برای ما ایرانیها، نوگرایی در هر رشتهای پذیرفتنی است، غیر از کشتی که خودمان را متولیاش میدانیم ولی شاید چندان هم حق با ما نباشد.
بالاخره کشتی هم یک ورزش است دیگر. باید مثل تمام رشتههای دیگر به اقتضائات روز تن بدهد. این یادداشت، نقدی است بر دیدگاه رایج ما ایرانیها درخصوص کشتی که باور نمیکنیم عمدهترین دلیل ناکامیهای اخیر را باید در جزماندیشیهای تصمیمگیرندگان و مربیان کشتی خودمان جستوجو کرد.
چند نسل به یک نسل؟! نه چنین تقابلی منصفانه است و نه نتیجهای که در ذهن عامه به ثبت رسیده. تمام نسلهای دیروز کشتی- از دهه40 میلادی تا قبل از المپیک سئول- در تحقیر تحولات 20سال اخیر این ورزش باستانی همصدا هستند.
کمیت چشمگیر آنها و از طرفی گرایش شگرف جامعه به وارونه کردن جنبههای متعدد سیر تکوین تاریخ- مثلا اصیل ندانستن هر آنچه معاصر باشد- باعث شده ما نظارهگران این نزاع، بیآنکه حق یک فریم از آن مشت و مالهای کسالتبار صبح علیالطلوع تا بوق شب میدان ارک، یا صفر- صفرهای روی اعصاب کشتیهای 20دقیقهای دوران ریاست مرحوم روژه کولون را دیده باشیم، شجاعت و شهامت، تکنیک، قدرت و سلحشوری در گود کشتی را نزد دیروزیان بدانیم و بس!
مثلا آقای میم؛ ایشان فقط یکی از هزاران است؛ در مقام پیشکسوت، دائما در سالنها آفتابی میشود و چه آفتاب سوزانندهای! فقط برای جعل تاریخ این ورزش و نواختن سیلی به گونههای کشتی مدرن است که به هیچ دوربینی نه نمیگوید. دوربینهای ورزش همیشه مقابل دهههای پیشین، انعطافپذیر هستند و آکنده از مهربانی.
به همین خاطر در زیرنویس، حتی نفر سوم جهان را «قهرمان اسبق المپیک جهان» معرفی میکنند. دیرزمانی است که این تحریفهای آشکار را ذیل سرفصل «احترام به پیشکسوتان» گنجاندهایم.
آقای میم همانند همگان، ضمن یادآوری رابطه دوستانهای که با تختی داشته، جملههایی سرتاسر کلیشهای- که ترجیعبند اظهارات اکثریت مطلق پیشکسوتان است- را تکرار میکند؛ «آقا، کشتی فقط شده هل دادن، اصلا فن نمیزنن؛ فقط وزنه میزنن. الان کشتی خیلی راحت شده.
دوران ما کشتی واقعا کشتی بود. حریفها یکی از یکی بهتر. مگه به همین راحتی به کسی مدال میدادن!؟ اینا اگه دوره ما کشتی میگرفتن، طلا و نقره که هیچ، مفرغ هم نمیگرفتن. تازه ما هیچ پاداش و جایزهای نمیگرفتیم. توقعی هم از کسی نداشتیم. کشتی برای ما عشق بود. به ما هیچی نمیدادن ولی اینا (امروزیها) خیلی پرتوقع هستن و کذا».
پدرم که پای تلویزیون نشسته، صحبتهای آقای میم را تایید میکند. آیاپدر شما نیز؟! چه بسا حتی خودتان! زیرا نوستالژی نسلهای بازنشسته کشتی، نیرومندتر از مدرنیزاسیون ساختارهای فنی و اجرای ورزشی است که دوستش داریم. ابعاد نوستالژی آنها، حجیمتر از نبوغ والنتین یوردانف، خلاقیت گئورگی کیتایف و اسلوب نوینی است که برادران سایتی یف به دنیای کشتی هدیه کردهاند.
کسی اگر خواستار حقیقت باشد، میتواند خطاب به آقای میم مفروض بگوید در مسابقات جهانی آن سال با احتساب خودت جمعا 5نفر بودید. دور اول توانستی ببری، دور دوم با پاکستان مساوی شدی و دور بعدی با ضربه فنی باختی تا برنز جهان را بگیری.
