یکم : گروه قابل توجهی از کارگران کشور ماههاست که حقوق نگرفتهاند.
دوم: وضعیت هر کشوری حاصل تصمیمات مدیریت آن کشور به معنای عام است.
سوم: مدیران تصمیمگیر و تصمیمساز کشور در قوه مجریه و زیر مجموعه بزرگ آن، قوه قضائیه با تمام گستردگی آن، قوه مقننه، نهادهای عمومی مانند شهرداریها، نهادهای زیر نظر دفتر رهبری شامل مجموعه بزرگی از نهادها، سازمانها و موسسات؛ مستقر هستند.
پیشنهاد: مجموعه این تصمیمگیران از جایگاه مدیر به بالا زین پس یک ماه در میان حقوق بگیرند و این مبلغ با مکانیزمی، به کارگرانی که حقوق نمیگیرند پرداخت شود.
این کار نه لطف به کارگران است و نه منتی سر آنهاست. این پول به صورت قرض به کارگران داده شده و هر وقت آنها حقوقهای عقب افتادهشان را گرفتد با همان مکانیزم به حساب این مدیران واریز شود.
تصمیمسازان همانطور که از مواهب کار خود بهرهمند میشوند باید هزینههای تصمیمات خود را هم بدهند. همانطور که مردم را به پذیریش تنگناها دعوت میکنند، دست کم باید خودشان نیز این وضعیت را تجربه کنند.
بدیهی است رفع مشکل کارگران و وضعیت اقتصادی با این شیوهها مطلقا میسر نیست اما از طرف دیگر شایسته نیست گروهی فقط نصیحت کنند و گروه دیگری تحمل. تجربه نشان داده اگر تصمیمسازان و تصمیمگیران مشکلی را به صورت شخصی تجربه کنند، سریعتر به سراغ راهحلهای واقعی خواهند رفت.