به گزارش روز پنجشنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، در حقیقت بعد از ایجاد تغییرات در فضای فرهنگی کشور، گروهی از هنرمندان موسیقی که پیش از آن تنها در قالب برنامه ارگانها یا برخی مراسم ملی و میهنی مجوز ارائه موسیقی غیرسنتی (شما بخوانید پاپ) در کشور را داشتند با انتشار آلبومهای خود، آرام آرام فصل دیگری به نام کنسرت موسیقی را در ارائه هنر خود به مخاطبان رقم زدند.
هر چند در سالهای پایانی دهه هفتاد و نخستین نفسهای دهه هشتاد هجری خورشیدی، تنها نامهای معدودی چون محمد اصفهانی، خشایار اعتمادی، علیرضا عصار، سعید شهروز، زنده یاد ناصر عبداللهی و گروه آرین در این عرصه تجربه اجرای کنسرت را پشت سر گذاشتند؛ اما سه عامل تقاضای مردمی، تبلیغات و صد البته اقتصاد هنر باعث شد تا روند برگزاری کنسرتهای موسیقی طی یک دهه با سرعت فراوانی فضای فعالیتهای حرفهای هنرمندان این عرصه را در نوردد.
- هیاهوی بسیار، برای هیچ
با وجود شروع مطلوب جریان موسیقی پاپ در کشور؛ اما اوضاع به همین گونه پیش نرفت! کپیهای غیرمجاز آلبومهای موسیقی به سبب نبودِ قانونی متقن برای رسیدگی به تخلفات سودجویان این عرصه، رشد قارچگونه و بدون نگاه کارشناسی در صدور مجوز آلبومهای موسیقی که نتیجهای جز نزول سطح کیفی آثار پاپ نداشت؛ در کنار مصائب برندسازی، تبلیغات و بازاریابی باعث شد تا نگاه هنرمندان موسیقی پاپ برای کسب درآمد و ادامه تنفس و حیات در بازار این هنر از فروش آلبومها به اجرای کنسرت معطوف شود.
اما مطابق انتظار و پیش بینیها، سودآوری اجرای کنسرتها با هیاهوی رسانهای و تبلیغاتی منحصر به خوانندگانی شد که به دلیل سبک کار، چهره و سیمای آنها و البته بدل شدن به برند به واسطه پروپاگاندای رسانهای توانستند در این بازار آشفته، گوی سبقت را از رقیبان خود بربایند.
شدت این سونامی به حدی بود که طی آمارهای خانه موسیقی، تنها طی بازه زمانی شهریورماه 95 تا شهریورماه 96، از بین بیش از یکصد هنرمند و گروه موسیقی فعال در عرصه موسیقی پاپ کشور تنها 19 هنرمند و گروه توانستند در کشور اقدام به برگزاری کنسرت کنند. در حقیقت جمعیت آماری کمتر از یک پنجم هنرمندان و گروههای موسیقی مجاز ثبت شده در کشور توانستند در کنار انتشار آلبومهای خود به اجرای کنسرت بپردازند.
نکته عجیبتر اینکه این 19 هنرمند و گروه موسیقی پاپ طی یک سال گذشته 184 کنسرت را در 299 سانس در حالی که اجرا کردند که اغلب جمع جامانده از قافله برگزاری کنسرتها حتی نتوانستند سرمایه تولید و ارائه آلبوم خود را در بازار موسیقی پاپ کشور از طریق فروش آلبوم به دست آورند.
با چیدن این اطلاعات و آمار و نگاهی به تاریخ نزدیک به سه دهه احیای موسیقی پاپ در کشور و توسعه آن به معادلات متعددی میرسیم که در این نوشتار سعی خواهیم داشت به یکی از اصلیترین آسیبهای این مساله یعنی دامنه متکثر کنسرتها در کنار قلت و تکرار هنرمندان در این اجراها بپردازیم.
بر هیچ کس پوشیده نیست که مسالهای به نام اقتصاد موسیقی به عنوان سنگ بنای دوام و بقای هویت این هنر بیشک در گرو مشارکت حداکثری هنرمندان این عرصه هنری میسر خواهد بود و مشخص نیست ادامه روند تکرار برخی چهرهها و کنار ماندن دیگر هنرمندان از جریان کنسرتها تا چه حد میتواند به بدنه اقتصادی هنر موسیقی در آینده آسیب وارد سازد.