وقتی هم برگشتی ایران، 50هزار تومان پاداش گرفتی و ویلای قلهک را خریدی. آقای میم مفروض( همان فاتح بلژیک) حالا حمید سوریان را هم در قواره جوانیهای آمیخته با توهمات خودش نمیبیند؛ سوریانی که اگر آقای میم آن موقع هفتهای 3 روز تمرین میکرده، روزی 3نوبت تمرین میکند حالا؛ اگر او در 3 شب 3 کشتی گرفت، این یکی در یک روز باید 6بار روی تشک برود تا برای سومین سال متمادی بشود قهرمان دنیا؛ پاداشاش هم نه ویلای قلهک که قطعه زمینی است در ناکجاآباد؛ واقعا لامکان! چون حوالهاش را دادهاند و موقعیتاش را گفتهاند بعدا میگوییم؛ اگر که بگویند!
میم که دیروز در قانون 6دقیقه خاک اجباری، از نیم پوئنهکردن حریف هم عاجز بود، حالا کنده فرنگیهای مبتکرانهای که از استارت تا اجرا 20 آیتم دارد و این همه در 3ثانیه به 5پوئن میرسد را نمیخواهد که ببیند!
تحقیرکنیم چه میشود؟
لابد فوتبالهای مثلا جام جهانی1954 را دیدهاید. بازیکنها چقدر میدویدند؟ سرعت بازیها چقدر بوده و تاکتیکها چگونه؟
حتما دیدهاید گزیدههایی از ویمبلدون دهه60 میلادی یا والیبال المپیک 1964 توکیو را. دقیقترین اسناد در اثبات غیرمنصفانه بودن تحقیر کشتی و به طور کلی ورزش امروز، ورزشهای رکوردی هستند. حد نصابهای مواد مختلف دو و میدانی و شنا در المپیک 1928 آمستردام، امروز برای قهرمانی در ورامین هم افاقه نمیکنند. اما فقط منطق انیمیشن است که میتواند نمادهای ادوار گوناگون را به مصاف هم بفرستد و رستم را با بروسلی یا آرنولد را با هرکول به جنگ وادارد.
تختی و حبیبی در دهه50، موحد و سیفپور در دهه60، جوادی و سیدعباسی در دهه70، ترکان و عسگری محمدیان و برادران محبی در دهه80، رسول خادم و دبیر و جدیدی در دهه90 میلادی و امروز هم علیرضا حیدری، رضا یزدانی، سعید ابراهیمی و حمید سوریان مطرح بودهاند و هستند. حتما در این میان نوستارگانی هم چشمانتظار طلوع فردا هستند. جای آنهایی که دیروز گارد میگرفتند و سرشاخ میشدند دیگر خالی نیست؛ آنها نوبت خود را توی گود بودهاند و تحقیر مدل روزآمد شده کشتی، باعث بازگشت مجدد آنها نخواهد شد. این واقعیت را با چه زبانی باید گفت و نوشت تا کشتی ما از این رکود مخرب و خودخواسته نجات یابد؟
تا روزی که الزام تغییرات پی در پی قوانین کشتی برای همسنگ شدن فاکتورهای تکنیک، تاکتیک، سرعت، انعطاف، قدرت و ذهنیت را درک نکنیم، تا روزی که در جایگاه پیشکسوتان کمیته فنی ملیپوشان را متهم به ناآگاهی از فنون پنیرتپان، کفتربند، قپان، سرنعلین، قیاقولان، توغ لاما، نیم نیم، داش اما، مقراضک و گازخفهکن کنیم، خب، از ماست که بر ماست و متقابلا در المپیکها نیز همچنان باید به جرقههایی که تکستارهها میزنند قناعت کنیم.
تا روزی که کشتی را میراث و مایملک شخصی خودمان تلقی کنیم، روس منحوس هم طلاها را 7 تا 7 تا به یغما خواهد برد. به تمام نواقصی که در تعامل ما با مقررات مدرن دنیای کشتی پدیدار است، غش کردن در شبهای چهارشنبه را هم اضافه کنید. مرحوم دهخدا در امثال و حکم اینطور معنیاش میکند؛ علاوه بر آنچه شما از بدی کالا و بیدوامی آن میگویید، عیبهای دیگر هم در آن هست!
