- مهران کرمی | مدیر مسئول: سیاستزدایی از همشهری
همشهری بنگاهی رسانهای است که از بدو تاسیس نگاهی نو و مبتنی بر پرهیز از کلیشهها و دستهبندیهای سیاسی و بهگونهای روشنتر سیاستزدگیهای رایج داشت و با رویکردی اجتماعی و بهویژه شهری پا به حیات مطبوعات کشور گذاشت. آن زمان نیز بسیاری از سیاستمداران و فعالان عرصه عمومی این نوع نگاه را برنمیتافتند، ولی همشهری جای خود را به سرعت در میان مردم باز کرد و در زمانی کوتاه پرتیراژترین روزنامه کشور شد. با این حال مشی کمتر سیاسی همشهری به معنی بیتوجهی به اصل سیاست نبود و بهعنوان روزنامهای تأثیرگذار در سپهر سیاسی کشور در ۲ دهه گذشته حضور داشته است.
سیاسی شدن همشهری محصول نگاه به قدرت سیاسی در مدیریت شهری بود. معروف بود که همشهری رئیسجمهورساز است و سیاستمدارانی که در این سالها سکان مدیریت شهری را بر عهده گرفتهاند از این اسب زین کرده برای رسیدن به پاستور استفاده میکردند. با انتخابات شورای پنجم و به پیروزی رسیدن اصلاحطلبان از آغاز این سخن میان شوراییان مقبولیت یافت که شرط رسیدن به صندلی بهشت دست کشیدن از پاستور است. محمدعلی نجفی با پذیرش این شرط سکاندار شهر تهران شد، ولی عمر مدیریتش بر شهر به سالی نکشید و از پس او محمدعلی افشانی نیز در قواره مدیری اجرایی با اهداف عمرانی و نه سیاسی ظاهر شد اما گرداب قانون بازنشستگی او را هم به کام خود کشید تا این بار نوبت به پیروز حناچی برسد که با تخصص خود در حوزه شهرسازی و معماری و سابقه آشنایی و حضور در مدیریت شهری این پیام را به شهروندان بدهد که بسامان رساندن امور کلانشهر پایتخت برایش بیش از هر کنش سیاسی دیگر اهمیت دارد و او نمیخواهد از جیب شهروندان تهرانی برای اهداف سیاسی هزینه کند.
اینک که بهنظر میرسد مدیریت شهری تهران پس از یک سال و نیم، سامانی نسبی یافته و به ثبات نزدیک شده، مؤسسه همشهری که در ۲۶ سال گذشته بیش از هر نهاد دیگری نامش یادآور شهرداری تهران است نیز این سامانیابی و رسیدن به آرامش را شرط ورود به دور جدیدی از حیات رسانهای متناسب با شرایط کنونی کشور و جامعه و تحولات عرصه روزنامهنگاری میداند؛ از اینرو مدیریت همشهری در این دوره جدید بنا را بر آن گذاشته است تا ضمن داشتن نگاه و تحلیل سیاسی در چارچوب ساختار نظام جمهوری اسلامی، از ورود به سطح منازعات سیاسی که خواست مخاطبان فرهیخته همشهری است، پرهیز کند. به این منظور همشهری در رویکرد جدید میکوشد که اخبار و اطلاعرسانی از حوزه سیاست و حتی تحلیلها و موضعگیریهای سیاسی را با رویکرد فرهنگی به خوانندگان ارائه و بهعبارتی از حوزه سیاست نیز سیاستزدایی کند. سیاستزدایی از حوزه سیاست به معنای پذیرش این واقعیت تلخ در سپهر سیاسی ایران است که افراد، احزاب، گروهها و جریانهای سیاسی بیش یا کم به مسائل سیاسی و حتی منافع ملی از دریچه منافع فردی، حزبی و سیاسی خویش مینگرند و کار کشورداری و تدبیر ملک را فروگذار کردهاند و رسانهها نیز در این مسیر با سیاستمداران همراستا و همداستانند و بلکه بهتر است گفته شود ابزار دست آنها قرار گرفتهاند؛ درصورتی که قرار گرفتن در موقعیت خطیر اطلاعرسانی و شفافیت از حوزههای قدرت و اقتصاد نیازمند حضور و فعالیت مطبوعات آزاد و مستقل از اراده سیاستمداران و قدرتمندان است. همشهری در این راه سخت و البته پیمودنی نیازمند دستها و کمکهایی است که در این کشور همچنان منافع ملی را بر منافع جناحی، سیاستسازی را بر سیاستبازی و سیاستگذاری و فرهنگ را بر سیاستزدگی ترجیح میدهند و به نجات کشور و رسانههای آن از شرایط نهچندان مطلوب کنونی میاندیشند.
