که در کشاکش برخی جنجالهای رسانهای هدفمند یا غیرآگاهانه بر سر پیوند زدن صرف برجام به مسائل اقتصادی، کمتر به آن توجه میشود. غالب نقدهای وارده به توافق هستهای دارای ۲ایراد بنیادی است؛ نخست آنکه شرایط پیش از برجام مورد توجه قرار نمیگیرد و دوم آنکه دستاوردهای برجام تنها از دریچه مباحث اقتصادی کوتاهمدت مورد ارزیابی قرار میگیرد. این درحالی است که دستیابی به توافق هستهای، علاوه بر گشایش های اقتصادی و فراهم کردن زمینه بهبود و توسعه مناسبات ایران، پیامدهای مثبتی در عرصههای نظامی و امنیتی نیز بهدنبال داشت بهگونهای که میتوان مدعی شد قضاوت درباره دستاوردهای این توافق، بدون توجه به نتایج مثبت آن بر تحولات منطقه و فرصتهای ناشی از آن در عرصه امنیتی، امکانپذیر نیست.
پیش از تحقق برجام، امنیتی کردن و بهدنبال آن محاصره ایران بهویژه در عرصه اقتصادی وارد مرحله نهایی خود شده بود. غرب و متحدان منطقهای آن بهویژه رژیم صهیونیستی، چهرهای امنیتستیز از جمهوری اسلامی ایران ترسیم کرده و آن را به جهانیان معرفی میکردند و از این طریق راه را برای فشار بیشتر به ایران هموار میکردند. این در حالی است که در سطح منطقه نیز فروپاشی برخی رژیمهای سیاسی، به هم خوردن ماتریسهای قدرت و ناپایداریهای سیاسی و امنیتی، تهدیدات جدی را متوجه منافع و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران کرده بود که در این راستا، ایران برای تحقق منافع و کاهش تهدیداتی که امنیت ملی آن را با مخاطره مواجه میکرد، ناگزیر به کنشگری بیشتری بود.
در این شرایط، محاصره اقتصادی، انزوای تحمیلی، اتهامات بیپایه تروریستی و تهدیدات امنیتی، ایران را در هجمه تهدیداتی چندجانبه و فراگیر قرار داده و در نتیجه فعالیتهای هستهای نیز به مسئلهای امنیتی در عرصه بینالمللی تبدیل شده و از آن بهعنوان ابزاری برای تشدید روند امنیتی کردن چهره ایران در عرصه بینالمللی استفاده میشد. به موازات تحریمهای ظالمانه اقتصادی ازجمله ۶ قطعنامه سازمان ملل، هر روز بر تلاش طراحان و موافقان برخورد نظامی با ایران افزوده میشد و در همین رابطه طرح «مجوز استفاده از قدرت نظامی» در کنگره و تلاش برای اعمال فشار از طریق شورای امنیت به مثابه نهادی که میتوانست به برخورد احتمالی با ایران مشروعیت دهد، موضوعاتی مورد بحث در محافل ضدایرانی بود که هر روز بر شمار طرفداران آنها افزوده میشد. این در حالی بود که علاوه بر تهدیدات مکرر صهیونیستها به حمله نظامی، دولتمردان آمریکایی نیز دائما از مطرح بودن گزینه نظامی علیه ایران سخن میگفتند و بر حجم و گستره شمولیتهای تحریمهای نظامی و اقتصادی علیه ایران میافزودند.
در چنین فضایی، تغییر گفتمان حاکم بر سیاست خارجی ایران بهدنبال روی کار آمدن دولت یازدهم، فرصت مناسبی برای مذاکره با قدرتهای بینالمللی بر سر رفع سوءتفاهمها و تحریمها فراهم آورد که ماحصل آن بهعنوان برجام، سایه تهدیدات نظامی و امنیتی را از سر ایران دور کرد. برجام ضمن تغییر تصویر و وجهه کشور در عرصه بینالملل، با غیرامنیتی کردن ایران سبب شد تا ایران بتواند ضمن رفع و تعلیق تحریمهای تبعیضآمیز اقتصادی و نظامی (در قالب قطعنامه ۲۲۳۱شورای امنیت سازمان ملل متحد با اجماع تمامی اعضا) در جهت مدیریت بحرانهای منطقهای مطابق با منافع و امنیت ملی کشور اقدام کند که آثار مثبت به رسمیت شناخته شدن نقش ایران در ثبات منطقه در پروندههای باز منطقهای ازجمله سوریه، عراق، یمن و افغانستان بهخوبی قابل مشاهده است. از دیگر سو، از نگاه ایران برنامه هستهای یک مسئله ژئواستراتژیک و ملی بوده است که با هویت، مسائل ارزشی و پیشرفت کشور و جایگاه منطقهای و جهانی ارتباط دارد و ایران هیچگاه حاضر به چشمپوشی از حقوق مشروع خود در آن نبوده است.
لذا در فضایی که آمریکاییها به اذعان خود درصورت امکان حتی اجازه باقی ماندن یک پیچ و مهره از برنامه هستهای ایران را نمیدادند، با انعقاد برجام عملا حق ایران در برخورداری از برنامه هستهای صلحآمیز مورد تأیید جامعه بینالمللی قرار گرفت. مجموعه این دستاوردها در عمل برجام را به مدل منحصر بهفردی در عرصه امنیت منطقهای و بینالمللی تبدیل کرده است که با وجود خروج یکجانبه آمریکا از آن، کماکان مورد احترام و پایبندی کشورهای جهان بهویژه اتحادیه اروپا قرار دارد و انتظار میرود تا نگاه به آن در داخل کشور نیز نگاهی منصفانه، همهجانبه و به دور از انتقادهای غیرکارشناسی و دارای شائبههای سیاسی و جناحی باشد.