آه ای پدر
هرشب که با بالشت پر
در تخت هستی مستقر
از خواب هستی خوابتر
گویی هزاران قطعه را
تا صبح اجرا میکنی
با صورتی معصوم و ناز
با خروپفهایی بلند
با خروپفهایی دراز
آه ای پدر
آری منم
تا صبح با چشمان باز
با یک پتو در دور سر
از فرط بیخوابی پکر
هرشب وجودم بند بند
میلرزد از آهنگ تو
ای خوابها در چنگ تو
گوشم پر است از زنگ تو
آهنگهایت مال فصل
نُتهایشان سخت است، سخت
این خانه و دیوار و تخت
گویی تمام پایتخت
بیدار میگردد پدر
با این نوای چنگ تو
فردا که برخیزی ولی
یادت نمیآید دگر
دیشب کدامین قطعه را
تا صبح اجرا کردهای
یادت نمیآید پدر
دیشب چه غوغا کردهای
تصویرگری: افشین سبوکی/ آرشیو عکس روزنامهی همشهری