- شهریار شمسمستوفی | سردبیر: سرمایه انسانی بنیان بیبدیل
در دهه ۷۰ وقتی مطبوعات سیاه و سفید در قطع بزرگ به رویه تکراری صد ساله عمر خود منتشر میشدند روزنامه همشهری از بدو تاسیس در سال ۷۱ سعی بر آن داشت تا طرحی نو در اندازد و تا همین امروز بسیاری از نخستینهای مطبوعات ایران را بهخود اختصاص داده است؛ نخستین روزنامه رنگی، نخستین روزنامه با قطعی متفاوت، نخستین روزنامه با حجم مناسبی عکس تولیدی و ...
پرتیراژترین روزنامه ایران با حرفهایترین تیم ممکن کار خود را آغاز کرد؛ این ادعا نیست بلکه حقیقتی عریان است. همشهری کوشید نهتنها در فرم که در محتوا هم تغییری درخور به مخاطبان خود ارائه دهد. این روزنامه به نوعی نقش مادر مطبوعات مدرن ایران را بهخود گرفت و با تربیت نیروی انسانی کارآمد در شکلگیری روزنامههای پس از خود نقش بسزایی ایفا کرد.
همشهری با اینکه عنوان رسانه شهرداری بودن را به دوش میکشید همیشه در تلاش بود تا صدای بحق شهروندان باشد نه شهرداری، اگرچه در این مسیر گاه دچار انحرافاتی هم شد اما همچنان زبان مردم باقی ماند. مردم را با حقوق شهروندی و شهرنشینی خود آشنا کرد و تصویری تازه از شهروند بودن ارائه داد؛ شهروندی که میتواند مطالبات خود را در صفحات روزنامه خود منعکس کند. این روزنامه از همان ابتدا با رویکردی اجتماعی بهدنبال ایجاد یک پویایی اجتماعی در ساختار جامعه بود تا تلنگری باشد بر جامعه رخوتزده بعد از جنگ. شاید نخستین چیزی که نیاز همان روزها بود حضور گستردهتر رنگ بود تا روحیه نشاط را به مردم بازگرداند و همشهری هم رنگ داشت و هم بوی تازگی. اما این همه، راز موفقیت همشهری نبود. شاید گزاف نباشد اگر اصلیترین عامل موفقیت همشهری را تکیه آن بر منابع انسانی بدانیم. همشهری در همان ابتدا با به کارگرفتن زبدهترینهای مطبوعات زمان یکی از حرفهایترین تحریریههای روز را در کنار خود داشت و مدیران روزنامه هم به تحریریه خود بها میدادند. تمامی کارمندان این روزنامه از درآمد بالاتری نسبت به همکاران خود در جاهای دیگر برخوردار بودند و مؤسسه تلاش میکرد علاوه بر دستمزد امکانات جانبی و رفاهی خوبی برای کارمندان خود فراهم کند. مدیران روزنامه با اعتلای جایگاه خبرنگاران خود در واقع جایگاه روزنامهنگاران را در جامعه بازتعریف کردند و نشان دادند که خبررسانان اگر غم نان نداشته باشند قادرند که خود در جهت توسعه عدالت اجتماعی به نحو شایستهای تلاش کنند. و شاید همینجاست که یکی از بزرگترین افتخارات مطبوعات ایران در همین روزنامه شکل میگیرد و آن نخستین انجمن صنفی روزنامههای بعد از انقلاب اسلامی است که به همت خبرنگاران این نشریه پایهگذاری شد؛ انجمنی که هر چند فراز و فرودهای بسیار بهخود دید اما سنگ بنایی شد تا روزنامهنگاران را به دستیابی به حقوق صنفی خود ترغیب و تشویق کند.
