همشهری آنلاین: نشریه فارین پالیسی سیاست آمریکا در قبال عربستان را به چالش کشیده و نوشت که محمد بن سلمان ولیعهد سعودی بدتر از یک جنایتکار است.

این نشریه آمریکایی در تارنمای خود با انتشار مقاله ای این پرسش را 'که چرا همه از دست ولیعهد سعودی عصبانی هستند؟» مطرح کرد.  


فارین پالیسی در این مقاله که با عنوان «محمد بن سلمان بدتر از یک جنایتکار است» نوشت: «هیاهو». مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا در یادداشتی در روزنامه وال استریت ژورنال واکنش کنگره به قتل جمال خاشقچی و انتقادات گزنده از محمد بن سلمان ولیعهد سعودی را چنین توصیف کرد. او این واکنش ها را «فشار رسانه ای» نیز نامید. آن یادداشت با تمرکز بر ایران مسئولیت قتل خاشقچی در ساختمان کنسولگری عربستان در استانبول را از ریاض منحرف می کند و استدلال می کند که عربستان سعودی متحد مهمی است که نمی توان آن را سرزنش کرد.  

مقاله پمپئو فاقد ظرافت بود و مطلقا هیچ کسی را قانع نکرد. اما او یک نکته داشت. پاسخ کنگره به قتل خاشقچی ظاهرا خارج از رویه آن بود. کنگره به طور کلی هرگز علاقه ای به سرنوشت روزنامه نگاران در سراسر دنیا نداشته و عموما مقهور دولت های آمریکا بوده که به بهانه امنیت ملی «روابط راهبری» با متحدان نامشروع را توجیه کرده اند.

وقتی صحبت تجاوزهای عربستان به میان می آید عده کمی هستند که علاقه چندانی به یمن نشان داده باشند یا از فعالان زندانی صحبت کرده و نسبت به قدرت طلبی ولیعهد سعودی واکنش نشان داده باشند. واکنش سیاسی به مساله خاشقچی عجیب است زیرا با توجه به مواضع کنگره، این نهاد باید بن سلمان را دوست داشته باشد، چرا که وی با ایران مخالف است، با اسرائیل رابطه برقرار کرده، به زنان اجازه رانندگی داده و می خواهد افراط گرایی را سرکوب کند.

علاوه بر دلایل آشکاری مانند دخالت نظامی فاجعه بار در یمن، قتل بی شرمانه خاشقچی، زندانی کردن اصلاح طلبان، استعفای تحمیلی نخست وزیر یک کشور، ایجاد خندق در اطراف یک کشور همسایه و تکبر آشکاری که باعث فشار بر بن سلمان شده است، چه دلایل پنهانی در پشت آن قرار دارد؟

نخست، سیاست حزبی قرار دارد. شمار قابل توجهی از جمهوریخواهان منتقد ولیعهد سعودی و رویکرد دولت دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا نسبت به عربستان هستند. سناتور جمهوریخواه «لیندسی گراهام» اخیرا به شدت انتقاداتی را وارد کرده و هم حزبی وی سناتور «مایک لی» نیز همواره تلاش کرده است سعودی ها را نسبت به بحران انسانی در یمن پاسخگو کند. هفته گذشته ۱۴ سناتور جمهوریخواه به همراه ۴۷ سناتور دموکرات و دو سناتور مستقل به پیشبرد قطعنامه ای در صحن سنا درخصوص پایان حمایت آمریکا از اقدامات نظامی عربستان در یمن رای مثبت دادند اما ۳۷ سناتور جمهوریخواه رای منفی دادند.

اما یکپارچگی و عصبانیت شدید دموکرات ها در این زمینه است که بیش از همه قابل توجه است. این مساله تا حدودی به روابط شخصی نزدیک میان خانواده ترامپ و ولیعهد سعودی بازمی گردد.  

خارج از دالان های کنگره، مفسران این گمانه زنی را مطرح کرده اند که تلاش رئیس جمهوری برای حمایت از بن سلمان و ممانعت از مقصر دانستن وی در قتل خاشقچی به ارتباطات تجاری سازمان ترامپ با عربستان سعودی ربط دارد. این درحالی است که «جرد کوشنر» داماد و مشاور ارشد رئیس جمهوری تا دیروقت بیدار می ماند و با ولیعهد عربستان قصه هایی برای هم می گویند و استراتژی هایی تعیین می کنند. سعودی ها که هنوز از سیاست های «باراک اوباما» رئیس جمهوری سابق آمریکا عصبانی هستند اجازه دادند که به مساله ای حزبی تبدیل شوند. آنها (به همراه اسرائیلی ها، مصری ها و اماراتی ها) در تیم ترامپ قرار گرفته اند.  

