به گزارش همشهری آنلاین به نقل از گاردین، بازیگر و کارگردان ۴۵ ساله لبنانی رقابت برای کسب جایزه بفتا را به «رما» باخت و کمتر از یک هفته دیگر باید بخت خود را برای بردن اسکار دوباره مقابل همین رقیب قدرتمند از مکزیک بیازماید. لبکی بهار امسال با «کفرناحوم» جایزه هیات داوران جشنواره کن را برد و پس از آن به نمایندگی از لبنان به آکادمی اسکار معرفی شد. سومین فیلم او در مقام کارگردان حالا یکی از پنج نامزد کسب اسکار بهترین فیلم خارجیزبان است و البته در حضور آلفونسو کوارون و فیلم تحسینشده او چندان نباید به بردن جایزه امیدوار باشد.
«کفرناحوم» که در عربی به معنی هرج و مرج و اعتشاش است، داستان پسری ۱۲ ساله به نام زین را روایت میکند که در حومه لبنان روزگار میگذراند و پدر و مادرش نمیتوانند از او مراقبت کنند. زین از خانه میگریزد و مدتی با یک مهاجر غیرقانونی اهل اتیوپی به نام راهیل زندگی میکند. هر دو بازیگر فیلم خانم لبکی غیرحرفهای هستند اما نقشآفرینیشان بسیار مورد توجه قرار گرفته است. این فیلمساز لبنانی در گفتگو با ریچل کوک از گاردین از فیلم ساختن در سرزمین مادری خود، فقر کودکان و بحران پناهجویان سوریهای میگوید.
چطور شد که ایده «کفرناحوم» به ذهن شما رسید؟
ما در لبنان هر روز در معرض رنجهایی هستیم که کودکان میکشند. آنها را میتوان در خیابان هنگام فروختن آدامس و گل و جابهجا کردن بارهای سنگین مثل کپسولهای گاز دید. گاهی هم فقط آنجا ولو شدهاند. یک روز ساعت یک صبح کودکی را دیدم که در میانه یک جاده روی بلوکی سیمانی دراز کشیده بود و میخواست بخوابد اما نمیتوانست. همانجا احساس مسئولیت کردم و میخواستم صدای این بچهها باشم. با خودم فکر کردم اگر سکوت کنم، در این جنایت شریکم و این جنایتی است که ما اجازه میدهیم رخ بدهد. با همکاران نویسندهام شروع کردیم به گشت زدن و به سختترین جاهای شهر رفتیم؛ حومه، زاغهها، بازداشتگاهها و دادگاهها و فقط نگاه کردیم.
پسری که محور فیلم است یعنی زین میخواهد از پدر و مادرش شکایت کند. این ایده را از کجا آوردید؟
از بچههایی که با هم حرف میزدیم پرسیدم آیا از زنده بودنشان خوشحالند یا نه و بیشتر پاسخها منفی بود. یکی از آنها به من گفت: «من نمیدانم چرا باید به دنیا بیایم وقتی قرار نیست کسی دوستم داشته باشد، وقتی کسی نیست مرا پیش از خوابیدن ببوسد و وقتی هر روز دارم کتک میخورم.» یک روز ندایی از درونم گفت این قرار است داستان کودکی باشد که میگوید دیگر کافی است. برای شخصیت مادر زین از زنی الهام گرفتم که ۱۶ بچه به دنیا آورده و هفت نفرشان را به دلایلی از دست داده بود.
بازیگر نقش زین را از کجا پیدا کردید؟ نقشآفرینی زین الرفیعا واقعا خیرهکننده است.
در خیابانها سرگرم یافتن بازیگر مناسب بودیم که یکی از دستیارانم او را پیدا کرد؛ یک پناهنده سوری، پسری خشمگین اما بسیار باهوش. مدرسه نمیرفت و به خاطر سوءتغذیه خوب رشد نکرده بود. زین این روزها همراه خانوادهاش در نروژ است و ما داریم مستندی درباره زندگی آنها میسازیم. نکته جالب به وقوع پیوستن بسیاری از ماجراهای درون فیلم در دنیای واقعی است. در جایی از فیلم راهیل بازداشت میشود. درست دو روز پس از اینکه این صحنه را گرفتیم، ماموران خانم یوردانوس شیفرا را به دلیل نداشتن مدارک شناسایی بازداشت کردند.
