روزگاری در همین حوالی خواندنیترین و دیدنیترین، بندآویزهای همه پیادهروها بودند، از بس که انبوه و متنوع بودند. دسته دوم که بیشتر روزنامهها بودند، تنگ هم و بند هم آسفالتنشین میشدند و گروه آخر که جلوه و جمال دلبرانهای داشتند روی پیشخوان شانه به شانه هم جا میگرفتند تا عقل و هوش بربایند از مردمانی که در شتاب و توقف میخواستند سر از کار زمانه درآورند. تا همین نزدیکیها روزگار چنان بود که همیشه دکهها پررونقتر از بستنیفروشیها بود.
چرا؟ چون قرار بود زندگی را هر روز شناخت تا زندگی کرد؛ وظیفهای که بهعهده رسانههای عموما مکتوب (۲۱۰۰ روزنامه و مجله) بود، یعنی کموبیش اغلب آنان ضمن توضیح تاریخ در حال ساختن آن هم بودند و این از مواهب آزادی میتواند باشد و بود و به همین دلیل تقلای کسب و ارتقای آزادی یک رسالت ازلی و ابدی رسانههاست. چون یکی از اهداف آزادی، شناختن و ساختن خود آزادی است. روایت ساده ماجرای حضور و وجود تکثر رسانهها این است؛ برای آنکه به جایی برسیم ابتدا باید بدانیم اکنون کجاییم و شرط لازم این دانستن آزادی است و پرچم آزادی بیتردید و همواره باید در دست رسانهها باشد تا آزادی مفهوم پیدا کند.
سوال ساده؛ حالا و اکنون که پیشخوانها محزون، بندآویزها گمشده و آسفالتنشینها لاغر و معدود و رنگ پریدهاند، آیا ما روزنامهنگاران، ما رسانهها از آزادی فاصله گرفتهایم یا دکهها اهمیت تاریخی خود را از دست دادهاند؟
پاسخ ساده؛ هر دو و لابد و حتما به همین دلیلهاست که امسال نمایشگاه مطبوعات برگزار نمیشود.
نتیجه ساده؛ رسانههای ما (مطبوعات و رادیو و تلویزیون و خبرگزاریها) ۳خصوصیت حداقلی اما بارز خود را بهتدریج ازدسترفته میبینند؛ اهمیت، ارزش و آینده.
اهمیت؛ رسانههای کاغذی در رقابت نابرابر با رسانههای مجازی و نیز رسانههای برونمرزی با گریز شدید مخاطب روبهرو شدهاند پس با تاسف جانسوز برخی از آنان بهناچار داوطلبانه تن به حذف و نبود خود میدهند. برخی هم در بند و حصر سلایق غیرمسئولانه جان بهسر میشوند؛ مثل بیضررترین برنامه تلویزیونی؛ ۹۰.
ارزش؛ انعکاس رویدادهای اعتباری و ارزشی و امیدبخش بهتدریج جایشان را به ضدارزشیها دادهاند تا جایی که خودسازیهای ما برای ارزش بخشیدن به زندگی فاقد بینش برای پیرامونسازی و ایرانسازی است. اساسا اهمیت ارزش برای ساختن زندگی سالم، بهتر و ارتقای مفهومی و متعالی زندگی است نه فقط بیان آن.
آینده؛ کار رسانه، وظیفه و رسالت رسانه مبارزه برای ساختن آینده است نه فقط داشتن حداقلی از امروز و نادیدهگرفتن گذشته و باری بههر جهت رو به سوی فردا. آینده یعنی دسترسی آزاد به اطلاعات و پردازش اطلاعات برای بهرهمندی شایسته از اندیشه و هستی و یعنی مفاهیمی نوین، قابل درک و روشهایی نوبهنو برای قطعیت بخشیدن به حضور سرافرازانه و مقتدرانه در پس فردایی که نامش فرداست. زندگی در فردا یعنی سیر و تغییر تدریجی و منطقی مبتنی بر آگاهی و ساخت موثر در کشف و پرداخت آن.
سوال ساده؛ اگر چنین شود، آنوقت برپانشدن نمایشگاه مطبوعات، بهانهای مندرآوردی خواهد بود.
پاسخ ساده؛ همین طور است ولی اکنون اینگونه نیست. کمتوجهی به نقش و وظیفه رسانههای مکتوب، صدا و سیما و خبرگزاریها متاسفانه دارد تبدیل به امری بدیهی میشود. آیا نمایشگاههای دائمی مطبوعات (دکهها) و ۲وسیله رادیو و تلویزیون در تعلیق هستند؟ زیرا و ظاهرا مسئولان و مدیران عالیمقام رسانهها علاقهای به شناخت تاریخ - به دقیقه اکنون - ندارند تا اجازه بدهند، همه رسانهها دیدنی و شنیدنی و خواندنی شوند نه آنکه باد آنان را ببرد. عمیقا امیدوارم سال آینده نمایشگاه مطبوعات برپا شود. یعنی در طول یکسال مطبوعات به بازآفرینی خود برسند. بندآویز شوند. آسفالت نشسته و پیشخواننشین دکهها شوند و مردمان محترم و مطیع پا سست کنند، گاهی نه یکی که چند نشریه برگیرند.