گام تازهای برای حفظ برجام برداشته، با این حال برخی تحلیلگران بر این باورند که اروپا بهدلیل تأسی از آمریکا و قرارگیری در بلوک غرب، قادر به پایبندی به تعهداتش در برابر ایران نیست. اکنون پرسش این است که آیا کانال مالی ایران و اروپا صرفا یک نمایش است؟ برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید پرسید اروپا از طریق ایجاد این سازوکار مالی چه منافعی را دنبال میکند؟ آیا این اقدامات لطفی در حق ایران است یا اروپا منافعی در این کار دارد؟
بررسی عوامل مؤثر بر حفظ برجام از سوی اروپا نشان میدهد که این اتحادیه تحتتأثیر ۳ عامل در تلاش برای حفظ برجام و ایجاد کانال مالی مشترک با ایران است که این عوامل شامل نگرانیهای امنیتی، نگرانی از رشد و بهرهوری اقتصادی در آینده و پیریزی سازوکارهای جدید تجاری مبتنی بر خلق بازارهای جدید در آینده است.
از نظر امنیتی روشن است هر بحرانی در خاورمیانه، مانند بحران پناهجویان بهدلیل مجاورت جغرافیایی، بیش از آنکه آمریکا را متاثر کند، اروپا را تحت تأثیر قرار میدهد.
در واقع اروپا در همسایگی غرب آسیاست و امنیت اروپا با امنیت در این منطقه ارتباط مستقیمی دارد به همین دلیل حفظ برجام در امنیت منطقه و اروپا تأثیرگذار است چراکه تنشهای سیاسی و اقتصادی در غرب آسیا و خاورمیانه منجر به گسترش پدیده مهاجرت به اروپا و چالشهای سیاسی و اقتصادی برای اروپا میشود.
از این منظر اروپا پی برده است که تضعیف غرب آسیا و خاورمیانه به نفعش نیست و باید تاوان امنیتی و همینطور سیاسی، اقتصادی بابت تنش در این منطقه را بپردازد.
اما نگرانی نسبت به امنیت در اروپا، همه ماجرا نیست و برخلاف آنچه تصور میشود که بهدلیل سهم اندک تجارت خارجی ایران و اروپا؛ این اتحادیه منافع خود را فدای رابطه با ایران نمیکند، برخی مولفههای بنیادی نشان میدهد بازار ۸۰ میلیون نفری ایران با پروژههای فعال در بخش نفت، گاز، پتروشیمی، معادن و فلزات، بازار متنوع و جذابی برای اروپاست و شک نکنید درصورتی که فشار آمریکا نبود هنوز هم بسیاری از شرکتهای اروپایی ازجمله توتال،
پژو فرانسه و شرکتهای فعال در بخش ماشینآلات و تجهیزات و همینطور نفت و گاز اروپا در ایران حضور داشتند و در تلاش برای حداکثرسازی سود خود بودند. استدلال اصلی آن دسته از کسانی که معتقدند ایستادگی اروپا در برابر آمریکا به لحاظ اقتصادی، سرابی بیش نیست، به تراز تجاری اروپا و آمریکا در مقایسه با ایران برمیگردد. آمارها نشان میدهد تراز تجاری آمریکا و اتحادیه اروپا ۷۰۰ میلیارد دلار است در حالی این رقم برای ایران رقمی در حدود ۲۰ میلیارد دلار است.
با این استدلال کسی نمیپذیرد که اروپا این حجم از تجارت را فدای تقابل با آمریکا کند. با وجود این ارقام باید در نظر گرفت نگرانی از رشد اقتصادی با توجه به نرخ برابری یورو در برابر دلار و یوان و همینطور چالشهای اقتصادی که انگلیس، فرانسه و آلمان با آن مواجهند، بر نگرانی اروپا نسبت به رشد و بهرهوری اقتصادی در آینده افزوده و این موضوع که غلبه ترس بر طمع است، عامل پررنگتری در افزایش انگیزه اروپا برای افزایش مبادلات تجاری با ایران است. اکنون انگلیس با موضوع برگزیت، فرانسه با بحران جلیقهزردها و آلمان هم بهعنوان موتور محرک اقتصاد اروپا با نگرانی ناشی از تداوم رشد اقتصادی در آینده روبهرو هستند.
