از مسئولان و مدیران محترم خواهش میکنیم دست از آرزوکردن که مال جوانان است بردارند و بار دیگر بهخودشان یادآوری کنند موفقیت در گرو واقعبینی نه خیالپردازی، تلاش بیدریغ، صداقت بیپایان و عدالت و شفافیت بیقید و شرط و البته علم و علاقه و تجربه است. اگر چنین شد آنوقت بازی روزانه ما تیپازدن به تیله سرگردان رشوهگرفتن و دادن خواهد شد. عمیقا امیدوارم!