شاید شما هم مانند بیشتر مردم فکر کنید گوشه کافه نشستن و نوشیدن قهوه یک تفریح به نسبت لوکس برای بالاشهریها محسوب میشود، اما این روزها تعداد مغازههایی که سردرشان کلمه coffee حک شده، در محلههای پایین شهر کمتر از مناطق ثروتمندنشین نیست. کافهنشینی در محلههای کمتر برخوردار چندان شبیه به دیگر مناطق شهر نیست. این کافهها معمولا کوچک هستند و بیشتر مغازههایی هستند که با چند میز و صندلی تغییر کاربری دادهاند. فضایشان هم بیشتر مردانه است.
- کافهکتاب محله زاویه
محله زاویه از محلههایی است که در گذشته یکی از پنج دروازه شهر قم در آن قرار داشته است. به گفته مدرسی طباطبایی، از تاریخپژوهان بنام قم، وجود یک زاویه و باغ آن مربوط به کمالالدین مسیبی وجه تسمیه این محله است. محلهای که این روزها اما نه دروازهای دارد و نه خانقاهی، اما پر شده از کافههای کوچک که این روزها بیشتر پاتوق جوانانی شده که تازه از دام اعتیاد رها شدهاند و در تنهایی و مزه گس روزهای کشدارِ ترک، به یک سرگرمی یا شاید دلگرمی به کوتاهی نوشیدن یک فنجان قهوه نیاز دارند.
صبح یک روز گرم بهاری «مصطفی» در کافه کوچکش در محله زاویه، مشغول ریختن اسپرسو در فنجانهای قهوهای برای مشتریانش است. مغازهاش که او نام کافهکتاب را برایش انتخاب کرده، چند قفسه کتاب و دو میز چوبی کوچک برای پذیرایی دارد. ویترین از موکاپاتهای رنگارنگ و ماگهای کوچک و بزرگ پر شده و در گوشهای از کافه انواع قهوهها از تیره تا روشن چیده شده است. مصطفی از آن جوانهای عاشق قهوه است، اما میگوید دلیل اصلیاش برای دایرکردن یک کافهکتاب، جور نبودن دخل و خرج کسب و کار قبلی بود.
گویا این کافه قبلا کتابفروشی بوده و مصطفی آن را با پدرش اداره میکرد. همین موضوع این ایده را به ذهن مصطفی انداخت که این کتابفروشی میتواند یک کافهکتاب و مکانی برای قهوه خوردن و گپ زدن و در عین حال خریدن کتاب باشد. وی به قفسه کتابها اشاره میکند و میگوید: اینجا هر نوع کتابی نداریم. بیشترشان درباره خودشناسی یا خداشناسی هستند و به کار کسانی میآید که با دنیای عجیب بعد از ترک اعتیاد دست و پنجه نرم میکنند.
سوال بعدیام درباره قهوه و اعتیاد است. اینکه میگویند برای ترک اعتیاد به قهوه روی میآورند و به نوعی این را جایگزین میکنند درست است؟ همین طور که جواب میدهد یک تکه شکلات تلخ کنار فنجانها میگذارد و سینی را با دستمال تمیز میکند. میگوید: اینکه قهوه جایگزین مواد مخدر باشد، نه حرف درستی نیست، اما به این دلیل که نوعی لذت دارد کسانی که سابقه اعتیاد دارند بیشتر آن را دنبال میکنند. معمولا این افراد کسانی هستند که دنبال چیزهایی میگردند که انرژی کاذب بهشان بدهد و قهوه تا حدی این کار را میکند. نگاهی به دستگاه قهوهسازش میاندازم و از نوع قهوهای که بیشتر مصرف میکند میپرسم. مصطفی میگوید: قهوه هر چه روشنتر باشد کافئین بالاتری دارد. این قشر هم بیشتر قهوهای مصرف میکنند که کافئین بیشتری دارد و اکنون خیلی هم گران شده است.
