در این مدت رسانهها مطالب زیادی درباره این حادثه منتشر کردند. عدهای از رابطه فامیلی دختر نوجوان و متهم پرونده (کسی که او را کتک میزد) گفتند و عدهای نیز مدعی شدند دختر نوجوان بر اثر جراحاتی که دیده بود چند روز در بیمارستان بستری بوده است. در این بین کسانی که در شبکههای اجتماعی در کمین هستند تا به محض داغ شدن ماجرایی، ماهی مقصود خود را از این آب گلآلود بگیرند بیکار ننشستند و با راهاندازی صفحههای جعلی، آنهم به نام دختر نوجوان و همچنین متهم پرونده و نوشتن مطالب خیالی، تلاش کردند فالوئرهای خود را زیاد کنند. اما حقیقت این ماجرای جنجالی چه بود و فیلم کتکخوردن دختر ۱۶ساله چطور سر از شبکههای اجتماعی درآورد؟ گفتوگوی همکار ما در سیرجان با دختر نوجوان را پس از حضور او در اداره آگاهی بخوانید.
- چند سالت است؟
متولد ۸۱ در شهر سیرجان هستم.
- پس اینکه گفته شده اهل تهران هستی دروغ است؟
حدود ۶ماهی بود که همراه خانوادهام به تهران رفته بودیم که این اتفاق افتاد.
- پدرت چهکاره است؟
او فوت کرده و من همراه مادر و خواهرم زندگی میکنم.
- از ماجرای پرونده بگو. با امیر(متهم پرونده) نسبت فامیلی داری؟
نه، هیچ نسبتی نداریم. بیشتر از یک سال پیش و اتفاقی با او آشنا شدم. خالهام در سیرجان زندگی میکند و گاهی پیش او میآمدم. بعد از آشنایی با امیر عاشق او شدم تا اینکه رابطهمان بههم خورد.
- چه اتفاقی رخ داد که رابطهتان بههم خورد؟
راستش امیر گفت که دیگر نمیخواهد به دوستیمان ادامه دهد. هرچه برایش پیام میفرستادم جواب نمیداد. بعد متوجه شدم با دختر دیگری دوست شده است. میگفت که میخواهد با او ازدواج کند. خیلی ناراحت شدم. تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم اما فکر نمیکردم که این ماجراها اتفاق بیفتد.
- چطور انتقام گرفتی؟
یک روز که توی ماشین دوستم بودم، در اینستاگرام استوری گذاشتم و شروع کردم به فحش دادن به امیر و دختری که قرار بود با او ازدواج کند. چون مدتی بود امیر من را بلاک کرده بود و همین باعث شده بود که عصبانی شوم. همه این اتفاقات وقتی رخ داد که ما به تهران رفته بودیم. مدتی گذشت تا اینکه یک روز امیر پیام داد و دعوتم کرد که به سیرجان بروم. حتی دوست صمیمیاش هم برایم پیام داد و از طرف امیر مرا دعوت کرد. خوشحال شدم و فکر کردم پشیمان شده است.
به سیرجان که رسیدم، امیر و دوستش سوار ماشین۲۰۶ امیر بهدنبالم آمدند. سوار ماشین شدم و امیر گفت که به خانه باغ دوستش میرویم که حرف بزنیم. وقتی رسیدیم، رفتارش تغییر کرد. شروع کرد به کتک زدن من و دوستش هم شروع کرد به فیلم گرفتن. تازه فهمیدم که امیر میخواسته از من انتقام بگیرد. آن فیلم را در استوری پیجش گذاشت و ظاهرا یک نفر آن را ذخیره کرده و بعد هم منتشرش کرده بود.
- بعضی از رسانهها نوشتهاند که تو زخمی شدی و به بیمارستان رفتی.
نه. کتکهایی که خوردم آنقدر نبود که زخمی شوم. بعد از آن ماجرا امیر خانهباغ را ترک کرد و من کمی ماندم و بعد به خانه آشنایانمان رفتم. بعد از آن هم کسی که فیلم را ذخیره کرده بود، آن را منتشر کرد و این اتفاقات رخ داد. من اصلا نمیدانستم که چنین اتفاقی میافتد.
- یعنی قصد داری رضایت بدهی؟
من اصلا شکایت نکردم که بخواهم رضایت بدهم. حالا هم شکایتی ندارم. شکایت من از کسانی است که به اسم من پیج راه انداختند و شروع کردهاند به نوشتن داستانهای خیالی.
- مثلا چه پیجی؟
من اصلا اسمم نگار نیست اما به اسم نگار پیج راه انداختهاند و خودشان را به اسم من جا زدهاند. حتی دیدم که نوشتهاند من بهخاطر شکایت کردن تهدید شدهام. یا اینکه با متهم پسرخاله و دخترخاله هستیم. همه اینها دروغ است. من نمیدانستم که استوری گذاشتن من در اینستاگرام چنین اتفاقاتی را پیش میآورد. حالا هم پشیمانم و دوست دارم امیر زودتر آزاد شود. من هیچ شکایتی از او ندارم اما بهخاطر اینکه انتشار فیلم در شبکههای اجتماعی حسابی جنجالی شده، او هنوز بازداشت است.