واکنشها به فیلم در خود لبنان چگونه بود؟
دو نوع واکنش داشتیم. گروه اول کسانی که با شرمندگی «کفرناحوم» را دیدند و با اینکه میدانند چنین اتفاقهایی در لبنان میافتد اما معتقدند در نشان دادن آن بزرگنمایی شده است. این گروه شوکه شدهاند و با در گرفتن بحثهای جدی و گسترده، تلاشهایی را برای تغییر شرایط آغاز کردهاند. واکنش گروه دوم اساسا تکذیب و انکار ماجراست. میگویند اصلا چنین چیزهایی در لبنان وجود ندارد و این کشور ما نیست. آنها نمیخواهند به آینه بنگرند و نارساییها را ببینند.
اصلا فیلم ساختن در لبنان چگونه است؟ برای مثال، هزینه تولید فیلم را چطور تامین میکنید؟
باید روی پای خودتان بایستید. در این فیلم شوهرم خالد مزنر (آهنگساز و موسیقیدان ۴۴ ساله) علاوه بر ساختن موسیقی متن، کار تولید و تهیهکنندگی را هم انجام داد. او خانهمان را بدون اینکه به من بگوید، در رهن گذاشت. شش ماه فیلمبرداری داشتیم و ناچار بودیم بدون دیده شدن کارمان را انجام بدهیم. «کفرناحوم» فیلمی نیست که به سر و صدای زیاد و بستن خیابان و این چیزها نیاز داشته باشد.
فیلم ساختن به عنوان یک زن در بیروت سخت است؟
من هرگز چنین احساسی نداشتهام. اساسا فیلم ساختن در همه جای لبنان سخت است. اصلا چیزی به نام صنعت سینما وجود ندارد. ما همیشه همه چیز را از صفر شروع میکنیم و وارد دنیای مردانه نمیشویم. شاید اصلا در لبنان تعداد فیلمسازان زن بیشتر از مردان باشد.
علاقهتان به فیلم و سینما از کجا سرچشمه میگیرد؟
پدربزرگم در روستایی که پدرم به دنیا آمد یک سالن نمایش فیلم داشت. یک سالن کوچک و جمع و جور شبیه آنچه در «سینما پارادیزو» هست. خیلی خوب یادم هست که چطور پدرم از اتاق پروژکتور برایم میگفت و عاشق بوی نگاتیوها بود. به لطف همان سالن پدرم رویایی متفاوت در سر داشت و گرچه فقر اجازه نداد فیلم ساختن را تجربه کند (او یک مهندس الکترونیک بود)، شاید آن رویا در من ماند. نکته دیگر جنگ در لبنان بود. خواهرم که او هم فیلمساز است و من در کودکی بسیار محدود بودیم و پشت گونیهای پر از شن زندگی میکردیم اما در عین حال بخت یارمان بود که خانهمان بالای یک فروشگاه عرضه فیلمهای ویدئویی بود. منتظر میماندیم تا برق دوباره بیاید و بعد یک نوار ویاچاس را بارها و بارها تماشا میکردیم. این به ما اجازه میداد از واقعیت فرار کنیم.
الان هم نگران لبنان هستید؟
البته. پناهجویان و آوارگان جنگ سوریه امروز نیمی از جمعیت لبنان را تشکیل دادهاند و ما فکر میکنیم در آستانه فروپاشی هستیم. این یک هرج و مرج کامل است؛ یک کفرناحوم مانند فیلم من اما من هم به همین دلیل ماندهام. میخواهم حرفم را بزنم.
وقتی خبر نامزدی اسکار «کفرناحوم» اعلام شد، کجا بودید و چه کردید؟
با گروه تولید و دستیارانم در خانه ما بودیم و اصلا دیوانه شدیم. با زین در نروژ تماس گرفتم. او هم داشت در کلاس درس روی لپتاپ با معلم و دوستانش همان چیزی را میدید که ما میدیدیم. ضمن اینکه قرار است زین هم همراه ما به مراسم اسکار بیاید.
ممکن است یک روز سرزمین مادریتان را به لسآنجلس بفروشید؟
نه. من خیلی وابستهام. البته فیلمنامه خیلی به دستم میرسد اما میخواهم فیلمی بسازم که قابل تامل باشد. فیلم ساختن کاری توانفرساست و وقتی تولید «کفرناحوم» به پایان رسید، از نظر جسمی حسابی عوض شده بودم. شما فقط باید وقتی فیلم بسازید که حرفی برای گفتن داشته باشید و تنها دلیل من برای بردن جایزه، آن ۳۰ ثانیهای است که برای حرف زدن در اختیارم قرار میگیرد. میخواهم فیلمهایم به مساله تبدیل شوند. برای من فیلم ساختن و فعالیت اجتماعی یک معنی میدهد و به جد معتقدم سینما میتواند در دگرگونیهای اجتماعی موثر باشد.