جوان بدهکار پس از دوستی تلگرامی با یک زن سر از دنیای مجرمان درآورد و با آموزش‌های دوست تلگرامی‌اش شروع به سرقت از خانه‌ها کرد.

به گزارش همشهری، متهم که هادی نام دارد آخر هفته‌ها و در تاریکی شب از طریق بالکن یا پنجره وارد آپارتمان‌ها در شمال و شمال‌غرب پایتخت می‌شد و دست به سرقت طلا و جواهرات واحدهای طبقه اول می‌زد. سرقت‌های مهدی ادامه داشت و با شکایت مالباخته‌ها، تحقیقات برای دستگیری سارق خانه‌ها آغاز شده بود تا اینکه چند روز پیش فردی با پلیس تماس گرفت و گفت یکی از آشنایانش مدتی قبل از یکی از شهرهای غرب کشور به تهران آمده و با همدستی زنی دست به سرقت از خانه‌ها می‌زند.

همین تماس کافی بود تا مأموران با اطلاعات به‌دست آمده، هادی را در خانه مجردی‌اش در جنوب تهران به دام اندازند. این پرونده در ادامه برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار قاضی علی وسیله‌ایردموسی، بازپرس دادسرای ویژه سرقت قرار گرفت و تحقیقات برای دستگیری همدست جوان سارق ادامه دارد.

  •    سرقت در ۱۰دقیقه

متهم مردی ۴۰ساله است که هیچ سابقه‌ کیفری ندارد و نخستین باری است که دستگیر می‌شود. او می‌گوید زنی جوان همدستش بوده اما مدت‌هاست که از او خبری ندارد. در ادامه گفت‌وگو با متهم را می‌خوانید.

  • چه شد که تصمیم گرفتی در ۴۰سالگی دست به خلاف بزنی؟

راستش را بخواهید بدهکار بودم. من ۲سال پیش با همه سرمایه‌ام در شهرستان رستورانی راه انداختم. می‌خواستم برای خودم کار کنم اما از بخت بد من همه‌چیز ناگهان گران شد. کم‌کم در کارم شکست خوردم و تا به‌خودم آمدم دیدم ۱۸۰میلیون تومان بدهکار شده‌ام. این پول برای من خیلی زیاد بود آن هم در یک شهر کوچک. این شد که وسوسه سرقت به جانم افتاد.

  • چه شد که برای سرقت از شهرستان راهی پایتخت شدی؟

مدتی قبل در تلگرام با زنی آشنا شدم؛ یعنی درست همان زمان که طلبکاران مدام به من زنگ می‌زدند و پولشان را می‌خواستند. چندبار با این زن و دوستش قرار گذاشتم و آنها را دیدم. وقتی متوجه شدند که من بدهکارم پیشنهاد سرقت به من دادند. زن جوان وسوسه‌ام کرد و گفت خودشان از مدت‌ها قبل برای سرقت به تهران می‌روند و بعد از چند سرقت به شهرستان برمی‌گردند. آنقدر در گوشم خواند که بالاخره قبول کردم دزدی کنم. اما بلد نبودم و زن جوان که افسانه نام داشت گفت سرقت را به من آموزش می‌دهد، به شرط آنکه در ۳ یا ۴سرقت اول هرچه طلا گیرم آمد برای او باشد. من هم قبول کردم.

  • بعد از آن تصمیم به سرقت گرفتی؟

بعد از آن با افسانه راهی تهران شدم. او به من آموزش داد که چطور از بالکن یا پنجره وارد خانه‌ها شوم و در عرض ۱۰دقیقه دست به سرقت بزنم. من هم در ۳ یا ۴سرقت اول هرچه طلا گیرم آمد به او دادم. البته او در این سرقت‌ها زاغ‌زنی می‌کرد و مراقب بود که اتفاقی نیفتد.

  • چقدر از سرقت‌هایی که انجام دادی گیرت آمد؟

نمی‌دانم. من فقط پول، طلا و سکه سرقت می‌کردم و همه آنها را به طلبکارانم می‌دادم. البته با بخشی از پول سرقت‌ها خانه‌ای اجاره کردم تا مجبور نشوم از تهران به شهرستان بروم. مدتی هم افسانه با من زندگی کرد اما وقتی سهمش از آموزش سرقت را گرفت از پیش من رفت و دیگر از او خبری نداشتم. سرقت‌های بعدی را به تنهایی انجام می‌دادم.

  • چه شد که لو رفتی؟


فکر می‌کنم یکی از بستگان نزدیکم که دست مرا خوانده بود مرا لو ‌داد و حالا که دستگیر شده‌ام به‌شدت پشیمانم.