- حلقه رسوخناپذیر برگزارکنندگان کنسرت
با رجوع به آمار یک ساله گذشته که در بالا شرح آن رفت به نکات جالب و البته قابل تاملی میتوان دست یافت. به عنوان مثال حامد همایون با 23 اجرا در 46 سانس رکورد دار بلامنازع هنرمندان موسیقی پاپ به شمار میرود و رتبههای دوم و سوم به ترتیب به امید حاجیلی با 20 اجرا در 37 سانس و بابک جهانبخش با 13 اجرا در 26 سانس اختصاص یافته است. حضور احسان خواجه امیری، بنیامین بهادری و بهنام صفوی در رتبههای سیزده تا پانزدهم این جدول در حقیقت بر هم زننده معادلاتی است که تا پیش از این در بازار موسیقی پاپ در بخش کنسرتها تقریبا به وقوع نپیوسته بود.
رامین کاکاوند آهنگساز و نوازنده به نام کشورمان که با آهنگسازی و تنظیم آلبوم «رویای وصل» با صدای سید حسامالدین سراج در دهه 70 رکورد فروش و اقبال به یک آلبوم موسیقی تلفیقی (از زیرمجموعههای موسیقی پاپ) را از آن خود کرده بود با بیان آنکه مساله تعداد کنسرتها برای یک هنرمند از متغیرهای متعدد و اغلب وابسته به نظام اقتصادی وام میگیرد در گفتوگو با ایرنا میگوید: هزینه اجاره سالنها، امکانات صوتی و فنی، دستمزد خواننده و گروه موسیقایی، تبلیغات رسانهای و بهای گرفتن مجوز برای کنسرت به بخش قابل توجهی نقدینگی نیازمند است.
وی میافزاید: تهیه این مبلغ از عهده هر تهیهکننده و کنسرتگزاری بر نمیآید. از سوی دیگر بازار کنسرتها در اختیار کنسرتگذاران خاص و معدودی است که به سبب توفیق برنامهها یا هنرمندان مورد اقبال مردم و همراهی سالنها با آنها باعث شده تا مجال و فضایی برای دیگر افرادی که تمایل به حضور در این بخش دارند باقی نماند. به زبان سادهتر باید گفت که این مجموعه، محدود و منحصر به چند نفر شده و در این میان بیشترین آسیب و ضرر از یک سو متوجه خوانندگان و برنامهگذارانی است که در این گروه جایی ندارند و از سوی دیگر توانایی و استطاعت مالی هزینههای گزاف برگزاری کنسرتهای بزرگ را دارا نیستند.
آهنگساز و تنظیمکننده آلبومهای موفقی چون «خم خانه»، «شور مستی» و «بوی بهشت» با اشاره به این که هزینههای تبلیغات و تلاش برخی کنسرتگذاران برای هیاهوی رسانهای درباه چند خواننده باعث شده تا با وجود کنسرتهای متعدد در سطح کشور تنها شاهد حضور خوانندگان انگشتشمار و معدودی در این میان باشیم، خاطرنشان میکند: وقتی درباره بازار موسیقی ایران و نظام اقتصادی حاکم بر آن صحبت می کنیم با اما و اگرهای فراوانی مواجه هستیم. به عنوان مثال مساله کنسرتهای موسیقی پاپ، مقولهای تازه و نوپا در ایران شناخته میشود و هنوز نگاه به این برنامهها از متغیرهایی مانند چهره برخی خوانندگان نه کیفیت آثار آنها، مانورهای تبلیغاتی و رسانهای پیرامون آنها پیروی میکند.
وی یادآور میشود: این مساله به شکل ناخودآگاه باعث میشود این افراد در کانون توجه مردم قرار گیرند، از سوی دیگر قیمتهای سنگین بلیت کنسرتها که خود تابعی از هزینه گزاف برگزاری یک کنسرت به شمار میرود دلیل دیگری است که باعث میشود کمتر شاهد حضور خوانندگانی باشیم که با این عده محدود کنسرتگذار همکاری ندارند.
کاکاوند برای رفع این آسیبها پیشنهاد می دهد که ابتدا باید زمان لازم به هنرمندان و البته مردم داده شود تا این هیجان ابتدایی کاهش پیدا کند و بحث کیفیت و رقابت در نوع اثر ارائه شده به میان آید تا بتوانیم به سطح استانداردهای جاری در جهان دست پیدا کنیم. هر چند نمیتوان از این مساله به سادگی گذشت که استمرار این روند و عدم آسیبشناسی و کار کارشناسانه میتواند باعث دلسردی عموم مردم به عنوان مخاطبان این کنسرتها شود و این دست از برنامهها تنها در سبد اقتصادی قشر مرفه جای گیرد که این مساله به تنهایی برای به پایان رسیدن حیات عمومی موسیقی پاپ در کشور کافی است.
