به گزارش خبرنگار همشهری آنلاین، دکتر یونس نوربخش جامعهشناس و رئیس کنفرانس ملی نقش مطالعات میان رشتهای در توسعه علمی و کارآفرینی کشور در سخنرانی با عنوان «مطالعات میان رشتهای در دانشگاهها؛ ضرورت، امکان یا امتناع»، گفت: دانشگاهها را بصورت کلاسیک با دیسیپلینها و رشتههایش میشناسند. وقتی از علم سخن به میان میآید بهطور معمول ذهنها متوجه گروههای علمی دانشگاهها میشود که آنها نیز عموما بر اساس تعاریف معمولی که در دانشگاههای دنیا صورت گرفته، شکل گرفتهاند. سنتهای علمی نیز در این قالب در دانشگاهها بوجود آمدند.
وی با بیان اینکه با آغاز مدرنیته، شکلگیری جوامع مدرن و تخصصی شدن جوامع و رشد دانش بشری تقسیمبندی علوم و تعریف مرزهای دانش بیشتر مورد توجه قرار گرفت، افزود: تفکیک علوم از یکدیگر بر اساس موضوع هر علم، مسئله و روش آن صورت گرفته و علوم از نظر مسئله و روش حل آن با یکدیگر متفاوت بوده و هر کدام بر اساس یک نیاز علمی بوجود آمدند. اگرچه قبل از مدرنیته ارتباط علوم و عالمان با یکدیگر امر بدیهی شمرده میشد و دانشمندانی که جامع علوم معقول و منقول بودند، بسیار بودند اما در عصر جدید ایجاد دیسیپلینها و دپارتمانهای تخصصی محور شکلگیری مراکز علمی جدید شد که تربیت نیروی کار ماهر و متخصص به عنوان یکی از نیازهای جامعه صنعتی تاثیر بسزایی در این امر داشت.
نوربخش در ادامه افزود: با تغییرات اجتماعی و رشد و تحول علوم، رشتههای علمی نیز مثل سایر ابعاد جوامع انسانی دچار تحولات درونی در مبانی و رویکردها شده و همسو با این تحولات مراحل رشد خود را طی میکنند. امروزه با گسترش ابعاد و سرعت تحولات اجتماعی و توسعه دامنه علوم، این تحولات شتاب بیشتری یافته و ضرورت ارتباط علوم را اجتنابناپذیر کرده است. همانگونه که در سالهای دهه ۱۹۶۰ در آمریکا سه تحول عمده جنگ وبتنام، انقلاب دانشجویی و تغییرات اجتماعی، انتقاد از رشتههای علمی را به دنبال داشت و حاصل آن بروز تفکر جدیدی در این زمینه بود که دانشگاه باید چگونه رفتاری با جامعه داشته باشد. رشتههای علمی از توصیف این اتفاقات ناتوان بودند لذا حوزههای جدید مطالعاتی شکل گرفت.
این جامعهشناس، نیاز علوم به یکدیگر را نه تنها یک ضرورت علمی برای توسعه قلمرو دانش بلکه نیاز زندگی مدرن در دنیای پیچیده کنونی دانست و خاطرنشان کرد: روزآمد کردن علوم و دستیابی به علوم جدید رمز پاسخگویی به نیازهای جوامع و تمدنهای مدرن و دستیابی به قدرت علمی و اقتصادی در جهان کنونی است. طرح پرسشهای جدید از جهان و دستیابی به پاسخهای نو و کارآمد و همسو با تحولات فکری، اجتماعی و انسانی تنها راه گشودگی علمی است.
وی ایجاد زمینههای اجتماعی و فرهنگی که شرایط لازم را برای در هم شکستن مرزهای دانش فراهم کند از شرایط دیگر تحول علم در جامعه برشمرد و گفت: بنابراین سوال اساسی این است که آیا شرایط ساختاری، ذهنی و فرهنگی لازم در مراکز علمی ما برای رشد، جهش و تحول در علم وجود دارد؟ آیا امروز دانشگاههای ما به درجهای از بلوغ رسیدهاند که امکان یا ضرورت مطالعات میان رشتهای مطرح شود یا هنوز ما در مرحله امتناع آن هستیم. آیا پرداختن به بحث میانرشتهای امروز یک امکان است و یا ضرورت و آیا تحقق آن در عمل ممکن است و یا ممتنع.