بیگانگی ما با تفکرات جدید، خدشهناپذیردانستن فن و بند کشتی از عصر افلاطون تا امروز، اهمال در تطابق با مقررات و بهتبع آن تاکتیکهای تازه در کشتی، باعث میشود برویم و ببازیم. بعد به جای آسیبشناسی و نقد درونی، درصدد تراشیدن دشمن خارجی برمیآییم و فریاد برمیآوریم که کار، کار فیلای نابکار است. این مصدرهای فیلا اصلا کشتی را نمیفهمند و ما - قهرمانان دیروز و پریروز که آگاهان کشتی هستیم- باید آنجا باشیم، نه آنها!
اعلام آمادگی ما ایرانیها برای تصرف کرسیهای مدیریت در فدراسیونهای جهانی در رشتههای مختلف ورزشی قابل ستایش است، اما حقیقتا در همین کشتی، چند استان با مدیریتی کارآمد در حال پشتوانهسازی هستند؟ با کدام الگوی مدیریت میخواهیم دنیای کشتی را اداره کنیم؟ ما که در جام تختی با سابقهای 30ساله، پذیرای فقط 2 تیم خارجی هستیم، چطور میتوانیم طرح برگزاری مسابقات جهانی در ردههای مختلف سنی را بچینیم!؟ ما که سالهاست کمیته داوران را نمیتوانیم از چنگ مدعیان خطخورده از فهرست فیلا مصون نگه داریم، چگونه میخواهیم کمیته داوران فدراسیون جهانی را اداره کنیم؟ نمیتوانیم اگرچه حرفش را بلدیم بزنیم.
ضمنا از جمع 16عضو هیأت رئیسه فدراسیون جهانی کشتی 6نفرشان قهرمان المپیک و جهان بودهاند؛ پس ناآگاه آنهایی هستند که گرچه حتی اسامی اعضای هیأت رئیسه فیلا را هم نمیدانند، جای خود را در آن جمع خالی میبینند! بپذیریم که حفظ کشتی- این قدیمیترین مبارزه تن به تن- در جدول المپیک و ممانعت از انقراض کشتی و انتقال آن به هزاره جدید میلادی، پروژهای عظیم بود که میسر نمیشد مگر با تن دادن فیلا به درخواستهای کمیته بینالمللی المپیک و فرایند مدرنیته ورزشی.
فقط زور نیست پدرجان!
کشتی از دهه 90میلادی به بعد، دیگر بههیچوجه، زور ورزی محض نیست. امکان پیشبینی نتایج هم به حداقل رسیده. اگر شیفته فنون هستید، ضرورتی در ذکر مصیبت بیحاصل در خصوص بایگانی شدن خاطرات 1956 ملبورن، 1961 یوکوهاما و 1965 منچستر نیست؛ رادوسلاو ولیکوف (بلغارستان)، میگوئل کینتانا (کوبا)، گاتسالوف (روسیه)، برادران گینو (فرانسه)، سوریان، بعضی همتیمیها (ایران) و... در المپیک پکن، کشتیدوستان سراسر جهان را به ضیافت فنونبنداز خواهند برد.کسی اگر روحیاتاش با این کشتی 2دقیقهای سازگار نیست، میتواند جای المپیک پکن، فیلم مسابقات 1948 لندن را بازبینی کند و در غم تراشیده شدن سبیلهای پرپشتی که نامآوران آن روز داشتند، فیلا و مسئولین توطئهگرش را لعن و نفرین کند.
در آن روزهای تلفیق شده با موهومات که عصر طلایی کشتیاش مینامند، شوروی فقط با یک تیم میآمد و اثری از این 17 جمهوری کشتیخیز نبود. کشتی دنیا آن روزها خیلی چیزها نداشت که فقط یکیاش کوبا بود! فیلا فیلا هم که میگفتند، یک اتاق بود در لوزان. رئیس فیلا یک خیاط یوگسلاو بود به اسم میلان ارسکان.
