به گزارش شهرنوشت، اینجا تا همین چند ماه پیش جایی بود برای گرفتن عکسهای اینستاگرامی. البته برای بعضیها هم جایی بود برای نمایش حس انساندوستانهشان. اما حالا؟ کافهای است خلوت و بیهیچ مشتری، دریغ از حتی یک نفر که صرفا برای عکس گرفتن بیاید، اما با این وجود سکوت هنوز نتوانسته بر آن غلبه کند.
اردیبهشت پارسال بود که خبر افتتاح «کافه داونتیسم»؛ کافهای که گردانندگانش مبتلا به سندروم داون یا اوتیسم هستند، ولولهای برپا کرد. همه چیز خوب پیش میرفت اما عمرش کوتاه بود. علی، مهدی، آیناز (که از وقتی پدرش فوت کرد نامش را به بهروز تغییر داد؛ موهایش را کوتاه کرد، لباس پسرانه پوشید چون میخواست پسر باشد. خودش گفته بود «حالا من میخواهم مرد خانه باشم. ») و خیلیهای دیگر که همه امیدشان کار در کافه و آماده کردن سفارشهای مشتریهاست، این روزها چشمشان به در است.
«کافه داونتیسم» بهمن سال ۹۷ بود که از میدان ونک به حاشیه دریاچه خلیج فارس در منطقه ۲۲ نقل مکان کرد. جای جدید هر چند نسبت به پاساژ آیینه ونک خیلی بهتر است اما انگار جایی دور افتاده از آن همه جاذبههای دریاچه خلیج فارس است. این کافه در کنار چندین مغازه دیگر تقریبا در یک مدار نیم دایرهای شکل و دورتر از محوطه اصلی دریاچه ساخته شده است، در این مدار هم باید یک نیم دور بزنی تا بتوانی پیدایش کنی. میز و صندلیهای چوبی بیرون چیده شد و کافه هم به سبک کافههای معمول کم نور است. همه هستند تقریبا هفت، هشت نفری میشوند؛ لباسهای یکرنگ سرمهای با پیشبند کرم رنگ. کس دیگری جز خودشان نیست. وارد که میشوم پیشدستی میکنند سلام و احوالپرسی خیلی گرم. » آقای محمدی هم بود. باریستای حرفهای که به بچهها آموزش میداد.
قرارم با «آیلین آگاهی»، موسس «کافه داونتیسم» پشت یکی از همین میزهاست. تا آمدن او و شروع مصاحبه، صدای موزیک بلندتر میشود و بچه ها یکی یکی به هم تعارف میزنند که تو بیا برقص. انگار با صدای موسیقی یکی شدهاند و تماشای رقصشان برای من دلچسبتر از سماع است. همینهاست که اجازه نمیدهد سکوت بر این کافه خلوت و بدون مشتری غلبه کند. «علی» مبتلا به سندروم داون است و خیلی هم خوشلباس. شاید به همین دلیل است که تمایل چندانی به پوشیدن لباس فرم کافه ندارد. دیوارها پر است از عکس. همه را یکی یکی نشانم میدهد، ورد زبانش «خانم آگاهی و باران» است. میگوید همه زنهای این عکسها خانم آگاهی هستند. راست میگفت.