رئیس کنفرانس ملی نقش مطالعات میان رشتهای در توسعه علمی و کارآفرینی کشور در تبیین ضرورت، امکان یا امتناع مطالعات میان رشتهای در دانشگاهها، اظهار کرد: پرداختن دانشگاهها به رشتههای میان رشتهای امروز اجتنابناپذیر و بلکه ضرورت است. نه تنها یک ضرورت دانشی بلکه یک ضرورت اجتماعی است. میان رشتهایها دروازه رهایی دانشگاه از نظام خشک بیحاصل اداری و زمینهای برای آزادی افکار و ایدهها و زمینه نوآوریهاست.
وی افزود: امروز باب گفتگو در یک زمینه علمی جهت تفاهم حتی بین اندیشمندان نیز بسته است و عملا گفتگویی صورت نمیگیرد و همه در خط موازی هم مسیر خود را میپیمایند. بر همین اساس دانشگاهها به محیطهای کسلآور و خستهکننده برای نسل جوان جویای اندیشهها و راههای نو شده است. اما در عمل زمینههای معرفتی و اجتماعی و فرهنگی ایجاد و توسعه میانرشتگی و فعالیتهای تیمی و مشترک علمی فراهم نیست و موانع آنقدر زیاد است که شاید بتوان گفت بدون یک دگردیسی، ممتنع و ناممکن است.
دکتر نوربخش با یادآوری اینکه علم با بخشنامه رشد و توسعه پیدا نمیکند، تصریح کرد: علم در جریان اجتماعی و در شبکهای از روابط تولید و مصرف به پویایی میرسد. تقلید و تکرار یافتههای دیگران و اصرار بر حفظ وضع موجود، زمینههای نوآوری و ابتکار را نابود میکند. شاید به جرات بتوان گفت دانشگاهها از تواناییهای لازم برای نوآوری برخوردار نیستند و نیاز به دگردیسی دارند تا به دانشگاه توانمند در تولید دانش مناسب و روزآمد که بتوانند ارزش اقتصادی و اجتماعی ایجاد کنند، تبدیل شوند.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران، گام مهم در زمینه این دگردیسی و ممکن شدن رشد علم را بازسازی دانشگاهها و شکلگیری نسل جدید دانشگاهها بر اساس پارادایمهای جدید دانست و گفت: در دانشگاههای نسل جدید بر مسئولیت اجتماعی و توجه به نیازهای اجتماعی و حل مسئله به صورتی که نگاه جامع را در خود داشته باشد و بتواند توسعه پایدار را به ارمغان بیاورد، تاکید میشود. ایجاد میانرشتهایها نیازمند دانشگاههای منعطف و چابک است تا از نیازهای روز جامعه فاصله نگیرد. چنین دانشگاهی نمیتواند محصور در تشکیلات اداری خشک باشد و باید از نهادهای میانی و دانشجویان فارغالتحصیل و همه نهادهای اجتماعی بهره ببرد.
رئیس پردیس البرز دانشگاه تهران از تفکر خلاق برنامهریزی آموزشی به عنوان اساس شکلگیری نسل جدید دانشگاهها نام برد و افزود: یکی از موانع مهم برای تفکر خلاق، کنکور است. غول کنکور یا مافیای کنکور یکی از معضلات جدی در مسیر تفکر خلاق است. آزمونی که جوانان را به یک کالا برای موسسات تستزنی تبدیل و زمینه خشونت علیه جوانان را در خانوادهها فراهم کرده است و فرصت تحقیق را از آنها گرفته تا بخش مهمی از زندگی خودشان را صرف دورههای کنکور کنند و صدا و سیما نیز متاسفانه بهترین ساعات خود را در اختیار این موسسات قرار داده است.
نوربخش در نقد شرایط کنونی اظهار داشت: شاید بتوان گفت امروز دیگر هدف علم؛ علم نیست؛ هدف علم تسخیر جهان هم نیست بلکه هدف اساسی حل مسائل جامعه و کمک به رشد و رفاه مردم و توسعه اجتماعی و اقتصادی است. اگر هدف اولین نسل از دانشگاهها، آموزش و تعلیم شهروندان قانونمدار و آموزش عمومی بود و هدف دانشگاه نسل دوم پژوهش، هدف دانشگاه نسل سوم نه تنها پژوهش علمی و آموزش بلکه کاربردی کردن علم، بهرهبرداری از دانش و خلق فنآوری است.
