مربوط به امامعلی(ع) است که در نقد شعار خوارج بیان میکردند؛ هنگامی که در جنگ صفّین شعار «لاحکم الا لله» را میگفتند که امام(ع) پاسخ دادند این سخن حقی است ولی مراد آنها باطل است. قضیه اینترنت مستقل نیز همین است.
در خبرها آمده که روسیه نیز بهدنبال چین در پی شکل دادن اینترنت ملی است: «رئیسجمهور روسیه، قانونی را امضا کرد که سرورهای اینترنت در این کشور را از وابستگی به سایر خدمتدهندگان خارجی برهاند و شبکه مجازی خود را مستقل کند. براساس این قانون جدید، سرورهای روسی باید اتصال خود به شرکت و سرورهای خارجی را قطع کنند که این امر شدت کنترل و نظارت دولت این کشور بر فضای مجازی را افزایش میدهد تا درصورت بروز هرگونه جرم در محیط اینترنت از سوی نهادهای مسئول دولتی و سیاسی روسیه قابل پیگیری و ردیابی بیشتر و بهتری باشد.
طبق آمار، بالغ بر ۵۲درصد از مردم روسیه با این طرح بهکلی مخالف هستند و بر این باورند که دولت این کشور حق ندارد در دسترسی و فعالیتهای اینترنتی آنها اختلال و محدودیت ایجاد کند. راهپیماییهای زیادی نیز تحت عنوان «اینترنت آزاد» در این کشور صورت گرفت که به گفته بسیاری از رسانههای خبری، یکی از بزرگترین گردهماییها و راهپیماییهای تاریخ معاصر روسیه بهشمار میرود.»
اگر بهعنوان یک ناظر بیطرف به ماجرا نگاه کنیم، باید به این نتیجه روشن برسیم که کشورهای قدرتمندی که میخواهند مستقل باشند، به ناچار باید بهگونهای عمل کنند که اینترنت آنان ملی و داخلی باشد و از این نظر به خارج وابستگی نداشته باشند. بهعبارت دیگر چگونه ممکن است چین و روسیه و حتی هند اجازه دهند که اختیار اینترنت آنان در دست ایالات متحده باشد؟ شاید این مشکل برای ژاپن، کره و کشورهای اتحادیه اروپا جدی نباشد، زیرا آنها در بلوک غرب و همسو با ایالات متحده تعریف شده و همپیمان آن کشور محسوب میشوند، ولی چه دلیلی دارد که چین اختیار اینترنت خود را در دستان واشنگتن قرار دهد؟ این امر عقلایی و منطقی نیست. کوشش برای شکل دادن به اینترنت ملی حرف حقی است و نباید با این حرف حق مخالفت کرد.
ولی این حرف حق رویه دیگری دارد که مهم است، و آن وجه محدودیت آزادی بیان و کنترل مردم است. در واقع یک وجه از کوشش جدی برای این استقلال با هدف منع دسترسی شهروندان به امکانات تأمینکننده آزادی بیان است. بنده میفهمم که رشد اقتصادی دورقمی چین و تبدیل شدن به قطب اصلی اقتصاد جهانی بسیار ارزشمند و مهم است و همین پیشرفت است که آنان را به مردمی سربلند تبدیل کرده، ولی از سوی دیگر نحوه برخورد با اقلیتهای قومی و دینی یا گروههای روشنفکری و... را نیز میبینیم و نمیتوان متوجه شد که چرا این حکومت باید نسبت به آزادی این افراد تا این حد حساس باشد و آنان را محدود کند.
البته بخشی از تبلیغات ضدچینی محصول سیاستهای رسانهای غرب است و لزوما نباید همه آنها را باور کرد ولی این فقط بخشی از ماجراست. در روسیه نیز همین مسئله البته با شدت بیشتری وجود دارد و در میان مردم نیز این استنباط وجود ندارد که کوشش برای شکل دادن اینترنت ملی با هدف جلوگیری از وابستگی به ایالات متحده است، بلکه تصور میکنند که کوشش اصلی برای ممنوعیت آزادیهای قانونی و دسترسی به اخبار و اطلاعات و نظرات دیگران است.
هنگامی که در سال گذشته تلگرام را فیلتر کردند و کوشیدند که برخی از برنامههای داخلی را جایگزین آن کنند عیناً این اتفاق افتاد. گرچه استدلالها در این چارچوب دور میزد که اطلاعات تلگرام دست بیگانگان است و باید در یک شبکه ملی قرار گیرد ولی هیچکس کوچکترین باوری به این سخن نداشت و همه میدانستند که مسئله چیز دیگری است. بنده همان موقع گفتم اگر هدفشان کسب استقلال و امنیت فضای مجازی بود،
نیازی به این شیوه رفتار نبود. میتوانستند اجازه دهند که برنامههای مستقل در داخل کشور شکل بگیرد و در این صورت بسیاری از مردم خودبهخود وارد این برنامهها میشدند و اگر آنها را دارای کارایی و سالم و آزاد مییافتند ترجیح میدادند که از آنها استفاده کنند. ولی هنگامی که دیدند برخی از این برنامهها تحت حمایت نهادی رسانهای است که بیگانه با آزادی واقعی رسانه است، لذا عطای حضور در آن برنامهها را به لقایش بخشیدند و از آن روی برگرداندند. اگر حکومتی مستقل است و آزادی رسانه را پاس میدارد، باید از استقلال آن در عرصه فضای مجازی و اینترنت دفاع کرد. البته جای این پرسش خالی است که اگر چنین باشد تا چه حد نیازمند استقلال در فضای مجازی است؟ و تا چه اندازه ترس از قطع شدن اینترنت، واقعی خواهد بود؟ بهنظرم در هر جامعهای که آزادی بیان را رعایت کردند، حق دارند که از سیاست استقلال اینترنت نیز دفاع کنند. متأسفانه باید گفت این نحوه کوشش برای اینترنت ملی مصداق همان کلمه حق و مراد باطل است.