ایالات متحده از اردیبهشتماه سال گذشته با خروج از برجام تحریمهایش را بازگردانده و اگر بار دیگر تن به مذاکرات دهیم، آن را از موضع ضعف پذیرفتهایم و درنتیجه باید پیامدهای تلخ و ناگوارش را نیز بپذیریم و امتیازها زیادی تسلیم آنان کنیم.
- در اینباره طرح ۷نکته ضروری است:
۱- اول اینکه این ایران نبود که میز مذاکرات را ترک کرد بلکه آمریکاییها بودند. خروج آمریکا از توافق هستهای کلیت برجام را با وجود ۵قدرت دیگر حاضر در این توافق از بین برد. هرگونه مذاکره جدید باید مشروط به بازگشت آنها به برجام باشد؛ اگر ایران نقطه شروع جدیدی برای مذاکرات بپذیرد، نفع حداکثری ایالات متحده و حداقلی ایران را در پی خواهد داشت. بنابراین بهنظر میرسد حتی صحبت از مذاکره با آمریکا در این مقطع برای کشور خسارتبار است.
۲- وزارت امور خارجه آمریکا پایان اردیبهشتماه سال گذشته ۱۲شرط برای مذاکره با ایران و رسیدن به توافق گذاشت. محتویات شرایط بهگونهای هستند که مذاکره در هیچ موضوع جدیدی برای ایران شدنی نیستند. مذاکره مجدد یعنی ما در شرایط بسیار بدتری از برجام باید مقابل آمریکا بنشینیم، اگر الان مذاکره کنیم یعنی پذیرفتهایم یکی باجگیری کند و ایران نیز به او باج بدهد.
۳- برخی در مقایسه شرایط امروز با تحریمهای سال۹۰و ۹۱ بهدنبال مشابهتسازی یک مذاکره جدید هستند. باید توجه کنیم که در آن سالها ما ابتدا مذاکره با آمریکا را نمیپذیرفتیم، چون یک پیششرط داشتیم و آن بهرسمیت شناختن غنیسازی بود. از طرفی آمریکاییها متوجه شده بودند که بهرغم شرایط تحریمی به نتیجه نمیرسند. مبتنی بر همین شرایط باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا به رهبر انقلاب ایران پیام داد که ما غنیسازی را قبول داریم. در این شرایط بود که ما پذیرفتیم مذاکراتی را شروع کنیم. بنابراین آنها امتیاز دادند تا ایران پای میز مذاکرات نشست. هماکنون شرایط کاملا برعکس شده است؛ گلوی ما را گرفتهاند؛ میگویند گذشته را دور بریزید و با ما مذاکره کنید؛ این نهایت ضعف است. این یعنی داریم استقلال و ثبات آینده کشور را به خطر میاندازیم.
۴- چرا ترامپ متفاوت از اوباما به تأثیر تحریمها مینگرد؟ ترامپ بهخاطر سیگنالهایی که ما به خارج از کشور دادهایم حس میکند میتواند از روش تحریمی دوره آقای اوباما استفاده مجدد کند و امتیاز بیشتری بگیرد. متأسفانه در دوران آقای اوباما عدهای در داخل کشور گفتند ما در آستانه جنگ هستیم، عدهای هم میگفتند اقتصاد ما در حال فروپاشی است و نمیتوانیم ادامه دهیم. ترامپ منتقد جدی پذیرفتن حق غنیسازی اورانیوم از طرف اوباما بود. او معتقد است فشارها باید ادامه مییافت تا ایران به زانو دربیاید.
چون در داخل ما همین پیامها را دادهایم.
آنها رسانهها، سیاستمداران و نمایندگان ما را رصد میکنند. اوباما گفته بود نظام تحریم تا ابد دوام نمیآورد و به همینخاطر امتیاز غنیسازی را به ایران داد، ولی ترامپ میگوید این کار اوباما احمقانه بود، باید گلوی ایران را میگرفت تا به زانو دربیاید. سیاستگذاران، نخبگان و نمایندگان پیام میفرستند باید کوتاه بیاییم و طرف مقابل روی همین موضوع حساب باز میکند. درک طرف مقابل از انسجام، مقاومت، ایستادگی و حقوق ملی ایران بسیار مهم است. اگر طرف مقابل حس کند که انسجام داخلی وجود دارد تردید میکند و اگر حس کند ضعفی و شکافی در داخل وجود دارد از آن بهشدت و به بهترین نحو بهرهبرداری میکند.
۵- آیا جنگی اتفاق میافتد؟ آنچه مسلم است این است که آمریکاییها میدانند پیروزی در جنگ با ایران ممکن نیست. امکان دارد امثال بولتون در آمریکا بهدنبال جنگ باشند، ولی حاکمیت ایالات متحده میفهمد توانمندی ایران در خلیجفارس چیست.
۶- حاکمیت آمریکا چه تصوری از جنگ دارد؟ شرایط منطقهای ایران چگونه است؟ ارزیابی این ۲سؤال نشان میدهد ما با دوگانه جنگ و صلح روبهرو نیستیم. بهنظر میرسد آمریکا و در رأس آنها ترامپ، نیروهای نظامی و سازمانهای امنیت ایالات متحده اصلا بهدنبال جنگ نباشند. بولتون شاید بهدنبال جنگ باشد ولی حاکمیت آمریکا بهدنبال جنگ نیست، دلیلش این است که میدانند نمیتوانند پیروز شوند. ایران مثل ۱۵یا حتی ۵سال پیش نیست، متحدان قدرتمندی دارد و مطمئنا آمریکاییها درک و شعور کافی نسبت به این مسئله دارند. از طرفی هم اگر درگیری صورت گیرد میلیونها پناهجو از منطقه به سمت اروپا در حرکت خواهند بود.
۷- راهحل چیست؟ باید توجه کرد ایران در دوره اوباما نیز به سیستم بینالمللی بانکی وصل نشد. ترامپ هرگونه توافق جدید با ایران را نقض خواهد کرد. او همین که متوجه شود ما از موضع ضعف پای میز مذاکره احتمالی خواهیم نشست، ایران را رها نخواهد کرد. راهحل منطقی تقویت انسجام داخلی کشور است و در ابعاد خارجی باید با کشورهایی که با ایران همکاری میکنند، چه در سطح منطقه و چه در سطح بینالمللی نهایت همکاری را داشتهباشیم.