این روزنامه همچنین با برگزاری دورهها و کلاسهای متعدد به کمک تیم حرفهای خود به تربیت نسلی دیگر از روزنامهنگاران پرداخت که بعدها همانها بدنه نشریات دیگر کشور را شکل دادند. کم نیستند روزنامهنگارانی که امروز میتوانند ادعا کنند که کار حرفهای خود را از روزنامه همشهری آغاز کردهاند. همشهری بیگمان خود یک مدرسه روزنامهنگاری است که هنوز قادر به تربیت نیروی انسانی برای مطبوعات کشور است. همشهری همچنین با گردآوری بهترین تجهیزات و تکنولوژی روز تبدیل به یک پایلوت برای سایر نشریات شد و چه نشریات کوچک و بزرگ دیگری که به کمک همین مؤسسه قوام گرفتند و ادامه دادند و بر همین اساس میتوان بحق همشهری را نماد مطبوعات نوین ایران دانست. چه این کمکها صرفا مادی نبود و همشهری به الگویی تبدیل شد که همه سعی داشتند به آن نزدیک شوند و باز هم گزاف نیست اگر گفته شود که کار کردن در همشهری به اعتبار نام و جایگاه آن آرزوی اکثر روزنامهنگاران ایرانی است.
- محمدهاشم اکبریانی | عضو شورای سردبیری: عمری به پای نوشتن
سالگرد که میشود، سالگرد هرکس و هر واقعه، کیکی به شادی بریده میشود یا اشکی به اندوه چکه میکند، اما کسی چه میداند یک «سالگرد» چه حرفها میتواند با خود داشته باشد. برای من سالگرد همشهری، یک حرف بزرگ دارد: «ریختن عمر به پای نوشتن».
هرکاری و هر شغلی، پنجه در گلوی عمر میاندازد و قطره قطره و ذرهذره از آن میکاهد تا به پایان برساند. کامتان را با این تلخ گفتهها تلخ نکنم اما وقتی به بیستوهفتمین سالگرد همشهری میرسم عمر رفته در پای نوشتن را میبینم. میارزید؟ این را بارها از خودم پرسیدهام. پرسیدم مگر چند عمر داری که یکی را صرف روزنامه و نوشتن میکنی؟ جوابم یکسان نبود. گاه چنان گلویم در طناب بیپولی گرفتار میآمد که میگفتم لعنت به این نوشتن. گاه ازدحام و همهمه خبر طاق از کفم میربود و میگفتم مگر عزلت و تنهایی، که بارها نازش را کشیدم و نشد که بیاید، چه کم داشت که خود را در آن همهمه گم کردم؟ گاه خواندن و نوشتن خبرها و گزارشهای تلخ چنان میافسردم که روزها باید کپسول فلوکستین و هالوپریدول میخوردم تا بتوانم صاف روی دو پا بایستم و از پا نیفتم. گاه نوشتن یک خبر یا گزارش که معلوم نبود احضار به همراه دارد یا جزای دیگر چنان اضطرابی به جان میانداخت که بهخود میگفتم «بس است. نوشتن، بس است. » این لحظات کشنده را حاصل همان نوشتن میدانستم و وقتی به سالگردی از سالگردهای روزنامه میرسیدم به خود تشر میزدم که «تو با این روح حساس و ناتوان در برابر پذیرش خرابیها و کژرفتاری و کژگفتاریها، چه کمداشتی که رو به این خرابآباد آوردی؟ ».
