این را دوم تیر امسال خبرگزاری مهر در گزارشی از قول علیرضا کاظمی، معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش منتشر کرد.میتوان حالا از مسئولان کشور در همه ردهها و شاخهها و از پدر و مادرها و از همه ما شهروندان این کشور سؤال کرد وقتی خبر و عکسهای فاجعه شوشتر منتشر شد، خواب از چشم چند نفر پرید؟ چند روز پیشتر که جوانی 21ساله در تهران با وعده نشان دادن خرگوش، 2کودک را فریب داد و آنها را به خانهاش برد و...، چند نفر بغض کردند و اشک ریختند؟
وقتی پارسال خبر ماجراهای مدرسهای در تهران پخش شد چندنفر حالشان بد شد؟ وقتی خبر پیداشدن جسد ملیکا منتشر شد چه؟ تانیای هفتساله که بهدست پدرش فلج شد چه؟ ترنم سهساله که بهخاطر آزارها جان داد چه؟ خبرهای دیگر چه؟
این سؤالها را نباید فقط برای مسئولان طرح کرد بلکه همه ما و بهویژه پدر و مادرها هم مخاطب این پرسشها هستند. چه مسئول دولتی، چه مسئول نیروی انتظامی، چه مسئول قضایی و چه پدر و مادر و سرپرست کودک و نوجوانی باشیم که در معرض آزار و اذیت قرار گرفته، این روزها باید از خود بپرسیم که آیا همچنان میخواهیم این رویدادها را بپوشانیم و پنهان کنیم؟ تجربه نشان داده این کار دیگر نه شدنی است و نه فایدهای دارد. علاوه بر این احتمال انعکاس نامناسب، اغراقشده و... هم هست که ممکن است کودک آسیبدیده و خانوادهاش را دچار آسیب و آزاری مضاعف کند.
حالا باید از خود و از کارشناسان و متخصصان بپرسیم که برای آموزشِ شیوههای اطلاعرسانی مناسب و آگاهسازی دقیق و مؤثر به کودکان و نوجوانان، به پدر و مادرها، به مسئولان، به خبرنگاران و به بقیه بزرگترها چه باید کرد؟ مگر نه اینکه این خبرها باید تن و جانمان را به درد بیاورد و دیدن این زشتیها بیقرارمان کند تا چارهسازی کنیم؟ باید برای تغییر وضعیت خودمان و کودکانمان دست به کاری بزنیم. همه میدانیم به قول متن آغاز فیلم مستند خانه سیاه است: «دنیا زشتی کم ندارد.» اما باز هم به قول فروغ در ادامه همان جمله: «زشتیهای دنیا بیشتر بود اگر آدمی بر آنها دیده بسته بود، اما آدمی چارهساز است...».
هرچند متأسفانه اتفاق شوشتر نه نخستین رویداد کودکآزاری و تجاوز به کودکان و نوجوانان در کشور و در دنیا بوده و نه احتمالا آخرین آنها؛ اما در کنار این قبیل فاجعهها، اتفاق دیگری هم دارد میافتد. اتفاق دوم نترسیدن، تسلیم نشدن، اعتراض و دیده بر زشتیها نبستن است. این سالها این اتفاق هم دارد رخ میدهد و همین امیدوارکننده است که این دردها را چاره کنیم.
همین مهرماه گذشته و در آستانه روز جهانی کودک، رضا جعفری -رئیس اورژانس اجتماعی کشور- آماری داد که حاصلش میشود اینکه در سال گذشته دستکم فقط در میان خشونتهای خانگی گزارش شده، بیش از 130هزار کودکآزاری بوده که بیش از 5هزار مورد از آنها، به آزارجنسی کودکان و نوجوانان مربوط میشود.
این حرفها تلخ هستند و من هم وقت نوشتن آنها دلم گرفته است؛ اما با نگفتن و دیده بستن بر زشتیها اتفاق بهتری برایمان نمیافتد، باید آموزش و آگاهیبخشی درست و برنامهریزیشده را به مطالبهای عمومی تبدیل کنیم؛ آموزش و آگاهیبخشی خودمراقبتی به کودکان و نوجوانان برای تقویت آنها در مقابله با انواع آزار و آموزش شیوههای مراقبت از کودکان و نوجوانان به بزرگترها، برای کمک به آنان و گزارش موارد مشاهده شده.
باید از خودمان شروع کنیم؛ به منابع علمی مراجعه کنیم. از روانشناسان و روانپزشکان سؤال کنیم. از مدرسهها بخواهیم وقتی را به آموزش خودمراقبتی اختصاص بدهند. از مدیران رسانهها بخواهیم درباره چگونگی انعکاس این اخبار به خبرنگاران آموزش بدهند. از صدا و سیما بخواهیم وظایفش را در این زمینه انجام بدهد. از مسئولان بخواهیم برای کمک به آسیبدیدگان این رویدادها و پیشگیری از وقوع این قبیل حوادث برنامهریزی کنند و... باید باور کنیم که همه ما لازم است چیزهایی یاد بگیریم تا هم بتوانیم درست اقدام کنیم و هم آموختهها را به کودکان امروز و پدران و مادران فردا منتقل کنیم.