بالای سرش هم عکس فرانس بکن بائر را به دیوار زده بود. فیلای امروز اما شهر کی شده برای خودش در ویوی سوئیس. امروز درجا زدن و پسرفت کشتی هیچ ملتی در دنیا ربطی به تغییر قوانین ندارد. اگر کشتی امروز را زیبا نمیبینیم، ایراد از نوع کشتی گرفتن خودمان است و یک بخشش هم برمیگردد به نگرش زیباشناختیمان که چهارچوبهایی کاملا سنتی دارد و اصلاحات اجتنابناپذیر قرن جدید را برنمیتابد.
تأثیر سالن و تشک را فراموش نکنید. تفاوتهای آشکاری هست بین فوتبالی که در مرغوبکار بازی میشود با رقابتی در آنفیلد. سالنهای ما همه چندمنظوره هستند. صحنهآرایی سالنها در مسابقات ورزشی اینجا اصلا مفهومی ندارد. اغلب تشکها نامرغوباند و تازه اعلانهای تبلیغاتی هم روی آن چسبانده میشود که کاملا خلاف مقررات است و چشمهای بیننده را خسته میکند.
از طرفی برای پوشش بهتر تلویزیونی، فیلا تصریح کرده که باید تشکها را روی رینگ بگسترانیم؛ اما این قانون هم در ایران اجرا نمیشود در حالی که حتی 40سال پیش هم اگر عکسهای قدیمی را دیده باشید اجرا میشد.
این بهترین عصر کشتی دنیاست
- هر وقت کشتی نتیجه نمیگیرد، علاقهمندان این ورزش حسرت گذشتهها را میخورند. شما دلایل ناکامیهای اخیر کشتی آزاد را در چه میدانید؟
درخصوص گذشته، گاهی خیلی اغراق میشود؛ البته در گذشته گاهی موفق بودهایم اما ناکامیهای فراوانی نیز به ثبت رساندهایم. مثلا در المپیک توکیو فقط 2 برنز گرفتیم و در المپیک مونترال هم فقط یک نقره. دلایل ناکامی احتمالی امروز را هم باید در عوامل امروزی جستوجو کرد؛ با نبش قبر که کار درست نمیشود.
- میگویند کشتی جاذبههای خود را از دست داده، نظر شما چیست؟
اتفاقا از مسابقات جهانی 1993 تورنتو به بعد که شوروی 17 تکه شد، جذابیت، هیجان و به همان نسبت دشواریهای مسابقات جهانی افزایش پیدا کرد. علم جدید ورزش، تغییر و تحولات فراوانی را در سیستمهای تمرینی قهرمانان پدیدآورد و کشتی از ورزشی سرراست- که باید فن میزدی و زور میزدی تا برنده شوی- به ورزشی مدرن- که پیچیدگیها و ظرافتهای متعددی دارد- تغییر یافت. نقش ذهنیت و تفکر هرگز تا این اندازه در کشتی پررنگ نبوده.
این وسط طبیعتا عدهای خاطراتی از سالهای دور دارند و به هیچ وجه حاضر نیستند آنها را با دلاوریهای امروزیهایی مثل کارلین، سایتیاف، گاستالوف، تایمازوف و... معاوضه کنند. من عقیده دارم که کشتی در هر دورهای جاذبههای خودش را داشته، سیر تحول و دگرگونی را طی کرده و به امروز رسیده و این روند همچنان تداوم خواهد داشت.
- پس کشتی همچنان زیباست؟
ببینید، اگر ما یک مسابقهای برگزار کردیم و دلچسب نبود، تقصیری متوجه جریان روز کشتی دنیا نیست. اگر ترکیه یا ژاپن آن درخشش دهه 50 میلادی را ندارند نیز همینطور. شما به من بگویید مگر روسها بیتکنیک هستند؟ مگر کودوخوف یا مورتاز علیاف یا باتیروف با کلکسیونی از فنون به مقام قهرمانی جهان نرسیدند؟ این ما هستیم که باید خودمان را با شرایط مدرن و جدید و به روز دنیای کشتی وفق بدهیم؛ وگرنه آن قوانین به خودی خود ایرادی ندارند.
زمان رو به جلو حرکت میکند و نگاه ما هم باید به آینده باشد. اگر علم و صنعت و فناوری رو به رشد هستند، جریان حرفهای ورزش نیز از این قاعده تبعیت میکند. کشتی هم مثل بقیه ورزشهاست و مستثنا نیست.