اما همیشه اینگونه نبود. بود لحظاتی که بال میکشیدم و پرواز میکردم که قربانی کردن ثانیهها و دقیقهها و روزها و ماهها و سالها در پای نوشتن نه کمارزش که باارزش بود. با خود میگفتم «آدمها را ببین! هرکس آفتاب عمرش را به شکلی که دنیا برایش قرار داده و خود خواسته، به لب بام رسانده و از آنجا به غروب و شب کشانده، چه بهتر که تو آفتاب عمرت را، تا اینجا که آمدهای، تقدیم حرف و واژه و جمله کردهای».
هنوز هم مینویسم نمیدانم از سر ناچاری است و ناتوانی در انجام کاری دیگر یا علاقه. اما هرچه بوده ۵۳ سال عمرم رفته و سالهای پربار زندگی و جوانی و بهقول معروف چهل چلیام صرف نوشتن شده. زندگیام با همین نوشتن و عایدات آن گذشت. باید بپذیرم که نوشتن، سرنوشت مرا رقم زد. بعید است از این پس هم سرنوشتی جز نوشتن در انتظارم باشد. الان که این حرفها را میزنم خوشحالم؛ خوشحال که نوشتم و مینویسم و خواهم نوشت. تا فردا چه باشد؟
مگر قرار است فردا چه شود! حتم دارم باز هم خواهم نوشت، یعنی باید بنویسم. خوب و بدش را نمیدانم، اما مجبور به نوشتنم. نه من، همه آنهایی که در این ۲۶ سال عمر همشهری نوشتند باز هم باید بنویسند. یک شب خواب دیدم دستم از تنم جدا شده و بیاراده من مینویسد. ترسیده بودم. هرچه کردم دستم را بگیرم و به تن بچسبانم، نشد. دست، کار خودش را میکرد. بهنظرم این خواب، عین واقعیت است. من بخواهم یا نخواهم، چیزی درونم و درون ما هست که بیخواست ما دستور میدهد بنویس و من و ما مینویسیم. عزت زیاد
- افشین امیرشاهی | عضو شورای سردبیری: فراز و فرودهای همشهری
سنگ بنای همشهری بسیار مستحکم بنا نهاده شد، بهطوری که در ۲۶سال گذشته با وجود فراز و فرودهای بسیار و تغییرات پیدرپی مدیران و نیروهای تحریریه و البته سایر بخشهای این مؤسسه، همچنان پرتیراژترین روزنامه و یکی از تأثیرگذارترین رسانههای کشور است. اما اینک در آستانه ورود به بیستوهفتمین سال انتشار، روزنامه همشهری در حال از دست دادن موقعیت و جایگاه مستحکم خودش است؛ موقعیتی که بخشی از آن به جبر زمانه و البته بخش مهمتری به تغییر و تحولهای همیشگی در شهرداری تهران و به تبع آن در میان مدیران و نیروهای همشهری و سیاستهای این مجموعه برمیگردد. همشهری ناچار است که در هر دوره و با آمدن و رفتن مدیران شهرداری و نیز مدیران جدید همشهری، خودش را با فضای جدید بازتعریف کند. اما بازتعریفهای گوناگون در ساختارها، سیاستگذاری، انتخاب مخاطب، تولید محتوا و... بهتدریج هویت این روزنامه را هدف قرار داده است. بهطوری که در دورههایی همشهری از یک روزنامه اجتماعی با یک هویت مشخص و تعریفشده به روزنامهای تبدیل شد که گرایشهای سیاسی در آن پررنگتر بود و حتی در پارهای اوقات در تقابل با سیاستهای همیشگی خودش عمل کرد. مسائلی از این دست به حفظ ثبات در همشهری آسیب وارد کرد و در درازمدت به همراه مجموعهای از تصمیمهای اقتصادی و سیاسی موجب افت جایگاه این روزنامه و نیز تغییر سیاستها و محتوای این رسانه تأثیرگذار شد.
