حدود ۴ سال است که به طور جدی شعر میگوید، اما از دوران دبیرستان به ادبیات و شعر سرودن علاقهمند شده است. در ادامه گفتوگوی همشهری را با این شاعر جوان میخوانید.
- چه چیزی باعث شد به شعر علاقهمند شوید؟
نخستین تلاشم برای نوشتن بازمیگردد به دوران دبیرستان که با یکی از دوستانم در کتابخانه مدرسه مینشستیم. او برایم از شعرهایش میخواند و من با خودم میگفتم خب چرا من نتوانم؟ و اتفاقاً اولین نوشتهام بسیار برای خودم ارزشمند است. پس از آن بود که جنون و تلاش با هم تلفیق شد که شاید روزی ما را در زمره شاعران جوان بپذیرند.
- به نظرتان شعر خوب چه شعری است؟
به لطف انجمن ادبی اصم برای شروع شعر آزاد کارگاهی مجازی برگزار کرده بودم. در آن کارگاه اولین سوالی که مطرح کردم این بود: «شعر چیست؟ » پاسخهای گوناگونی دریافت کردم، اما در نهایت به این نتیجه رسیدیم که نمیشود تعریف کامل و جامعی برای شعر آورد، ولی اگر بخواهم تعریفی بیاورم از تعریف دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی استفاده میکنم که میگوید: شعر یعنی آوردن یک لایتناهی در یک تناهی. اما شعر خوب در عصر حاضر شعری است که ابتدا از لحاظ فرم و ساختار دچار نقص نباشد و در مرحله بعد متعهد به زمانه خویش باشد. در نتیجه شعر خوب فرم و محتوایی یکسان و همسو دارد، چراکه فرم و ساختار وسیلهای است برای انتقال محتوی.
- چرا شعر آزاد مینویسید؟
شعر آزاد از نظر من سختترین قالب شعری است، اما متأسفانه در حال حاضر دقیقاً بهاشتباه برداشت میشود. برخی تصور میکنند چون نیازی به یادگیری وزن و عروض شعر کلاسیک نیست پس بهراحتی میتوان هر نوشتهای را به مخاطب خوراند. شعر آزاد را برگزیدم چون جنون و آزادی عمل در این قالب در بالاترین سطح خود قرار دارد، اما همین جنون و آزادی عمل مثل یک شمشیر دو لبه عمل میکند که میتواند شاعر را به قعر پوچی و انحطاط ادبی برساند.
- نظرتان راجع به جایگاه شعر در استان چیست؟
خوشبختانه و بدون هیچگونه تعصبی میتوانم بگویم که استان کرمانشاه جزو ۵ قطب اصلی شعر آزاد در کشور است و این را نه من بلکه شاعرانی که از این خاک سر بر میآورند، گواهی میدهند. متأسفانه شاعرهای جوان ما در شهر و دیار خودشان، فضا و تریبونی در اختیار ندارند که بخواهند در مرز و بوم خودشان عرض اندام کنند، اما شما بروید در همین تهران و در جلسات بزرگ ادبیای که برگزار میشود بگویید از کرمانشاه آمدهام و میخواهم شعر بخوانم. آنها سراپا گوش میشوند؛ چون تصورشان این است که قرار است چه چیز شگفتانگیزی رخ بدهد و همه اینها بازمیگردد به زیست بوم شاعر که نامش کرمانشاه است.
- نقش مطالعه را در زندگی یک شاعر تا چه اندازه میبینید.
میدانید هر کسی که میخواهد وارد دنیای هنر بشود ناگزیر است که خود را تغذیه کند، چون به هر حال آدمی تا یک جایی میتواند از نبوغش استفاده کند. حال ما با ادبیات مواجهیم و از آن قابل توجهتر با شعر روبهرو هستیم به عنوان مهمترین گونه ادبی. اگر شاعر مطالعه نکند روزی تفکر و اندیشهاش میایستد و میگندد آن موقع است که میشود گفت شاعر خودش، خودش را نابود میکند. مطالعه و از همه مهمتر استفاده از سایر هنرها برای پیشرفت در شعر الزامی است.
- از شاعران و کتابهای مورد علاقهتان بگویید.
من شاعرهای جوان بسیاری را میشناسم که واقعاً تلاش میکنند. دست همه آنها را میبوسم، اما چه کسی است که شیفته شاعرهای ادبیات کهن ما نباشد. آنها در بالاترین سطح ممکن قرار داشتهاند و دارند. من هنوز هم که غزلیات سعدی را میخوانم احساس میکنم او زنده است و دارد برای حال و روز الان ما شعر میسراید. ارادت خاصی هم به شاملو و نصرت رحمانی هم دارم.
- پیشنهادتان به دوستان نوجوان در حوزه شعر و ادبیات چیست؟
در همه زندگیام سعی کردهام چیزی را که آموختهام به دیگران هم بیاموزم. به همصنفیهای خودم میگویم انسان زمانی شاعر است که به قول براهنی خودش شعرتر از شعرهایش باشد. شعری که حاصل زیست شاعرانه شاعر نیست نمیتواند نجاتدهنده باشد و در نهایت خوب بخواند، خوب بشنود، خوب ببیند و خوب لمس کند و بعد بنویسد.