شصت و یکمین شماره ماهنامه زمانه، در حوزه اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر، با موضوع بهائیت منتشر شد.

در این شماره که به طور ویژه به موضوع بهائیت و حواشی آن پرداخته مقالات متعددی با استناد به منابع متقن تالیف و گردآوری شده که در عین همپوشانی مباحث، منظومه‌ای هدفمند را به منظور ارتقای سطح آگاهی و عمق بینش اهل خرد و اندیشه، برای مخاطب خود، در هر سطحی از اعتقادات دینی و ملی، فراهم آورده است.

ریشه‌های شکل‌گیری جریان بهائیت در ایران مانند برخی از فرقه‌های مشابه که قدرت‌های استعماری در جهان از آنها حمایت می‌کنند، در محیط‌های پیرامونی و با حمایت نهادها و نهادسازی‌ها با اهداف مشخص برای تخریب اصول دینی و ملی کشورمان شکل گرفتند که متاسفانه در ایران، این جریان در سایه حمایت استعمار خارجی و موافقت استبداد پهلوی، فرصت یافت تا عده‌ای را با تحریف دین به نفع قدرت‌ها به بیراهه بکشاند، در حالی که در این باره اسناد و مدارک معتبر و مستند تاریخی به عنوان شواهد متقن و خدشه ناپذیر وجود دارند که ماهیت غیردینی این فرقه- بهائیت- را نمایان می‌سازند. آخرین شماره منتشر شده از ماهنامه زمانه با ارائه مقالات و موضوعات متنوع و تحقیقات و پژوهش‌های متعدد در این زمینه و با بهره‌گیری از نظرات کارشناسانه صاحب‌نظران، مجموعه‌ای چکیده از این آرا را در موضوع بابیت و بهائیت در اختیار خوانندگان قرار می‌دهد: «بهائیت: تقابل با اقتدار ملی ایران» عنوان گفت‌وگویی است که «زمانه» با دکتر سید زاهد زاهدانی، عضو هیات علمی دانشگاه شیراز پیرامون زمینه‌های بهائیت، اهداف و ابعاد آن و آسیب پذیری‌های داخلی آن انجام داده است.

دکتر زاهدانی در این مصاحبه در مورد چگونگی بسترسازی و فراهم آمدن زمینه‌ها برای رشد مساعد این جریان می‌گوید: نخستین عاملی که زمینه و بستر را برای رشد اولیه این جریان در کشورمان آماده ساخت، وجود ضعف‌ها و کاستی‌های گوناگون فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در جامعه ایران آن روزگار اعم از دولت و ملت بود که طبعا زمینه را برای بروز مشکلات و پذیرش آسیب‌ها فراهم می‌ساخت. وی دومین عامل را استفاده ابزاری و حساب شده سران بابیت از عقاید و احساسات پاک دینی و مذهب مردم ایران و در راس همه، اعتقاد آنان به اصل مهدویت و امید و انتظار فرج معرفی کرده و افزوده:«امید و انتظاری که به ویژه در آن روزگار، به علت ضعف و ناتوانی ایران در برابر همسایگان زورگو و کافرپیشه خویش- روس تزاری و بریتانیا – و به ستوه آمدن ملت مسلمان از مداخلات و تحکم‌های زننده و فزاینده استعمارگران صلیبی در این سرزمین بسیار پررنگ شده بود، موجبات تسهیل ایجادشدن این جریان را در ایران به همراه آورده است.»

در کنار این گفت‌وگو، «روز شمار جریان بابیت و بهائیت»،‌«بهائیت پیوند با بیگانه؛ خصومت با ملت»، «رویای الحاد و وابستگی در تبار هویدا»، »خاتمیت: نفی مسلک باب و بهاء»، «آنان که به دامن اسلام برگشتند »و... از جمله دیگر مقالات منتشر شده در این شماره از ماهنامه زمانه است. عزالدین رضانژاد با ارائه تعریفی از «خاتمیت» در مقاله‌ای تحت عنوان «خاتمیت: نفی مسلک باب و بهاء»، خاتمیت را یکی از اصول اساسی و مشترک بین همه مذاهب و فرق اسلامی مطرح می‌کند و می‌نویسد: «بر مبنای این اصل، حضرت محمدبن‌عبدالله(ص)، پیامبرگرامی اسلام آخرین پیامبر و فرستاده الهی در روی زمین است. وی این بحث را با ارائه شواهد، آیات قرآن کریم و احادیث پیشوایان معصوم، با تعابیر گوناگون و متعدد ادامه می‌دهد و این سؤال را مطرح می‌کند که پس از گذشت 12 قرن از بعثت پیامبر خاتم اسلام و تاثیر دین جاوید او، احکام و مقررات این دین نهایی چگونه توسط حسینعلی‌بها، منسوخ شمرده شده است و چگونه آنها کتاب آسمانی جدید و شریعت تازه‌ای را به جای قرآن و اسلام قرار داده‌اند؟ آن هم در شرایطی که هنوز چند سال از تأسیس شریعت جدید به دست علی محمد باب نگذشته بودکه احکام و مقررات وی توسط بهاء فسخ شد و کتاب آسمانی دیگری با عنوان «اقدس» جای آن را گرفت.

از آنجا که خواستن هر چیزی، لزوما به معنای توجه و دقت به جمیع لوازم آن است، لذا وقتی بدعت و انحراف نسبت به دین اتفاق می‌افتد، موضوع پیچیده و کذب ادعای مدعیان آشکارتر و ضعف ایشان عیان‌تر می‌شود. بنابراین پذیرش اصل خاتمیت از سوی حسینعلی بهاء از یک سو و نفی آن از سوی عباس افندی و دیگران از سوی دیگر، همراه با انشقاق و شکاف درونی و طرح دو شریعت، یکی به نام «بیان» و دیگری به نام «اقدس» گویاترین دلیل بر انحرافی بودن مسلک بهاء و باب است. آخرین شماره منتشر شده ماهنامه «زمانه» مهرماه سال جاری پیرامون موضوع باب و بهائیت در 112 صفحه به سردبیری محمدرحیم عیوضی منتشر شده است.