یکی از سیاستهایی که تمامیت روزنامه همشهری را تحتتأثیر قرار داده و این مؤسسه مطبوعاتی را با بحران روبهرو کرده، عریض و طویل شدن این مؤسسه و افزایش تعداد کارکنان آن در سالهای گذشته است. بهطوری که در همه سالهای گذشته آمدن و رفتن هر یک از مدیران همشهری با جذب تعداد زیادی از نیروهای همفکر مدیر جدید به مؤسسه همراه بوده است.
واگذاری شریانهای اقتصادی همشهری به بخش خصوصی، بهویژه سازمان آگهیها، مزید بر علت شد و شکاف بزرگی بین منابع و هزینههای همشهری ایجاد کرد. به این موضوعها موازیکاریهای فراوان در قالب تولید نشریات و ضمائم گوناگون را نیز اضافه کنید که خود بحث مفصلی را میطلبد.
همشهری بیستوهفتمین سالروز انتشار خودش را در شرایطی جشن میگیرد که در شرایط اقتصادی خوبی نیست. اگرچه بخشی از آن به فضای مجازی، اوضاع نابسامان اقتصادی کشور که درآمدزایی از طریق جذب آگهی را نیز تحتتأثیر قرار داده، افزایش قیمت کاغذ، تغییر فضای اجتماعی سیاسی کشور و مواردی از این دست برمیگردد، اما تأثیر عوامل پیشگفته بر چنین حال و روزی قطعا بیشتر از جبر زمانه است.
همشهری این روزها نیازمند «تیم نجات» است، این کار هر چه زودتر هم باید انجام شود. شاید انتصاب مدیرانی توانا در اقتصاد رسانه که بتوانند به منابع مالی خارج از حیطه کار رسانه و نیز بازاریابی برای همشهری بپردازند، تأثیرگذار باشد. در عین حال همشهری باید مجموعهای از ایدهها و تفکرات جدید را گردآوری کند و مسیر جدیدی را برای خودش بازتعریف کند. درحال حاضر شاهد تغییرات بسیار در روندهای اجتماعی هستیم که موجب میشود الگوی راهاندازی روزنامه در ۲۶سال گذشته برای شرایط این روزهای جامعه و همشهری مناسب نباشد. بهخصوص که همشهری در آن سالها حرفهای جدید و متفاوت از تولیدات صدا و سیما و رسانههای آن زمان مطرح میکرد. اما اکنون و با توجه به مجموعه عواملی چون فعالیتهای گستردهای که در فضای مجازی صورت میگیرد، قدرت مانور بالایی که در رسانههای مجازی وجود دارد و نیز محتوای متنوعی که در چنین فضایی تولید میشود، ذائقه مردم در مصرف فرهنگی تغییر کرده است، از اینرو شاید لازم باشد به سمت تعریفهای جدیدی متناسب با این ذائقه حرکت کنیم.
نجات همشهری نیازمند حمایت همهجانبه مدیریت شهری، جلوگیری از تبدیلشدن همشهری به ارگان شهرداری و بازتعریف همشهری در فضایی نو با مخاطبانی جدید است.
- نیلوفر قدیری | عضو شورای سردبیری: شخصیت همشهری
کار روزنامه نوشتن از خود نیست. وظیفه روزنامهنگار گفتن از کارش نیست، مگر در شرایط خاص. این روزها که فرهنگ روزنامهخوانی در همه جای دنیا تغییر کرده و تحت تاثیر عادتهای دیگر زندگی مدرن کمرنگ شدهاست، تقلای روزنامهنگاران هم برای تاثیرگذاری به شیوههای مختلف، بیشتر شدهاست. جستوجو، افشا و تحلیل حقایقی که عدهای نمیخواهند برملا شود یا تغییر فرم و شیوه کار، همپای ذائقه تغییر یافته مخاطبان، از جمله این تقلاهاست. در این میان گاه یادآوری دوران طلایی و روزهایی که مردم صبح را با روزنامه آغاز میکردند، هم حسرت به همراه میآورد هم میتواند امید ادامه راه باشد.