دوم، به نظر می رسد عصبانیت از عربستان به دلیل قتل خاشقچی با مسائل ناتمام مربوط به حملات یازده سپتامبر در نیویورک و واشنگتن ارتباط دارد. روزنامه نگاران در مصر، ترکیه، مجارستان و روسیه به طور مرتب با آزار و اذیت مواجه هستند اما نام و نشان آنها عموما پنهان می ماند، البته به جز برای گروه کوچکی از تحلیلگران و فعالان که سازمان هایی مانند دیدبان حقوق بشر، عفو بین الملل و کمیته حمایت از روزنامه نگاران حضور دارند. این بار تفاوت در اطلاع مقام های آمریکایی از مسئولیت سعودی ها در حملات یازده سپتامبر است. به نظر می رسد که آنها این بار در پی قتل فجیع خاشقجی به سعودی ها اعلام کرده اند که دیگر بس است.  

همه می دانند که ۱۵ نفر از ۱۹ هواپیماربا سعودی بودند اما جامعه آمریکا هنوز هم در مورد ابعاد ارتباط مستقیم این حملات به عربستان سعودی در بی اطلاعی نگه داشته شده اند. شاید بخش هایی از کمیسیون یازده سپتامبر از دسترس عموم دور نگه داشته شده است تلاشی برای حفاظت از منابع و روش های کسب اطلاعات باشد آنها این مساله موجب برانگیختن شک و سوءظن در خصوص نقش سعودی ها در همدستی با ۱۵ تروریست شناخته شده می شود. عمق خشم آمریکا سال ۲۰۱۶ در «قانون عدالت علیه حامیان تروریسم» انعکاس یافت که راه را برای خانواده های قربانیان یازده سپتامبر باز کرد تا در دادگاه های آمریکا علیه عربستان شکایت کنند.  

قتل خاشقچی بر خشم نهان ناشی از یازده سپتامبر افزوده است. بن سلمان در رفتار وحشتناکی درگیر شده است و بسیاری ها در واشنگتن دیگر لازم نمی بینند رفتار بد سعودی ها را پنهان کنند.

واشنگتن نیز از ولیعهد نفرت پیدا کرده است زیرا او نماینده دنیایی است که به نظر می رسد از کنترل خارج می شود. خاشقچی نه اولین و نه آخرین فردی خواهد بود که قربانی خشونت دولتی می شود. قتل فجیع او در شرایطی رخ می دهد که روزنامه نگاران، دانشگاهیان، اصلاح گرایان و منتقدان در هر جایی از فیلیپین و پاکستان تا بحرین و آمریکا مورد حمله قرار می گیرند. اگر بن سلمان پاسخگو نشود همه عرف های باقیمانده در مقابله با قلدری بین المللی که قتل خاشقچی نمونه آن است، ازبین خواهد رفت. ناظران بیم آن دارند که این مساله برای هر کسی که خط قرمزی را در رابطه با یک رهبر رد می کند، پیش آید.

نکته آخر اینکه، گرفتار بحث شدید جامعه سیاست گذاری در مورد رهبری اش به عنوان وارث احتمالی تاج و تخت در عربستان شد. برخی تحلیلگران متقاعد شده بودند که او اصلاح گری است که لایق حمایت آمریکاست. آنها به اشتیاق وی مهار پلیس مذهبی، ارائه حق رانندگی به زنان و سختگیری ها اجتماعی سعودی و مهندسی مجدد اقتصادی اشاره می کردند و او را بهترین فرد برای انجام این کارها می دانستند. سایر ناظران نیز او به گونه کاملا متفاوتی می دیدند، فردی تشنه قدرت و بدون ملاحظه کاری می دانستند که تا زمانی که مخالفان را در بند نگه می دارد و علیه فقیرترین کشور منطقه جنگ به راه می اندازد، سزاوار اصلاح اصلاح گرا نامیده شدن نیست. حق با کسانی است که به او بدبین بودند.

به رغم تلاش های دولت ترامپ برای پشت سرگذاشتن مساله قتل خاشقچی، این کار دشواری است. تمام این ماجرا نه تنها بی رحمی بن سلمان و اطرافیانش را نشان می دهد بلکه نفرت آمریکایی ها هم نمایش می دهد که در پس افشاگری های قطره چکانی دولت ترکیه و مقام های بی نام اطلاعاتی آمریکا جریان دارد. پمپئو سعی کرد که روابط آمریکا و سعودی ها را بخش بندی کرده و بگوید که با مساله ایران باید به طرز متفاوتی برخورد شود اما جمال خاشقچی و خشم ناشی از قتل وی نشان داده است که وی امکان این کار را نخواهد داشت.