این درحالی است که این نگرانیها در ماههای اخیر پس از خروج ایالاتمتحده از چند پیمان بینالمللی مهم و ورودش به نزاع تجاری و اقتصادی با اتحادیه اروپا و چین برجستهتر شده و چنانچه اروپا راهبردهای ویژه خود را در زمینه اقتصادی و تجاری دنبال نکند، در آینده با مشکلات اقتصادی ناشی از رکود مواجه خواهد شد. به همین دلیل شاید بتوان گفت اگرچه اتحادیه اروپا در سیاست خارجی دنبالهرو آمریکاست اما نمیتوان گفت اروپا بهدلیل مشکلات اقتصادی ناشی از رکود که ممکن است در آینده اثرات دنبالهداری داشته باشد و همچنین احتمال بروز تغییرات در آینده تجاری دنیا، دنبالهرو آمریکا باشد؛ به همین دلیل اروپا در تجارت، منافع اقتصادی خود را دنبال میکند.
به همین دلیل مجله اشپیگل بهتازگی با بیان اینکه غرب بهمعنایی که روزگاری آن را میشناختیم، دیگر وجود خارجی ندارد و مناسبات اروپا با آمریکا را دیگر نه میتوان دوستانه و نه حتی همکارانه توصیف کرد، نوشت: اروپا میتواند به ایران نشان دهد که میخواهد به برجام وفادار بماند و میتواند کمپانیهای متوسطی را که مشتری آمریکایی ندارند، به ادامه همکاری با طرفهای ایرانی تشویق کند. شاید اروپا بتواند راههایی برای حمایت از شرکتهای بزرگتر هم پیدا کند.
الوین تافلر در کتاب ثروت انقلابی مینویسد: پول همانند سایر عناصر اصلی سرمایهداری در معرض سریعترین و عمیقترین انقلابی است که طی قرون به وقوع پیوسته است؛ انقلابی که اشکال واقعا جدید پول، روشهای پرداخت و دریافت و فرصتهای کسب و کار فزاینده را که اصولا از پول استفاده نمیکنند خلق خواهد کرد. اختراع پول به وضوح یکی از رویدادهای بزرگ و دورانساز تاریخ بشر بوده است و همه اقتصادهای دنیا بر مبنای آن کار میکنند اما آنچه تافلر و بسیاری از نخبگان اقتصادی بر آن تأکید دارند تغییر در کارکرد پول و بازارها در دهههای آینده است که میتواند منجر به تغییر در ساختار بازارها و همینطور مبادلات تجاری شود.
به این ترتیب با تغییر نقش پول در دهههای آینده، سازوکار بازارها دستخوش تغییر خواهد شد و این منجر به دگرگونی در ساختار مبادلات اقتصادی و حتی شکلگیری بازارهای غیرپولی و تهاتری در دهههای آینده میشود که مبتنی بر تغییر الگوی تولید و مصرف در اقتصاد است. با این استدلال اگرچه سازوکار مالی ایران و اروپا یک بازار غیرپولی نیست با این حال بخشی از مکانیسمهای این بازار برمبنای مبادلات غیرپولی پیریزی شده است.
به همین دلیل این بازار را میتوان محکی برای آزمایش بازارهایی دانست که در آن نقش پول در مبادلات تغییر خواهد کرد و نفس مبادله پر رنگتر است. بسیاری از نخبگان اقتصادی اروپا به خوبی از تغییرات آینده بازارها و نظامهای پولی مالی مطلعاند و نیک میدانند مؤسسان اولیه بازارهای جدید، قدرت سلطه بر آینده این بازارها را بهدست خواهند آورد و این بازارها که میتوانند آینده اقتصادها را دستخوش تغییر کنند، در رسته بازارهای سودآور در دهههای آینده دستهبندی میشوند که مبتنی بر اقتصاد دانشبنیان هستند. به همین دلیل است که «پروژه تو را» ( terra project )خواستار ارزی فراملی است که نه بر طلا یا سیستم ارزی شناور بلکه بر سبدی از کالا و خدمات مورد مبادله بینالمللی مبتنی است.
بر همین اساس ایجاد سازوکار مالی ایران و اروپا به غیر از اهداف سیاسی و امنیتی که برای اروپا دارد، نوعی فرصتهای جدید تجاری و همینطور ارزیابی و پیمایش بازارهای آینده نظیر spv است و این موضوع با توجه به بروز جنگ تجاری و تعرفهها و همینطور نگرانی نسبت به تداوم رشد اقتصادی و بهرهوری در دهههای بعد برای اروپا اهمیت حیاتی دارد و منجر شده است اروپا بیش از هر زمان دیگری سهم جدیدی از آینده بازارهای دنیا را طلب کند.