که نام تو
بودن را
شدن را
ممکن میکند.
- ۲
تو که خواستی
از هیچ، ذرهها آفریده شدند
و از آن زمان
تو که نگاه میکنی
ذره جان میگیرد
در درون خود رشد میکند
و ستارهای متولد میشود
نگاه میکنی
و کهکشانی شکل میگیرد
نگاه میکنی
و هستی وسعتی به گستردگی نگاه بیانتهای تو مییابد.
- ۳
تو فرمان دادی و از آن هنگام
خورشید
هر روز، با نام تو
از پشت کوههای بلند بالا میآید
و نور و گرما
بر سر و روی این دنیا میپاشد.
- ۴
تو فرمان دادی و از آن هنگام
دانههای برف
قطرههای باران
همیشه در دل ابرها منتظر میمانند
تا فرشتهها نام تو را بر زبان بیاورند
و ابرها با تمام مهربانیای که از نام تو میگیرند
تمام خود را
در قطرههای باران
در دانههای برف
نرمنرم بر زمین بریزند
و سپیدش کنند
سیرابش کنند