محمدباقر رضایی - سردبیر برنامه «کتاب شب» رادیو - در متنی که برای ایسنا ارسال کرده، درباره او این طور نوشته است:
«وضعیت این روزهای "آهی" را که شنیدم، آهی کشیدم و همان جایی که بودم نشستم. پاهایم یارای نگه داشتن تن خستهام را نداشتند.
دست به دعا شدم و گفتم: خدایا! حسین آهی هنوز زود است که در خانه و بستر بیماری بیفتد و به رادیو نیاید. ما رادیوییها، به چهره او، راه رفتن او، ریش بلند و موهای بلندترش (که حالا همه به باد رفتهاند)، لباسهای رها و آزادش، حرفهایش درباره حافظ، رفتار غیرمتعارفش در خوش و بش باهمه، حرکاتش در کوچه و خیابان (به مانند کسی که از دنیایی دیگر است) و صدای نرم و بیاندازه مهربانش (که حالا مختل شده است) عادت کردهایم.
عادت کردهایم که با دیدن او، به یاد نسل عارفان، درویشان و رندان بیفتیم.
هنوز ابهامات زیادی درباره غزل حافظ داریم. منتظریم به محض آنکه آهی را در محوطه صداوسیما دیدیم، آنها را مطرح کنیم و او با همان تبسم شیرین، با همان شوریدگی و همان نگاه کم سوی سرگردان، در حالی که مدام، عینکش را میزان میکند و معلوم نیست به کجا مینگرد، پاسخی زیبا اما ناتمام بدهد.
میدانیم او عجله دارد و میخواهد برود. همیشه عجله دارد و ما فهمیدهایم که چندان نباید مزاحم اوقات شریفش بشویم، زیرا سامان فکریاش مختل میشود.
او برای ما، یادآور خیلی چیزهای از یاد رفته است؛ از جمله، آن رفتارهایی که عطار نیشابوری در تذکره الاولیا، به عارفان سرزمینمان نسبت داده است.
او از سلاله همانهاست و گاهی اصلاً خود آنهاست.
برای همین است که دل ما برای او سخت تنگ شده است. چارهای نداریم جز آنکه دست به دعا برداریم و بگوییم: خدایا! هرچه زودتر آهی را به رادیو برگردان.»