ایرنا نوشت: محمود حجتی را دیگر خیلیها می شناسند از مردم و مسئولانی که در دولتها و از جریانهای سیاسی مختلف با او کار کرده اند؛ وزیری مشهور به جهادی بودن، آشنا به بخش کشاورزی، باتجربه، پرکار و از جمله دولتمردانی است که از رفتن به میان مردم ابایی ندارد.
واقعیت این است وقتی رویداد خاصی در سفر یکی از مسئولان به مناطق مختلف کشور حاشیه ساز می شود عادت داریم از جنبه منفی به آن نگاه کنیم و به قول معروف نیمه خالی لیوان را ببینیم.
آنچه در آخرین روز سفر پرکار حجتی به استان مرزی خراسان جنوبی که قطب تولید محصولاتی چون زرشک، عناب، زعفران و انار در ایران است، گذشت جنبه های مثبتی هم دارد و همان است که می گوییم مدیر در نظام جمهوری اسلامی باید مردمی باشد، صبور باشد، حرف مردم و جامعه هدف خود را بشنود و مهمتر اینکه عصبانی نشود و زود واکنش نشان ندهد.
ما در فیلم هایی که از گفت و گوی کشاورز طبسی با وزیر جهاد کشاورزی در فضای مجازی منتشر شده است این خصوصیات را می بینیم و اگر غیر از این بود حتما فیلم واکنش را هم تهیه و پخش می کردند.
یادمان هم باشد کلیپ ها و فیلم ها بخشی از یک واقعه را نشان می دهند و مقدمه و موخره را تصویربردار به ما تحویل نمی دهد.
اما ماجرا چه بود؟
وزیر جهاد کشاورزی جمعه هجدهم آبان وارد خراسان جنوبی شد و پس از حضور در هفت شهرستان استان روز یکشنبه در سومین و آخرین روز سفرش در طبس حضور داشت و علاوه بر افتتاح طرح تسطیح 800 هکتار اراضی کشاورزی از کارخانه تولیدات عرقیات گیاهی در شهرک صنعتی طبس بازدید کرد.
محمود حجتی با همراهان و مسئولان محلی از مرحله نهایی این کارخانه بازدید می کردند که پیرمردی به آنها نزدیک شد و پس از سلام از وزیر اجازه صحبت کردن خواست.
این در حالی است که وزیر در روستای تشکانان از توابع شهرستان طبس نیز با کشاورزان و دامدارانی که بدون اطلاع قبلی درخواست های خود را مطرح کردند، دیدار کرد و دستور رسیدگی داد؛ همچنین در جلسه جمع بندی سفر خود به خراسان جنوبی نیز به همه مسئولان حاضر از مقامات کشوری، استانی و محلی گفت که خواسته های خود را مطرح کنند.
پس از پایان این جلسه نیز با اینکه دقایقی بعد پرواز داشت، باز هم به درد دل کشاورزان و دامدارانی که آمده بودند، گوش سپرد.
همان گونه که در کلیپ منتشر شده مشاهده می شود، وزیر جهاد کشاورزی به تمام حرف های پیرمرد طبسی گوش داد اما این کشاورز پس از پایان سخنش نماند تا پاسخی بگیرد.
او با خواندن دو بیت شعر با لهجه محلی و این جمله که «خودتان می دانید و مملکت تان خداحافظ» از آنجا رفت.
حجتی که به دلیل لهجه محلی کشاورز طبس، دقیق متوجه حرف هایش نشده بود از مسئولان محلی سئوال کرد که منظور ایشان چه بود و همراهان گفتند این پیرمرد از وضعیت گرانی و اقتصاد گله کرد.
وزیر رو به معاون خود کرد و گفت: «بدو» و دوباره تاکید کرد «بدو برو ببین مشکلش چیست».