- لزوم توجه به فرهنگسازی
مساله برگزاری کنسرتهای متعدد در کشور توسط خوانندگان معدود و عدم حضور اغلب خوانندگان به وابستگی رسانهای آنها و همچنین تبلیغات صورت گرفته پیرامون آنها وابستگی خاص دارد. به عنوان مثال وقتی قرار بر برگزاری یک کنسرت باشد، عموم تهیه کنندهها سراغ چهرههایی میروند که با استفاده از فعالیت رسانهای شناختهشده هستند و در این میان رسانه با تاکید بر نام آنها و بیتوجه به کیفیت آثارشان به معرفی گسترده و فراگیر کردن نام آنها میپردازد و همین مساله باعث میشود تا عموم مخاطبان با توجه به چهره و تیپ ظاهری برخی خوانندگان و در ادامه بمباران رسانهای ناخودآگاه به سوی اسمی جمع شوند که در نهایت شاید اثر هنری او نتواند پاسخگوی نیاز روحی مخاطبان باشد. اما مساله اقتصاد و بازار موسیقی و هزینه خرید بلیت باعث میشود تا مردم حتی با وجود نارضایتی لب سخن نگشایند.
اینها بخشهایی از صحبتهای «حمید حامی» خواننده شناختهشده و موفق موسیقی پاپ کشور در گفتوگو با ایرناست که بر فرهنگسازی نادرست در زمینه رابطه مخاطبان با هنرمندان اشاره دارد.
خواننده آلبومهای موفقی چون «بوی گندم»، «فط نگاه میکنم» و «یه لحظه عاشق شو» با تاکید بر شیوه نادرست برندسازی در بدنه بازار و اقتصاد موسیقی در ایران میگوید: موسیقی و اجرای کنسرتها نباید فقط برای قشر دارای تمکن مالی باشد. موسیقی هنری فراگیر و برای عموم مردم است و همین فاصله میتواند در آینده به ضرر بازار موسیقی در بطن مقوله اقتصاد هنر در کشور تمام شود. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان مساله مهم در امر کنسرتگذاری بحث حمایتهای نهادهای دولتی و تقسیمبندی کنسرتها به رتبههای مختلف است تا مخاطبان با هر توانایی مالی بتوانند از موجودی این کالا به سهم خود بهره ببرند. تنها با تحقق این مهم است که میتوان به ادامه حیات پر قدرت بازار مستقل و سودآور هنر موسیقی در بخش کنسرتهای سراسری امید داشت.
- تنوع سبک، ضامن بقا
در پایانبخش این گزارش بد نیست مروری هم به صحبتهای «رضا یزدانی» خواننده شناختهشده کشورمان داشته باشیم که در سال 1395 با یکی از روزنامههای کثیرالانتشار انجام داده بود.
خواننده آلبومهای «دوئل در آینه»، «هیس» و «ساعت 25 شب» با اشاره به آنکه موج به راه افتاده، اقبال مردم از سبکی خاص در موسیقی پاپ موجی زودگذر است و به محض تغییر ذائقه مخاطبان و حرکت آنها به سمت سبکهای دیگر موسیقی مانند راک یا آثار تلفیقی که به تازگی شاهد رونق گرفتن آنها هستیم شاهد شکسته شدن این چرخه معیوب خواهیم بود، میگوید: هنر ماندگار قطعا به واسطه مردم صورت میگیرد و حضور پُر رنگ چند خواننده طی یک دوره کوتاه نمیتواند شمایی کلی از بازار آشفته کنسرتهای موسیقی در ایران ارائه دهد. بدون شک با گذار از این دوران و رسیدن به یک آرامش شاهد حضور پُر رنگ خوانندههای بیشتر با سبکها و استایلهای متنوع خواهیم بود و این درست زمانی است که میتوانیم درباره بازار و اقتصاد موسیقی به شکل دقیقتری به اظهارنظر بپردازیم.
برای اثبات این مدعا کافی است تا به جریان موسیقی سنتی در ایران نگاهی داشته باشیم. در ابتدای شکلگیری موسیقی پاپ در کشور بسیاری اعتقاد داشتند که باید شاهد دوران پایان حیات موسیقی سنتی در ایران باشیم اما این جریان موسیقی با تمام قدرت و عظمت توانست تمامی فراز و نشیبهای موجود را پشت سر بگذارد و امروز هم به عنوان یکی از ستونهای موسیقی ایرانی در داخل و خارج کشور شناخته میشود.