حال در این کشور که میزان تبخیر سالیانه به مراتب بیش از میزان نزولات اعم از باران، برف، تگرگ و ... است طبعا بدنههای آبی کشور مانند رودخانهها، تالابها و دریاچهها از اهمیت فراوانی برخوردارند.
حیات تالابها و دریاچهها صرفا متکی به آبی است که رودخانهها به آنها میریزند به عنوان مثال از جمع حدود 7 میلیارد متر مکعبی که آب همه ساله به دریاچه ارومیه میریخت حدود 5/5 میلیارد از طریق رودخانههای متعدد مانند زرینهرود، سیمینهرود، باراند و زچای و... تامین میشد.
با این همه، با کمال تاسف در برنامهریزی برای استفاده از آب این رودخانهها و به خصوص احداث سد، سهمی برای طبیعت و یا بهتر بگوییم دریاچهها و تالابها منظور نمیشود و فقط و فقط سهم آب برای مصارف کشاورزی و باغداری منظور میشود و طبعا بدنه آبی که از رودخانهها مشروب میشود رو به تباهی و نابودی میرود.
مثلا با محرومشدن دریاچه ارومیه ملاحظه میشود که وسعت این دریاچه باستانی که زادگاه زرتشت پیامبر است به شدت کاهش یافته و عمق آب حدود 6 متر کاهش یافته است. این امر در نهایت کاملا به ضرر کشاورزانی است که سدها به خاطر کشاورزی آنان احداث شده است. در این شرایط باید سهم طبیعت کنارگذارده شود تا حقآبه تالابها و دریاچهها محفوظ بماند و ضمن حفظ حق آبه کشاورزان، برای احیای تالابها و دریاچهها نیز آب جاری شود.
با توجه به اینکه در کشور ما چنین حقآبهای برای طبیعت لحاظ نمیشود، ساختمان سدها بزرگترین تهدید را برای بدنه های باارزش آبی ایجاد میکند. لازم به ذکر است که در پنجاهمین سالگرد تاسیس بانک جهانی اعلام شد که 80 درصد سدهایی که از سوی این بانک احداث شده از نظر زیستمحیطی نباید احداث میشد.
همه این سدها در کشورهای در حال توسعه و فقیر مانند بنگلادش احداث شدند. احداث جاده در تالاب انزلی نیز موجب کاهش آب رودخانههای مشروب کننده تالاب همانند زرجوب شده است و در صورت ادامه ساختار جادهها و احداث پلها با پایههای فلزی با فاصله کم، سرنوشت این تالاب نیز مانند دریاچه ارومیه خواهد شد.
دریاچههای بختگان، طشک و تالابهای کمجان نیز ظاهرا به چنین سرنوشتی مبتلا خواهند شد. مشروح واقعه اینکه این مناطق در منطقه غرب کشور و در کوههای زاگرس قرار گرفته و از شیراز 50 تا 60 کیلومتر فاصله دارند. طشک و بختگان دریاچههای دوگانه آب شور هستند.
ارتفاع این بدنههای آبی 1525 متر از سطح دریاهای آزاد است و نیز منطقه تالاب دایمی آب شیرین به نام کمجان که از آبهای فصلی نیز در آن میریزند. رود گور این تالاب را مشروب میکند. در اثر سرریز تالاب کمجان، رودخانه طشک از آن در غرب تالاب جاری میشود.
همچنین چشمه دایمی گامون در شمال غربی این تالاب، آب شیرین به تالاب کمجان میریزد. دریاچه بختگان قسمت اعظم آب خود را از کانال اصلی رود گور که به غرب آن وارد میشود،دریافت میکند. بختگان و طشک توسط یک نوار باریک خشکی از یکدیگر جدا میشوند. ولی در طول فصول بارانی به هم متصل میشوند و یک بدنه آبی وسیع را که حدود 136500 هکتار وسعت دارد تشکیل میدهند.
در صورت خشکسالیهای متوالی، دو دریاچه ممکن است کاملا خشک شوند غیر از نواحی چشمهها، مانند چشمه گامون در گوشه شمال غربی دریاچه طشک و چشمه سهلآباد در سواحل جنوبی دریاچه بختگان. میزان شوری این دو دریاچه در نقاط گوناگون کاملا به نحو غیرمنتظرهای متفاوت است. این دریاچهها از نظر مواد غذایی فقیرند و گیاهان آنها عموما از جلبکهایی تشکیل شده که در آب غوطهورند.
