به گزارش همشهری آنلاین به نقل از گاردین، بازیگر آمریکایی جزو انگشتشمار ستارههایی است که دو بار ایفای نقش رئیسجمهوری آمریکا را در کارنامه دارد؛ بار اول در ۱۹۹۶ در درام علمی خیالی «روز استقلال» در نقش پرزیدنت تامس جی. ویتمور و دیگربار در برنامه تلویزیونی «۱۶۰۰ پن» به نقش پرزیدنت دیل گیلکریست که پخش آن از شبکه NBC در سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ فقط یک فصل ادامه یافت. پولمن اینجا از زندگی شخصی و حرفهای خود میگوید.
- من ششمین فرزند خانوادهای بود که هفت فرزند داشت. فکر میکنم پدر و مادرم دیگر حوصله سر و کله زدن با ما را نداشتند و به همین دلیل من را بسیار آزاد گذاشتند. از این نظر از آنها سپاسگزارم و تحسینشان میکنم.
- بازیگری کمک کرد من بیشتر و بهتر خودم را بشناسم. یکی از دلایلی که تئاتر را دنبال کردم همین بود؛ سفری به سوی سلامتی. من تا حدودی کمرو بودم و به نظرم در بازیگری شما میتوانید به دنیا فرمان بدهید.
- من دو بار در سینما و تلویزیون نقش رئیسجمهوری آمریکا را ایفا کردم و معتقدم درکی که از این نقش وجود دارد، از سال ۱۹۹۶ تا امروز دچار دگرگونی اساسی شده است. امروز نوعی نوستالژی با «روز استقلال» عجین شده و اگر من بخواهم دوباره آن نقش را بازی کنم، تبدیل به فیلمی کاملا متفاوت میشود.
- جایی گفته بودم «من در نقشهایم همیشه یک آمریکایی شناخته میشوم» که کاش اینگونه نبود. منظورم یک آمریکایی کلیشهای و شناسنامهدار است. کسی که یک الگو به نظر میرسد اما کلی مشکل و مساله دارد. وقتی داشتیم برای «بزرگراه گمشده» تبلیغات میکردیم، دیوید لینچ میگفت: «من بیل را به این دلیل برای بازی در فیلم انتخاب کردم چون شبیه کسی است که میتواند خودش را درگیر کلی مشکل و دردسر کند.»
- باغداری و پرورش میوه کاری است که من سالها انجام میدادم بدون اینکه درباره آن حرف بزنم. به نظرم داشتن باغ میوه شیوهای بسیار محلی است که به مردم یادآوری میکند با زمین ارتباط دارند. نوعی «جهانی بیندیش، محلی عمل کن».
- همسرم تامارا همیشه مرا به چالش میکشد به چیزهایی توجه کنم که هرگز به آنها توجه نمیکنم. او مرا به جنبش وامیدارد.
- حس بویاییام را وقتی خیلی جوان بودم از دست دادم. از یک بلندی افتادم و به کما رفتم. وقتی به هوش آمدم نمیتوانستم بویی حس کنم و برای بازگرداندن آن خیلی چیزها را امتحان کردم اما واقعا اتفاقی نیفتاد. فکر میکنم دلیل کشیده شدن سمت میوهها همین بود. بو و طعم میوههای درختی بسیار تند است و شاید به همین دلیل حس چشایی من تقویت شده است.
- اصلا اینگونه نبود که کسی در دوران نوجوانی و جوانی من را برای بازیگر شدن ترغیب کند. مثل اینکه بگویند «بیا مشهور شویم!» تمام این فرآیند خودارتقایی و تبدیل شدن رویاها به واقعیت هم به هیچ وجه بخشی از آن روند نبود.
- سختکوشی زاییده شور و علاقه است و مثل هدیهای از جانب خداوند میماند. اگر کسی شور و اشتیاق داشته باشد، این هدیه را دریافت کرده و پس از آن سختکوشی برایش آسان میشود. چون شما واقعا میخواهید آن کار را به سرانجام برسانید.
- با برادرم یک مزرعه پرورش گاو در مونتانا داریم که جایی فوقالعاده برای بچههای ماست. دوست دارند به آنجا بیایند و کمک کنند. این واقعیت را دوست دارم که بچهها فقط برای بازی کردن به مزرعه نمیروند. کار اصلی آنها در آنجا مشارکت کردن در کارهاست.
- خیلی خوشبخت بودم که در دومین فیلم خودم «توپهای فضایی» (به کارگردانی مل بروکس) با جان کندی کار کردم و خیلی از او یاد گرفتم. میگفت «همیشه عوامل را به یاد داشته باش» و این چیزی است که من از جان به یاد دارم. دوست دارم دیگران هم من را همینگونه به یاد بیاورند.