روزنامه همشهری خاطره شیرین روزنامهنگاری ایران است. این روزها حتی ناامیدترین و خودکمبینترینها هم اعتراف میکنند که همشهری از معدود دستاوردها و مایه افتخار ۴ دهه گذشته است. محصولی که چون درست و بهموقع تولید و عرضه شد، تقاضای زیادی ایجاد کرد. همشهری در تغییر زندگی و ذائقه مردم و بعدها در تغییر سرنوشت سیاسی کشور نقش پررنگی داشت.
فارغ از اینکه کیفیت و محتوای این محصول طی همه سالیان گذشته افت داشته یا نه، یک نکته درباره همشهری مهم و قابل توجه است. این روزنامه هم مانند دیگر رسانههای مشابهش در ایران، طی سالهای گذشته با نتایج هر انتخابات سیاسی و شهری، با تغییر مدیریت پیدرپی روبهرو شد که هر کدام سلیقههای سیاسی متفاوت و حتی متضاد از هم داشتند. مدیران و گاه روزنامهنگارانی در همشهری مسئولیت گرفتند که نگاهشان با بنیانگذاران اولیه این روزنامه و بعد با جانشین بعدی خودشان، ۱۸۰ درجه متفاوت بود. این تفاوت نگاه فقط در سیاست نبود بلکه این مدیران پیدرپی، در نگاه به جامعه، اقتصاد، رسانه و حتی در سبک زندگی هم با هم بسیار متفاوت بودند. همشهری منشور مکتوب حرفهای نداشت. اما هدف روشن و ساختار مستحکمش در بدو تاسیس و اعتقاد نویسندگان و بدنه همشهری به این هدف، مانع از آن شد که این روزنامه با تغییر مدیران، تغییرات ۱۸۰ درجهای را برای مخاطبانش هم بازتاب دهد.
همشهری در این سالها گاهی عبوس بوده و گاهی شاد، زمانی در رکاب سیاست بوده و مقطعی را به پرهیز از این عرصه گذرانده، دورانی بازوی تبلیغات فردی شهردار شده و زمانی تلاش کرده منعکسکننده مطالبات مردم از شهردار باشد. هر کدام از این مقاطع با هدایت مدیریت شهری- سیاسی وقت یا بهدلیل نگاه مدیریتوقت روزنامه رقم خوردهاست. اما این تغییرات شامل تغییر شخصیت همشهری نشده است. اگر بگوییم به جای آنکه مدیران دورههای مختلف، همشهری را تغییر دهند، این همشهری بوده که مدیرانش را تغییر داده، سخن گزافی نگفتهایم. شاهد این ادعا هم مقایسه عملکرد برخی از این مدیران و نویسندگان در دوران مسئولیتشان در همشهری با دوران مسئولیتشان در رسانهها و موسسات دیگر است. این تغییرات پیاپی موجب شد همشهری برای مخاطبان مردمیاش وکارشناسان حوزه رسانه، گاهی دوستداشتنیتر باشد و گاهی دلسردکننده و قابل نقد. اما شخصیت همشهری تغییر نکرد.
موفقیت یا عدمموفقیت بنگاه مطبوعاتی مانند روزنامه همشهری، باید از ابعاد مختلف بررسی شود. افزایش یا کاهش شمار مخاطبان، تابآوری اقتصادی و توسعه، از جمله این ابعاد هستند. کارشناسان و اهل نظر باید سرنوشت همشهری را با توجه به این ابعاد بررسی کنند و علل کامیابیها و ناکامیهایش را بیابند. اما همشهری دستاوردی ملی و تاریخساز است، سرمایهای مایه مباهات که باید برای مردم به کار گرفته شود.