وقتی فیسبوک به فکر خرید اینستاگرام افتاد، این شبکهی اجتماعی مبتنی بر عکس و فیلمهای کوتاه بهسرعت درحالرشد بود. مشترکان و مخاطبان اسنپچت را میربود و تهدیدی جدی برای فیسبوک بهحساب میآمد. تنها چند دلیل باعث شد که فیسبوک این پلتفرم را که هیچ درآمدی نداشت، به قیمت یکمیلیارد دلار خرید.
پیش از هر چیز باید گفت اینستاگرام پلتفرمی جذاب بود. نوجوانان عاشق آن بودند و فیسبوک در عملی هوشمندانه فاصلهی خود را با آن حفظ کرد؛ زیرا پلتفرم هشتسالهی خود را کاملا خسته و پیر میدید.
پس از آنکه فیسبوک اینستاگرام را تصاحب کرد، کوین سستروم و مایک کریگر به فیسبوک پیوستند. در آن زمان، همهچیز جالب بهنظر میرسید. با فروش اینستاگرام به یکی از شرکتهای قدرتمند جهان، این شبکهی اجتماعی بهسرعت ازطرف گروه بزرگی از مخاطبان پذیرفته شد و به منابعی دست یافت که داشتن آنها برای هر استارتاپ جوانی آرزو بود. باوجوداین، اینستاگرام با رفتن به زیر پرچم فیسبوک به همهی این امکانات دست یافته بود. آنها یکشبه مولتیمیلیونر شدند. زندگی خوب بود و آیندهی روشنی پیش روی آنها بود.
در آن زمان، منتقدان بسیاری فیسبوک را بابت این خرید سرزنش کردند و معتقد بودند اینستاگرام ارزش یکمیلیارد دلار را ندارد و بسیار گران خریده شده است. بااینحال، این برای پلتفرمی مانند اینستاگرام شوخیای بیش نبود؛ چراکه اینستاگرام چیزی بیش از برنامهی سادهی عکس بود و فیسبوک این را بهخوبی میدانست.
در سال ۲۰۱۳، فیسبوک با همکاری گروه کوچکی از برندهای تجاری بزرگ ازجمله بن و جری، بربری، لکسوس و میسی تبلیغات در اینستاگرام را بهصورت آزمایشی آغاز کرد. اینستاگرام این موضوع را ازطریق وبلاگش اعلام عمومی کرد. اینستاگرام مشخص کرد ساخت تبلیغات باید سازمانی و غیرتهاجمی باشد. اینستاگرام سیاستش برای تبلیغات را چنین تشریح کرده است:
این نقشه و برنامه شروع کُندی داشت و فیسبوک به قولش وفادار ماند. باوجوداین، وقتی نشانههای پول را دید و بوی دلار به مشامش رسید، سرمایهگذاری یکمیلیارددلاری خود را بسیار ارزشمندتر از گذشته یافت.
از ابتدا استفاده از تبلیغات در فیسبوک طرفداران چندان زیادی نداشت؛ اما مشخص بود فیسبوک تأثیر مهم دستگاه چاپ پول جدیدش را درک کرده است. میتوان حدس زد که درآمد و نتایج اولیه برای اینستاگرام بسیار شکننده و ضعیف بود. فیسبوک درنهایت آن را بهعنوان گزینهای اختیاری درون پلفرم مدیریت تبلیغاتش در سال ۲۰۱۵ معرفی کرد؛ اما این کار زیاد طول نکشید. اینستاگرام بهسرعت به مکان تبلیغاتی پیشفرض برای اکثر کمپینهای جدید تبدیل شد؛ مگر اینکه آگهیدهنده بهاندازهی کافی زرنگ و فهمیده باشد که بهصورت دستی آن را انتخاب نکند.
براساس برخی پیشبینیها، انتظار میرود در آیندهی نزدیک رشد درآمد فیسبوک ازطریق تبلیغات و افزایش آن بهوسیلهی شبکهی اجتماعی اینستاگرام باشد. اکنون فیسبوک سهم درخورتوجهی از درآمدش را مدیون تبلیغات جهانی ازطریق تلفنهای همراه است و انتظار میرود این رقم از حالا تا سال ۲۰۲۱ تقریبا دوبرابر شود.
