زمانی که در کوهستانهای سردِ غرب کشور، همراه بسیاری از بهترینهای این مرز و بوم، در رکاب شهید علیرضا عاصمیِ بزرگ، با شوق و بیترس به جنگ دشمنی رفته بودیم که شرق و غرب در حمایت از او بسیج شده بودند.
من؛ فهم و شناخت بسیاری مفاهیم مثل «ایمان»، «ایثار»، «وطن»، «هویت» و... را مدیونِ آن «میدان بزرگ» و آن روزهای فراموشنشدنیام. میدانی که نتیجهاش روی کاغذ و بر اساس فرمولهای نظامی، برای همه از قبل مشخص بود اما در عمل، با وجود نوپا بودن انقلاب، کمتجربگی نیروهای نظامی و هزاران مشکل و مانع دیگر، ایستادیم؛ یک وجب از خاک به دشمن ندادیم و پیروز شدیم. چرا؟ چون «همه با هم» و برای هم بودیم؛ چون حبّ وطن و مردم جزو ایمانمان بود؛ به جای مچ، دست یکدیگر میگرفتیم؛ مرز بینمان سلیقه سیاسی و حتی مسلکِ همسنگرمان نبود؛ صبور بودیم.
- ایران سال