«آیلین آگاهی» مدت زیادی است که با کودکان سندروم داون، اوتیستیک و بچه های مبتلا به انواع اختلالها موسیقی کار میکند. ایده تاسیس کافه هم از همین جا آمده. اینکه چقدر کنسرتها و تشویق مردم برای این بچهها خوشایند است. میگوید: «اردیبهشت سال ۱۳۹۷ کافه «داونتیسم» در میدان ونک افتتاح شد. بعد از مدتی مدیریت پاساژ آیینه اعلام کرد که پاساژ در همه ایام تعطیلات، تعطیل است اما اصل کار کافه هم تعطیلات است. اگر چهار تا جمعه داشته باشیم که هیچ، دو روز هم تعطیلی داشته باشیم ۱۰ روز را از دست می دادیم. دوباره اعلام کردند پاساژ ساعت ۸ شب باید بسته شود، اما ساعت هفت به بعد تازه اصل کار یک کافه شروع میشود. »
آگاهی میگوید: «ماهی یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان اجاره و یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان هم شارژ میدادیم، قبض برق کمتر از ۹۰۰ هزار تومان نبود. این را هم اضافه کنید که خود بچهها هم خسارتهای سنگین به کافه میزنند مثل شکستن شیشههای روی میز یا صندلی یا حتی آبمیوهگیری. ماهی دو تا سه میلیون تومان پول برای جبران این خسارتها کنار میگذارم. »
از خلوتی کافه میپرسم که چرا با روزهای افتتاح انقدر فاصله دارد؟ «آگاهی» میگوید: «انگار یک سونامی بود و وقتی تمام شد دیگر هیچ خبری نبود. اگر در رسانهای تبلیغات میکردیم مشتری تا زمانی که تبلیغات را میدید میآمد بعد از آن دوباره باید منتظر یک مشتری میماندیم. واقعا نمیدانم چرا دیگر هیچ کس به کافه داونتیسم نمیآید. همه امیدمان به مشتریها بود. »
حتی یک ریال کمک نگرفتیم
در چهرهاش نارضایتی دیده نمیشود حتی وقتی از بیمهریها و بیتفاوتی سازمانهای دولتی و غیردولتی نسبت به این بچهها صحبت میکند. «متاسفانه تا به امروز از هیچ کجا حتی هزار تومان هم کمک نگرفتیم. فقط بهمن امسال بود که به من اطلاع دادند شهرداری در کنار دریاچه مغازههایی را اجاره میدهد که اصلا پول پیش دریافت نمیکند. این با شرایط من هماهنگ بود و حداقل بیست متر هم بزرگتر از کافهای که در ونک داشتیم. طوری که اگر بچهها دلشان بگیرد در پارک جلوی کافه بازی میکنند. متاسفانه گرانی دلار و قیمتها از یک طرف و بارندگیها هم از طرف دیگر سبب شده تا تغییری در شرایط مالی ما ایجاد نشود. تا به امروز مشتری زیادی نداشتیم و انگشتشمار بودهاند. بنابراین باز همه هزینهها را از جیب میدهم. البته با اطلاعرسانیهایی که انجام شد بانک ملت در این جای جدید بخشی از هزینههای بازسازی را تقبل کرد. »
آنطور که آگاهی گفته است، برای این کافه دست یاری به سوی همه ارگانها و سازمانها بلند کرده حتی بارها با شهرداری منطقه ۲۲ درباره سالن برای اجرای کنسرت نامهنگاری کرده اما پاسخی نگرفته است.
روایت شهرداری
سعید سفیری، معاون امور اجتماعی و فرهنگی منطقه ۲۲ شهرداری تهران اما روایت دیگری دارد. او به شهرنوشت، میگوید: «تا به امروز هیچ تقاضایی که مربوط به «کافه داونتیسم» باشد به من نرسیده است. اما این موضوع را باید درنظر داشت که شهرداری توانایی پاسخگویی به همه نیازهای انجمنها را ندارد. »
او بر این باور است که «یک مقدار توقعات فزاینده از شهرداری تهران وجود دارد. البته وظیفه شهرداری این است که در حد امکان نیاز آنها را رفع کند اما انجمنها در حال گسترش هستند، آیا شهرداری با توچه به بودجه و امکاناتش میتواند به همه نیازها پاسخ دهد؟ »
با این حال سفیری باز هم تاکید دارد که تا به امروز کسی از «کافه داونتیسم» به معاونت فرهنگی و اجتماعی منطقه ۲۲ مراجعه نکرده است.
ادامه راه خیلی سخت است
از «آگاهی»، موسس کافه داونتیسم پرسیدم با این شرایط فکر میکند تا کی بتواند ادامه دهد؟ «تا به امروز برای فرهنگسازی، برای اینکه فقط نشان دهیم این بچهها توانمند هستند و تواناییشان دیده شود کارهای زیادی کرده ایم، اما اگر قرار است در این راه تنها باشیم و حتی یک نفر حامی پیدا نشود ادامه راه خیلی سخت است. با ادامه این شرایط، احساس میکنم نفسهای آخرمان است که در این صورت ضربه روحی که به بچهها میخورد ممکن است تا سالها زندگیشان را تحت تاثیر قرار دهد. »
ساعت نزدیک به ۷ عصر است. در طول این دو ساعت هیچ مشتری به کافه نیامد. حتی قرار بود ساعت ۵ یک گروه کوهنوردی ۲۵ نفره به کافه بیایند و بچهها آماده همه چیز بودند میخواستند برایشان بنوازند، برقصد و سفارشهایشان را بگیرند، اما کوهنوردان مهمانان بدقولی بودند و انگار قرار را یک طرفه به هم زده بودند.