تالاب کمجان سابقاً حدود 10000 هکتار را شامل میشد که دارای نیزارهای وسیع و متراکم بود. از سال 1345 بهرهبرداری از آب شیرین تالاب کمجان برای برنجکاری آغاز شد. اکنون فقط از وسعت سابق 5250 هکتار باقی مانده است که شامل مناطق و زمین های مرطوب نیزاری است و نیز وسعتهای فراوان شالیکاری در اطراف تالاب به وجود آمدهاند.
با شروع بهرهبرداری از آب شیرین، تالاب آب شور رو به افزایش گذاشت و به دلیل شوری آب و نیز کاهش مقدار آن بسیاری از زمینهایی که به منظور کشاورزی اختصاص یافتهاند تا به حال کشت نشدهاند، برخی از کانالهای آبیاری انباشته از نمک و املاح شدهاند و مناطقی از زمینهایی که زهکشی شدهاند، مجدداً تبدیل به تالاب شدهاند و علاوه بر آن تالابهای جدید در دهانه کانالهای زهکشی تشکیل شدهاند. این تالابهای نوظهور با گیاهان خشبی و علوفه پوشیده شدهاند که از آن برای چرا استفاده میشود.
تپههای اطراف این مجموعه و نیز دشت وسیع تالاب، زمین مناسبی برای زاد و ولد انواع پرندگان را به وجود آورده است. این دریاچهها در زمستان تعداد بیشماری از پرندگان آبزی را پذیرایی میکند. حدود 000/120 تا 000/140 پرنده روی آب چر (اردکها، مرغ آبیها و غازها)، و نیز حدود 000/50 فلامینگو، هر سال در این مناطق زمستانگذرانی میکنند. این فلامینگوها، جمعیت تخمگذار دریاچه ارومیه هستند که برای زمستانگذرانی به این مناطق کوچ میکنند. عقاب دشتی به تعداد زیاد در زمستان حضور دارند.
اردک مرمری (نادر) در این مناطق زمستانگذرانی و نیز زادآوری میکنند. پلیکان خاکستری در منطقه حضور دارد.
با وجود تغییراتی که در تالاب کمجان روی داده، این تالاب منطقه تغذیه بسیاری از پرندگان از جمله لکلک سفید، واکراس سیاه است.
سایر پرندگان حائز اهمیت که در منطقه حضور دارد عبارتنداز: بادخورک کوچک، چکاوکها، پیت نوک دراز، دمسرخ، تنسک دشتی، سهره شیپوری، سهره مغولی و سایر جانداران که در این مجموعه بینظیر دیده میشوند عبارتنداز: روباه، خرس قهوهای، گربه کاراکل(نادر)، پلنگ (نادر)، غزال و قوچ کوهی...
نتیجهگیری
شاید در نظر غیرمتخصصین و از روی ظاهر، اهمیت چندانی مثلاً برای حضور پیت نوک دراز، دم سرخ و تنسک دشتی یا سهره مغولی قایل نباشیم و بسیاری هم اصلاً این جانوران را نشناسند ولی مسئله مهم آن است که در این مجموعه حیات حضور دارد. این دریاچهها و تالاب تا وقتی ارزش دارند که ظرفیت حیاتی داشته باشند. این مجموعه زیبا و بینظیر حیاتی که شامل 220گونه پرنده باشکوه است در استانی خشک قرار گرفته است و طبعاً نمیتوان نسبت به سرنوشت آن بیتوجه بود!
رودخانه اصلی که طشک، نیریز و بختگان و تالاب کمجان را سیراب میکند رودخانه بلاغی است. این رودخانه در طی مسیر خود به سعادتآباد رسیده و سپس به سیوند میرسد در محل پل خان به کر میریزد و رود کر تأمین کننده اصلی آب بختگان و طشک است. با احداث سد سیوند، آب رود بلاغی از تالابها قطع میشود و همان که بر سر دریاچه ارومیه آمد، بر سر این بدنههای باارزش آبی خواهد آمد.
امروزه تالاب کمجان کاملاً از بین رفته و از آن همه شکوه و لطف طبیعت زمینهای شالیزاری و شورهزارهایی باقی مانده که اثری از حیات در آن نیست و تالابهای بختگان و طشک در انتظارند تا دست ما انسانها برای آنها چه رقم بزند. اکنون که سد احداث شده، آیا به راستی نمیتوان مقداری از آب پشت سد سیوند را برای احیای تالابهای باارزش و بینالمللی استان فارس اختصاص داد؟ سهم طبیعت را نمیتوان از این همه ساخت و ساز و عمران جدا کرد؟ آیندگان در مورد ما چه فکر خواهند کرد؟