خبرنگار ایرنا در طبس پس از انتشار این کلیپ در فضای مجازی و تفسیرهای گوناگون از این ماجرا، پی این پیرمرد گشت و با او گفت و گو کرد. آدرسش را از اهالی منطقه پرسیدم تا بالاخره به خانه اش رسیدم، خانه ای که دیواری برای حیاط نداشت. مرد کشاورز اهل منطقه دیهشک طبس، مرا به خانه اش دعوت کرد؛ رادیو ضبط قدیمی، بخاری کوچک، دو مبل رنگ و رو رفته، پشتی های کوچک و قدیمی و پرده های سفیدی که ساده و کوتاه روی پنجره نصب شده بود و گربه ای که مدام اصرار داشت وارد خانه شود، خودنمایی می کرد.
او خود را میرزاعلی شجاعی متولد 1312 و صاحب 9 فرزند معرفی کرد و گفت: من آقای وزیر را نمی شناختم گاهی تصویرش را در تلویزیون نشان می داد، از روی شباهت او را شناختم رفتم خدمت ایشان، سلام کردم که جوابم را دادند و گفتم می خواهم یک کلام با شما صحبت کنم اجازه می دهید یا نه؟ آقای وزیر گفتند هرچه می خواهی بگو.
وی ادامه داد: گفتم یک عدد گوجه فرنگی در مملکت هفتصد تومان شده و بعد این شعر را خواندم که «روزگار است هر روز بدتر می بینم/ این جهان را پر از خوف و خطر می بینم/ دختران را همه جنگ است با مادر/ پسران را به بدخواه پدر می بینم» و بعد گفتم خودتان می دانید و مملکتتان، دست بر شانه ایشان زدم و گفتم خداحافظ و سپس از آنجا رفتم.
میرزاعلی گفت: پس از اینکه رفتم هنوز دور نشده بودم که هدیه ای از سمت وزیر برای من آوردند. وقتی درباره محتوای هدیه سئوال کردم، گفت: اگر برگ گلی از سمت دوست باشد یک دنیا برایم ارزش دارد.
پیرمرد طبسی ادامه داد: خدا خیرش دهد وزیر آدم خوبی بود، اگر آدم خوبی نمی بود، نمی ایستاد که من صحبت کنم یا صحبتم را تمام کنم یا این که دستم را به شانه اش بزنم.
وی درباره علت این کار خود توضیح داد: من از حضور وزیر بی اطلاع بودم و برای انجام کاری به شهرک صنعتی رفته بودم که شنیدم وزیر جهاد آمدند.
میرزاعلی گفت: دیدم خُلق مردم از گرانی ها تنگ است و وقتی خلق شما تنگ باشد بدانید که خلق دیگران هم تنگ است، مسئولین باید بر خرید و فروش نظارت دقیق کنند و مردم را وانگذارند؛ «ای خدا مگذار کار من به من/ گر گذاری وای بر احوال من».
او اما 2 گاو شیرده دارد و اضافه می کند: این 2 گاو 15 کیلو شیر می دهند و مردم برای خرید آن صف می کشند برخی می گویند چرا گران نمی کنی وقتی همه جا گران شده و من پاسخ می دهم من برکت آن را از خدا می گیرم.
پیرمرد طبسی می گوید: اگر تمام دنیا را داشته باشید عاقبت آن مرگ است، اگر خوراک به اندازه کف دست و نصف آن باشد و اگر تن سالم و بی نیاز از دارو و دوا باشد، کافی است و بدانید حاجت خود را از خدا گرفتید.
وی در پاسخ به سئوالم که زیر پوشش نهادهای حمایتی هستید گفت: زیر پوشش کمیته امام (ره) و حتی بیمه نیستم؛ ما این چهار روزی که زنده هستیم به قناعت زندگی می کنیم.
صحبت های من و میرزاعلی که به پایان رسید ظرف میوه ای آورد؛ به پیرمرد طبسی گفتم آیا می دانید که معروف شده اید و او گفت: خدا کند که این حرف من به نفع همه مردم و جوانان تمام شود و هرچه خدا بخواهد همان می شود.
او در پایان گفت: شما جوانید، ممکن است رودربایستی کنید اما من به راحتی آمدم و حرفم را زدم؛ به همین سادگی.