برخی از همین جوانهای مشکوک موادفروشهایی هستند که خیلی راحت در خیابان و کوچهها پرسه میزنند و منتظر مشتریانی هستند که تلفنی سفارش مواد دادهاند و همین پرسهزدنها و رفتوآمدهای گاهوبیگاهشان باعث نارضایتی و شکایت ساکنان محل هم شده است. یکی از همین جوانهای مشکوک سبحان نام دارد. نه قیافهاش و نه طرز حرف زدنش، هیچکدام نشان نمیدهد که یک خردهفروش موادمخدر است اما ۲ سال است که شغلش شده همین. به سختی حاضر به گفتوگو میشود و شرط میکند که نه عکسی در کار باشد و نه نشانهای از او. مهندس کامپیوتر است و میگوید این روزها موادفروشهایی با تیپ و تحصیلات او زیاد هستند و در بین مشتریانشان هم هر قشری پیدا میشود؛ از دختر ۱۵ساله گرفته تا زوجهایی که با هم مواد مصرف میکنند. گفتوگو با او را بخوانید.
- چند سالته؟
حدودا ۳۰ سال.
- چند وقته مواد میفروشی؟
۲ سال.
- قبل از این چه کار میکردی؟
در یک شرکت کوچک برنامهنویسی میکردم.
- پس تحصیلکردهای؟
بله، مهندسی نرمافزار دارم.
- چی شد یک مهندس کامپیوتر سر از موادفروشی درآورد؟
پدرم که فوت کرد، حقوقم کفاف خرج و مخارج زندگی رو نمیداد. مجبور شدم وارد این کار بشم. اولش یکی از دوستانم پیشنهاد همکاری بهم داد و منم قبول کردم.
- خودت هم مواد مصرف میکنی؟
بله. قبل از فوت پدرم هرازگاهی گل مصرف میکردم اما بعدا مصرفم بیشتر شد و مواد دیگه هم بهش اضافه شد.
- چه موادی میفروشی؟
تقریباً همهچیز. مشتریهام هر کدوم یه چیزی مصرف میکنند؛گل، حشیش، الاسدی و قارچ. اما پرفروشترینش گل هست.
- اینا رو از کجا میاری؟
گل و قارچ رو خودم درست میکنم. باقی رو از جای دیگه تهیه میکنم.
- چطور گل و قارچ درست میکنی؟
یه همکار دارم. با هم یه جایی رو پایین شهر اجاره کردیم و مواداولیه رو تهیه میکنیم و اونجا گل و قارچ درست میکنیم.
- اصلا به طرز حرف زدن و ظاهرت نمیاد که موادفروش باشی.
نسل جدید خردهفروشها دیگه مثل گذشته ظاهر عجیب و غریبی ندارند، چون جوانند و لزوما از قشر بیسواد و کمسواد جامعه هم نیستند؛ مثل خود من.
- به غیر از موادفروشی در طول روز کار دیگری هم انجام میدهی؟
نه. کلا شغلم شده همین. معمولا طرفای ظهر از خواب بیدار میشوم، چون شبا خیلی دیر میخوابم. حدود بعدازظهر شروع میکنم به جمعوجور کردن سفارشها و آمادهکردن مواد. حدود غروب هم از خونه میزنم بیرون و میام به سمت محل... که بیشتر مشتریانم اونجا میان سراغم.
- یعنی فقط شبها مواد میفروشی؟
بیشتر شبها کار میکنم. گاهی وقتها هم استثنائا ممکن است در روز سفارش قبول کنم اما بیشتر تلفنی برای غروب سفارش قبول میکنم.
- فقط توی یک محله کار میکنی؟
بله. همینجا مستقر میشم و مشتریهایی که سفارش دادهاند میان اینجا.
- از دستگیر شدن و زندان نمیترسی؟
من خیلی اختصاصی کار میکنم و به کسی که نمیشناسم چیزی نمیفروشم. شماره مشتریام رو توی گوشیم ذخیره دارم.
- درآمدت چقدره؟
بد نیست. هم خودم راضیام و هم مشتریام، چون جنس خوب بهشون میدم.
- اصلا تصمیم نداری بیخیال این کار شوی؟
کی هست که به فکر یه کار آبرومند نباشه؟ اما هماکنون زندگی ما هم از این راه میچرخه. البته این کار شدیدا استرس بالایی داره. به همه کس و همهچیز شک میکنی و اگر حواست به خودت نباشه، همین میتونه تا مرز جنون ببردت.
- از مشتریات بگو. معمولا از چه قشری هستند؟
اکثریت قریب به اتفاق جوان هستند.
- - مثلاً چه سنی؟
از ۱۵، ۱۶ساله تا ۴۰ساله.
- ۱۵ساله؟
بله. من و همکارام مشتری دختر ۱۵ساله هم داریم!
- چطور وجدانت قبول میکنه به یک دختر ۱۵ساله مواد بفروشی؟
خب این کار ماست؛ یکی میفروشه، یکی نه. اما معمولا انجام میشه. اگه من نفروشم یکی دیگه میفروشه. دیگه دوران اخلاقیات گذشته. خیلی از مشتریهای روزمره ما الان قشر محصل و دانشجو هستند.
- اونا بیشتر چی میخرند؟
گل.
- تا حالا فکر نکردی این پول، خوردن نداره و با این کار خیلیها رو ممکنه بدبخت کنی؟
سکوت.
- مشتری زن هم داری؟
مشتریام حدودا ۶۰درصد مرد و ۴۰درصد زن هستند. مثلا مشتری دارم که ۳ تا برادر با هم خرید و مصرف میکنند. یا زن و شوهری هستند که مواد میخرند و با هم مصرف کنند.
اینا چی مصرف میکنند؟
گل.
- معمولا در طول روز به چند نفر مواد میرسونی؟
خیلی متغیره؛ شاید به ۱۵تا ۲۵نفر.
- تو این منطقه چند نفر مثل تو مشغول هستند؟
توی همین خیابون بهطور همزمان ۴ تا ساقی در حال فروش هستند. خیابون رو که پیاده سیر کنید، به فاصله هر دو کوچه، بوی مواد به مشامتون میرسه.
- اگه خودت پدر بودی با کسی که به بچهات مواد میفروشه چه برخوردی میکردی؟
سکوت.