رهاشده از چنگ اعتیاد
صحبت دو جوانی که مشغول قهوه خوردن هستند تازه گل انداخته. از آب و هوا و طعم قهوه گرفته تا مسائل روز جامعه ... هر دو سالهاست ترک کردهاند و دیگر سمت مواد مخدر نمیروند. علی ۳۵ ساله است اما چهرهاش بیشتر نشان میدهد. از او میپرسم میشود قهوه را جایگزین سیگار یا حتی تریاک کرد؟ نگاه به فنجان توی دستش میاندازد. میگوید: همه اینها بستگی به افکار شخص دارد. ممکن است به این دید نگاه کنم که جایگزین دخانیات باشد، اما ممکن است برای چربی سوزی یا انرژیاش استفاده کنم... اگر کسی بخواهد قهوه را جایگزین مواد یا سیگار کند همین هم برایش بلای جان خواهد شد.
چهرهاش تکیده شده. میگوید ۱۳ سال است که ترک کرده. لاغریاش به خاطر قهوه است. روزی چند شات که دیگر عادت شده و کم کردنش هم راحت نیست. میگوید: اعتیاد هوای نفس است. هوای نفس را با هیچ جایگزینی نمیشود پر کرد. برای جایگزین آن باید به نیرویی متوسل بشویم که برتر از همه اینها باشد. تنها راهش این است که انسان خودسازی و خودباوری داشته باشد و اعتماد به نفس را پرورش دهد.
میپرسم خودت چه شد که ترک کردی؟ کوتاه جواب میدهد: نیرویی به من وصل شد و یک جرقه و تمام... به جایی رسیدم که متوجه شدم همه آشفتگیها و مشکلاتم از مواد است و تصمیم گرفتم تمامش کنم. روحالله اعتیاد به مواد را تجربه کرده، اما در نهایت پیروز از این میدان بیرون آمده. میگوید: آدمها همیشه دنبال نیرویی هستند که حالشان را بهتر کند، اما خیلی از نیروها موقتی هستند. یکیاش همین اعتیاد. چیزی که من در این سالها دستگیرم شده این است که هیچ چیزی از بیرون به آدم آرامش نمیدهد. اگر کسی قرار است شاد باشد باید در درون خودش شاد باشد. این رمز ترک اعتیاد من بود. از کافهکتاب که بیرون میآیم و چند دقیقهای در محله قدم میزنم، متوجه میشوم که چند کافه کوچک و قهوهفروشی با فاصله کم از هم فعالیت میکنند.
- قهوه، پایینشهر و بالاشهر ندارد
«سید علی حسینی» بیشتر از یک سال است که دیگر مواد مصرف نمیکند و نبش یکی از کوچهها مغازه دارد. او هم بیشتر مشتریانش از کسانی هستند که ترک اعتیاد آنها را به قهوه رسانده. میگوید: جرقه ترک اعتیادش از خاطرخواهی شروع شده و حالا با ترک اعتیاد، رضایت دختر مورد علاقه و خانوادهاش را گرفته است.
در کافه بعدی چند جوان مشغول تحلیل اخبار صدا و سیما هستند. حامد، صاحب مغازه برای مشتریاش در حال تهیه یک میکس انرژیزاست. او میگوید: به جز کسانی که تازه ترک کردهاند، کارگرها و راننده کامیونها هم خیلی به قهوه روی آوردهاند. گاهی یک قهوه خوش عطر یک روزت را میسازد و موجب میشود پر انرژیتر کار کنی.
میگوید: با وجود همه گرانیها بسیاری از مردم این محله به ازای هر نفر روزی ۳ هزار تومان از درآمدشان را برای قهوه کنار میگذارند. بعضیها هم بیشتر. دیگر آن روزها گذشته که قهوه فقط برای پولدارها بود. اکنون پایینشهر و بالاشهر ندارد. همه مشتری هستند فقط نوع مصرف و نگاه کمی فرق دارد...