وی در توضیح بیشتر اظهار داشت: نقش دانشگاههای نسل اول «دفاع از حقیقت» و نقش دانشگاههای نسل دوم «کشف حقیقت» و هدف دانشگاههای نسل سوم «خلق ارزشهای اقتصادی و اجتماعی» است؛ دانشگاههایی که با صنعت و جامعه ارتباط نزدیکی دارند و دیوارهای بلندی بین دانشگاه و جامعه وجود ندارد. یکی از مسیرهای ورود به دانشگاههای نسل سوم توسعه مطالعات میان رشتهای است این در حالی است که اساسا دانشگاههای ایران نه تنها در گذار از مراحل قبل با مشکل مواجه هستند بلکه در ارتباط میان رشتهای با موانع جدیتری مواجه است.
رئیس کنفرانس ملی نقش مطالعات میان رشتهای در توسعه علمی و کارآفرینی کشور، با بیان اینکه تحقیقات نشان میدهد رشتهها در دانشگاهها آمادگی لازم را برای تلفیق یا ترکیب و یا حداقل همکاری ندارند، گفت: تفکر میان رشتهای اساسا مشابه تبادلات گفتمانی در زبان و فعالیتهای جمعی است که در آن مواضع معرفتشناختی تهاتر میشوند و تفهم گفتگویی صورت میگیرد. لذا وام گرفتن از رشتهها مستلزم این است که محقق میان رشتهای لوازم و دستگاههای شناختی و ادراکی به کار رفته را به خوبی بشناسد.
نوربخش، فعالیت میان رشتگی را مستلزم اطلاع به حد کفایت از رشتههای علمی و یادگیری میان رشتهای را منتج به بالا رفتن توان و فهم فرد در تلفیق رشتههای علمی و حل مسئله دانست و افزود: در عصر حاضر با گسترش علم و فنآوری، نظریهها و پارادایمهای مختلفی مطرح شدهاند که بر نحوه تبدیل علم به ثروت، رشد و توسعه تاکید دارند. با پیدایش نظریه رشد درونزا، اقتصاددانان به اهمیت دانش به عنوان عامل اصلی در رشد و توسعه پایدار اشاره کردند. اما به تدریج نظریه دیگری مطرح شد مبنی بر اقتصاد یاد گیرنده، آنها معتقد بودند برای شرایط پویای کنونی این مفهوم بهتر از اقتصاد دانشبنیان است زیرا این اقتصاد بر یادگیری مستمر و تعامل نهادها در نوآوری تاکید دارد در حالی که دانش ایستایی دارد و نسبت به گذشته با سرعت بسیار بیشتری در حال منسوخ شدن است.
وی در ادامه با توجه به مفهوم کارآفرینی، افزود: کارآفرین عاملی است که تمامی ابزار تولید را ترکیب میکند و تغییر و خلق و آفرینش را ممکن میسازد. کارآفرینی محرک اصلی در توسعه اقتصادی است. نوآوری، مشارکت، میان رشتگی، تحول در فنآوری و مخاطرهپذیری از ویژگیهای کارآفرینی است. امروز جهانی شدن بازارها کارآفرینی را ضروری ساخته است. دانشگاههای کارآفرین نیز شکل جدیدی از آکادمیها هستند که در آن علاوه بر تدریس و تحقیق بر تعامل با جامعه، درک نیازها و تقاضاهای آنها و حمایت از نوآوری تاکید میشود. در این مدل مسیر آموزش و تحقیق مدل خطی نیست که از دانشگاه شروع و به دانشگاه ختم شود. بلکه در مدل جدید، در دانشگاههای کارآفرین تحقیق از مسائل جامعه شروع و محصول نیز به جامعه عرضه میشود و در دانشگاه بایگانی نمیشود.
* مولفههای دانشگاه پایدار
نوربخش در پایان این سخنرانی گفت: تحولات اجتماعی مفهوم دیگری را هم چنین مطرح کرده تحت عنوان توسعه پایدار که تحقق آن با دانشگاههای پایدار امکانپذیر است. دانشگاههای پایدار تلاش میکنند پایداری را در کارکردهای اصلی خود و در مسئولیت اجتماعی و ارایه خدمات و ارتباط مستمر با جامعه تعریف کنند. بر این اساس مدل ارتباط دانشگاه و جامعه دچار تغییر شده است و این ارتباط به صورت کنش متقابل و فشرده بین جامعه، دانشگاه و دولت درآمده است. در این مدل هر سه نهاد ضمن حفظ استقلال و هویت خویش بر توسعه ارتباط و درک متقابل و اعتماد متقابل تاکید دارند. دولت دیگر در صدد کنترل و یا نظارت بر دانشگاهها نیست بلکه به دنبال دریافت پاسخها از دانشگاه است و نقد آن را راهگشا میداند؛ دانشگاه نیز در برابر هم دولت و هم جامعه احساس مسئولیت میکند.