درحالیکه امروزه بیش از ۳۰درصد از جمعیت ایالات متحدهی آمریکا از اینستاگرام استفاده میکنند، اکثر بزرگسالان آمریکایی حتی نمیدانند این شبکهی اجتماعی متعلق به فیسبوک است. سارا فایر در اوایل سال جاری و پس از رسوایی کمبریج آنالیتیکا، مقالهی بینظیری دربارهی سالمماندن اینستاگرام نوشت. ازلحاظ فرهنگی، اینستاگرام توانسته تصویر جذاب خود را حفظ کند، تاجاییکه بهطور کامل خود را از فیسبوک جدا کرده است.
حقیقت این است که تمام مشکلاتی که فیسبوک با آن دستوپنجه نرم میکند، مشکلات اینستاگرام نیز هستند. برای مدتی طولانی است که اینستاگرام بهعنوان گزینهای برای تبلیغات درکنار فیسبوک و در بدنهی پلتفرم آن قرار گرفته است و از همان دادههای استفادهشده در فیسبوک بهره میبرد. این موضوع به این معنی است که هرگونه دستکاری در رفتار پلتفرم بزرگتر (ازطریق روسیه یا راههای دیگر) بر هر دو آنها تأثیر می گذارد. نمی توانیم فراموش کنیم اینستاگرام همهچیز را دربارهی ما میداند. حتی فیسبوک با استفاده از ایدهی سابقهی موقعیت مکانیاش در اینستاگرام، برای هدف قراردادن تبلیغات با ما بازی کرده است.
افزونبراین، فیسبوک با وجود همهی نقصها و معایبش مختار است سیاستهای مدنظرش را دربارهی اینستاگرام اجرا کند. بسیار شگفتانگیز است که چگونه مردم با فیسبوک و اینستاگرام مانند دو پلتفرم مستقل ازهم رفتار میکنند؛ درحالیکه فیسبوک و اینستاگرام جزو یک خانوادهاند و ساختاری یکسان دارند. کارا سویشر استدلال میکند فیسبوک بهشدت به کسی مانند سیستروم نیاز دارد تا بتواند برای اینستاگرام ایستادگی کند. باوجوداین، فراموش نکنید او شرکتش را به فیسبوک فروخت. وقتی شما با رضایت کامل مالکیت شرکتتان را به کسی دیگر واگذار میکنید، قدرت خود را کامل ازدست میدهید.
فیسبوک بهتازگی اعلام کرده آدام موسری، مدیر اجرایی پیشین فید خبری، تیم اینستاگرام را رهبری خواهد کرد. او مطمئنا رهبری شایسته با تجربهی فراوان است؛ اما وظایفی که برایش پیش میآید، ممکن است پیشبینیناپذیر و غیرمنتظره و خارج از عهدهی وی باشد.
در دو سال گذشته، فیسبوک کابوس مطلق و نامحدودی تجربه کرده که نهتنها از آن کاسته نشده، بلکه هر روز بدتر شده است. خروج غیرمنتظرهی بنیانگذاران سه شرکت واتساپ و اینستاگرام و آکیولس که مالکیت آنها برعهده فیسبوک است، به بحران مربوطبه سؤال کنگره از زاکربرگ دامن زده و نتوانسته برای خروج از این بحران کمک کند. در میان این آشفتگی، فیسبوک توانسته با موفقیت چهرهی معصوم و بیگناه اینستاگرام را بیشتر از هر زمان دیگری حفظ کند. غیر از سرقت همهی قابلیتهای اسنپچت و اعتیادآورکردن هرچهبیشتر برنامه، هدف فیسبوک این است که با قدرت نفوذش اینستاگرام را نماد خوشبینی نشان دهد.
طبیعتا مشکلات اینستاگرام فقط اینها نیست. درحالیکه داستان فیسبوک مانند تبهکاری در دنیای فناوری در این مرحله از زمان بسیار خستهکننده شده است، احمقانه بهنظر میرسد محیط اینستاگرام را کاملا مثبت بنامیم. این برنامه در طول زمان به مشکلات بسیار زیاد و خطرناکی گرفتار شده است؛ از جمله ترویج غیرعمدی آزاد و اذیت آنلاین، سوءاستفاده از کودکان، مشکلات روحی و روانی و قاچاق داروها.
چه برای مردم قابل قبول باشد چه نباشد، موضوع اینستاگرام بهاندازهی شرکت مادر نگرانکننده است و آیکون خندان گرادیانت روی صفحهی اصلی دستگاهتان صرفا تغییر قیافهای گمراهکننده است. حالا این برنامهی بیگناه دوربین ساده (اینستاگرام) در اعماق برنامه آبی بزرگ (فیسبوک) بهدام افتاده و هیچ شانسی برای فرار ندارد.
منبع: زومیت